هویت دختر ایرانی؛ کلیدی‌ترین مساله قرن
نقش دختران در آینده کشور در گفت‌وگو با آینده‌پژوه و کارشناس ارشد حوزه بانوان

هویت دختر ایرانی؛ کلیدی‌ترین مساله قرن

به مناسبت فرارسیدن روز بزرگداشت صدرالمتالهین

ملاصدرا هنوز در «کهک» تنهاست

اول خرداد هرسال به نام روز بزرگداشت ملاصدرا، دانشمند، فیلسوف و نظریه‌پرداز بزرگ ایران در دوران صفویه نامگذاری شده است. واقعیت این است که ملاصدرا، آخرین فیلسوف مهمی‌است که در عرصه فکر و اندیشه ایران ظهور کرد.
اول خرداد هرسال به نام روز بزرگداشت ملاصدرا، دانشمند، فیلسوف و نظریه‌پرداز بزرگ ایران در دوران صفویه نامگذاری شده است. واقعیت این است که ملاصدرا، آخرین فیلسوف مهمی‌است که در عرصه فکر و اندیشه ایران ظهور کرد.
کد خبر: ۱۴۰۸۷۲۴
نویسنده آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر

او همانند اسلافش مانند ابن‌سینا و شیخ اشراق، فلسفه اسلامی ‌را به کمک مفاهیمی‌ برآمده از فرهنگ ایرانی چندگام به جلو پیش برد ولی به اندازه‌ای که حق اوست، چه در زمان زندگی و چه بعد از مرگش، شناخته نشد. البته فیلسوفان و تحصیلکردگان دانشگاه و حوزه، در سطوح عالی احتمالا او را به‌خوبی می‌شناسند اما این شناخت به سطح عموم مردم نمی‌رسد. بخشی از این ناشناخته بودن، به ذات فلسفه و زبان سخت و دشوارش باز می‌گردد و بخشی دیگر به کم‌کاری خود ما در شناساندن بزرگانی چون ملاصدرا به مردم‌مان. البته تلاش‌های قابل احترامی ‌چون سریال «روشن‌تر از خاموشی» به کارگردانی حسن فتحی، محصول ۱۳۸۲ یا کتاب خواندنی و ارجمند «مردی در تبعید ابدی» رمانی از زنده‌یاد نادر ابراهیمی ‌درباره زندگی ملاصدرا، انجام شده است ولی واقعیت این است که این تلاش‌ها با وجود ارزشمندی‌شان کافی نیست و جامعه ما برای شناخت خود، بیش از پیش نیاز دارد که بزرگان و به ویژه متفکرانش را بشناسد و حتی اگر لازم بود، آنان را نقد کند و از آنان فراتر هم برود. اتفاقی که درباره بزرگی چون ملاصدرا نیفتاده است، هنوز بسیاری از ما او را به‌خوبی نمی‌شناسیم و از زندگی پر فراز و نشیب و اهمیت کار فکری‌اش آگاهی نداریم. انگار او هنوز هم مانند زمان زندگی‌اش در روستاهای اطراف قم، تنها و بی‌یاور به افق خیره شده و روزگار نامراد را تماشا می‌کند.

بیش از چهار و نیم قرن پیش در یک خانواده متول شیرازی، صدرالدین محمد، پسر عزیزدردانه ابراهیم قوام شیرازی به دنیا آمد. مردی که او را بعدها دیگر به نام‌های ملاصدرا و صدرالمتألهین می‌شناسند.پدر صدرالدین به شاه‌محمد خدابنده در زمانی که حاکم فارس بود، نزدیک بود. نزدیکی ابراهیم قوام به حاکم نابینای فارس، باعث شده بود خانواده او در رفاه و آسایش زندگی کنند به گونه‌ای که پدر برای درس خواندن صدرالدین، معلم خصوصی استخدام کرد و نخستین معلمش، ملا عبدالرزاق ابرقویی هر روز به خانه آنان می‌آمد تا به کودکی که بعدها یکی از نام‌آوران زمانه خود شد، درس بدهد. البته این معلم خصوصی مهربان خیلی زود فوت شد و صدرالدین در غم مرگش به عزا نشست.ملاصدرا در آن دوران، هم به علومی ‌مانند ریاضیات علاقه نشان داد، هم در خواندن فقه پشتکار نشان داد ولی از همه بیشتر به سمت عرفان و فلسفه گرایش پیدا کرد. البته در زمان تحصیل، سرچشمه‌های ذوق ادبی و هنری او را هم می‌شود در وجودش دید. در آن دوران، علاقه ملاصدرا به ادبیات، به‌خصوص شعرهای عراقی، عطار و مولانا که شاعران عارف‌مسلک ادبیات فارسی بودند، بیشتر مشهود بود.

پای درس شیخ بهایی و میرداماد
پیشامدهای ناخوشایند و ناخواسته‌ای، باعث شد خانواده ابراهیم قوام به صورت موقت به سرزمین‌های جنوب خلیج‌فارس مهاجرت کنند. به قدرت رسیدن شاه‌اسماعیل دوم سومین شاه‌سلسله صفوی موقعیت محمد خدابنده را در خطر قرار داد اگرچه شاه‌محمد خدابنده از معدود اعضای خاندان سلطنتی بود که از قتل‌عام جنون‌آمیز شاه‌اسماعیل دوم که اغلب افراد خانواده خود را کشت، جان سالم به‌در برد و دلیل این امر هم نابینایی او بود.
شاه‌اسماعیل دوم با روش خشنی که درپیش گرفته بود و بی‌تدبیری‌هایی که در کار کشورداری اعمال می‌کرد، مخالفان زیادی برانگیخت و عمر تخت و تاجش بسیار کوتاه بود به گونه‌ای که تنها یک سال پس از نشستن بر تخت سلطنت به طرز مشکوکی درگذشت و بعد از او شاه‌محمد خدابنده برتخت نشست. بازگشت خانواده ابراهیم قوام به شیراز با رفتن صدرالدین محمد به عراق همراه شد. پدر می‌خواست پسرش را مانند خود به یک تاجر موفق تبدیل کند، برای همین او را به یکی از شرکای تجاری‌اش سپرد تا در بصره، پسرش را با حساب و کتاب تجارت آشنا کند ولی چندماه بعد، ابراهیم قوام درگذشت و پسر مجبور شد به شیراز برگردد و راه درس و علم‌آموزی درپیش گیرد.
قزوین در آن زمان پایتخت صفویان بود. ملاصدرا که هنوز سن چندانی نداشت، راهی این شهر شد و در مدرسه «التفاتیه» حجره‌ای گرفت. در آنجا دو استاد مشهور پیدا کرد و پای درس آنان می‌نشست، یکی شیخ بهایی و دیگری میرداماد. این دو استاد از هوش و ظرفیت‌های علمی ‌این شاگرد خود سر ذوق آمده بودند. وقتی در زمان برتخت نشستن شاه‌عباس اول، پایتخت به اصفهان منتقل شد، این دو استاد که هردو ملازمان دربار شاهان صفوی بودند، راهی اصفهان شدند و صدرالدین هم درپی آنان به اصفهان رفت و در مدرسه خواجو ساکن شد. در این شهر، علاوه‌بر دو استادی که ذکرشان رفت، به حلقه درس حکیم میرفندرسکی هم راه یافت. در این سال‌ها ملاصدرا در محضر شیخ بهایی، فقه، حدیث و تفسیر قرآن فرامی‌گرفت و حکمت الهی، حکمت شرق و غرب را از میرداماد و در درس میرفندرسکی، دانش ادیان یا به قول آن زمان علم ملل و نحل را می‌آموخت.

آتش حسد شعله کشید
در این سال‌ها کم‌کم ملاصدرا به چشم و چراغ مدرسه خواجو تبدیل شد و آوازه دانش و علم او به گوش شاه هم رسید و شاه‌عباس در یکی از بازدیدهای خود از مدرسه، با این جوان دانشمند آشنا شد. ملاصدرا در جوانی به کسب درجه اجتهاد، نائل شد و در همان مدرسه‌ای که درس می‌خواند، شروع به تدریس کرد ولی این موفقیت‌های پیاپی، آتش زیرخاکستر بود. ملاصدرا هنگام پاسخگویی به پرسش‌های فقهی، پاسخ‌هایی داد که به مذاق برخی از قشریون خوش نیامد.
بلافاصله او را به بدعت‌گذاری در دین متهم کردند و این اتهام‌ها در اصفهان که پایتخت هم بود، خیلی زود سر و صدایی به پا کرد و عاقبتش این شد که ملاصدرا را از اصفهان، تبعید کردند. ملاصدرا هرجا که می‌رفت و بساط تدریس و بحثش را می‌انداخت، دشمنانش پیدا می‌شدند و او را از آنجا می‌راندند.عاقبت ملاصدرا که حاضر نبود از دیدگاه‌ها و اعتقادات علمی‌اش پا پس بکشد، به روستای کوچکی در اطراف قم رفت به نام کهک و چندسالی در آنجا در غربت و تنهایی به زندگی پرداخت اما در همه این مدت، سرش در کتاب بود و فکر می‌کرد. اگر کسی آن روزها او را می‌دید، مرد جوانی را می‌توانست ببیند که در حال خواندن کتابی از بوعلی سینا، سهروردی، ابن‌عربی و ابن‌رشد است یا سر بر سجده عبادت دارد و گاهی هم ناگهان همه چیز را رها می‌کند و برای زیارت حرم حضرت معصومه(س) به قم می‌رود.
خانه ملاصدرا در روستای کهک قم و در محله چال‌حمام این روستا که محل تبعید او بود، امروزه وجود دارد و به یکی از جاذبه‌های تاریخی قم تبدیل شده است. معماری این تبعیدگاه تاریخی عصر صفوی، پیشتر در وسط یک باغ قرار داشت اما امروزه خانه‌های مجاور بنا به بخشی از فضای باغ وارد شده‌اند. خانه ملاصدرا در سال‌های اخیر مرمت شده تا با نوسازی، ظرفیت بیشتری برای جذب گردشگران به خود اختصاص دهد. این خانه خشت و گلی که سقف آن با تیرهای چوبی پوشانده شده است، دارای گنبدی زیبا با شیشه‌های رنگی در نوک آن است و در داخل بنا نیز گچبری‌های جذابی دارد به شکل سجاده و مشبک‌های گچی در نورگیرها دارد.
اگرچه انزوای اجتماعی ملاصدرا و دور شدنش از مردم، به همراه حس شکست و بی‌توجهی باعث شد که روحیه او تضعیف شود و جامعه علمی ‌هم به‌خاطر حسادت‌ها و سخن‌چینی‌ها از سعادت تدریس او محروم شود اما او توانست در مدت دور بودن از همه، با شهود و مطالعه، ساختارهای نظام فلسفی مورد نظرش را کامل کند و به برخی پرسش‌های پاسخ داده‌نشده در فلسفه اسلامی جواب دهد. سکوت کویر و دوری او از ازدحام شهرهای بزرگ و جنگ بی‌پایان قدرت میان شاهزادگان صفوی، باعث شده بود ملاصدرای فیلسوف فرصتی بسیار برای فکرکردن داشته باشد.
در همین زمان بود که دنیا روی خوشش را به او نشان داد. یکی از سرداران گرجی سپاه صفوی به نام ا...وردی‌خان که بسیار مورد اعتماد شاه‌عباس بود، به عنوان حاکم ایالت فارس انتخاب شد. او فردی کاردان بود و تصمیم گرفت در مدت زمان حکمرانی‌اش به توسعه علم و دانش در فارس کمک کند.
برای همین کار ساخت مدرسه‌ای به نام مدرسه خان در شیراز را آغار کرد و تصمیم گرفت دانشمندان شیرازی را برای تدریس به این مدرسه دعوت کند و طبیعی است اولین انتخابش ملاصدرا باشد اما چون می‌دانست او دلشکسته و آزرده از رفتار علمای اصفهان به کهک قم رفته، نامه‌ای به او نوشت و منتش را برای حضور در شیراز کشید. ا...وردی نوشت چون خودم نمی‌توانم به کهک بیایم و بتوانم از محضر درس شما استفاده کنم، بنای مدرسه‌ای را برای شما شروع کرده‌ام و همین که تمام شد اطلاع می‌دهم که بیایید و در این مدرسه تدریس کنید و در وقف‌نامه مدرسه خان هم نوشت که اختیار تدریس را به ملاصدرا واگذار کرده است تا او هر درسی را که می‌خواهد در برنامه دروس مدرسه قرار دهد.
اگرچه عمر ا...وردی‌خان به دیدن تدریس ملاصدرا در مدرسه خان کفاف نداد اما او با این کارش، انگشت اتهام تبعید این دانشمند را از سمت حکومت وقت به سمت گروهی از علما چرخاند که با فلاسفه مخالفت‌های بنیادی داشتند.
بعد از ا...وردی، پسرش امام‌قلی‌خان حاکم فارس شد. او از دوران دور و زمانی که جوان بود، با ملاصدرا آشنایی داشت. نخستین کاری که امام‌قلی کرد، نامه‌نگاری با شاه‌عباس برای رفع رسمی‌ حکم تبعید ملاصدرا بود.
شاه‌عباس که از پیروزی‌های امام‌قلی بسیار خوشحال بود، به نامه او پاسخ مثبت داد. قبل از این نامه‌نگاری‌ها، امام‌قلی توانسته بود در یک لشکرکشی موفق، پرتغالی‌ها را بعد از ۱۷ سال از بنادر و جزایر خلیج‌فارس بیرون راند. پیروزی‌های او را هر سال ما در روز ۱۰ اردیبهشت با عنوان روز ملی خلیج‌فارس جشن می‌گیریم. همین پیروزی‌ها او را در چشم شاه بسیار عزیز کرده بود و کار سختی نبود که در ازای این خدمات، حکم رفع تبعید رسمی ‌دوست ایام جوانی را از شاه بگیرد.

و اینک حکمت متعالیه
بازگشت ملاصدرا به شیراز، مرحله مهمی ‌در زندگی او بود. این دانشمند که سال‌ها از جامعه کنار گذاشته شده بود، از این فرصت نهایت استفاده را کرد و با جدی‌گرفتن تدریس حکمت و فقه، ادبیات، اخترشناسی، ریاضیات، شیمی، معرفه‌الارض (زمین‌شناسی) و علوم طبیعی کاری کرد که به سرعت شهرت و آوازه این مدرسه تازه‌تأسیس چنان بالا گرفت که به زودی از نظر محبوبیت و اهمیت علمی ‌از مدرسه خواجوی اصفهان هم پیشی گرفت. ملاصدرا در این دوره از زندگی خود، مهم‌ترین نظریه فلسفی خود را کامل کرد و با ارائه آن با عنوان «حکمت متعالیه» بزرگ‌ترین کاری را که باید می‌کرد تا مجموعه تفکرات و اندیشه‌های خود را به صورت تثبیت شده به دوستداران دانش ارائه کند.
ملاصدرا بعد از این‌که خیالش از مجموعه اندیشه‌های پراکنده فلسفی‌اش کامل شد و آنها را به صورتی منسجم درآورد، تصمیم گرفت تفسیری جامع از قرآن براساس دیدگاه‌های خود بنویسد ولی عمرش کفاف نداد و نتوانست این تفسیر را کامل کند و در بصره دار فانی را وداع گفت و پیکرش را در نجف اشرف و حرم حضرت علی(ع) به خاک سپردند. ملاصدرا در دوران تدریس خود شاگردان زیادی از جمله قوام‌الدین محمد نیریزی، ملاعبدالمحسن کاشانی، ملاحسین تنکابنی، حکیم آقاجانی و ملامحمد یوسف الموت تربیت کرد اما دو شاگرد سوگلی او که در نظرش برجسته‌تر از دیگر شاگردانش بودند، یکی ملامحسن فیض کاشانی و دیگری فیاض لاهیجی بودند که جناب استاد چنان دوست‌شان داشت که هر دو نفر به دامادی ملاصدرا هم انتخاب شدند.

«اسفار» مهم‌ترین اثر ملاصدرا
سه دوره اصلی زندگی ملاصدرا در مهم‌ترین و برجسته‌ترین کتابش الحکمه‌المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه مشهور به «اسفار اربعه» تجلی یافته است. او در مقدمه این کتاب درباره دوره نخست زندگی‌اش که دوران دانش‌اندوزی و شاگردی خودش است، از این‌که در این دوره تحت تأثیر اهل جدل و متکلمان بیهوده‌گوی بوده، استغفار کرده است. البته به نظر می‌رسد همین استغفار هم از فروتنی علمی ‌او ناشی شده باشد چرا که با مروری بر عملکرد ملاصدرا در روش علمی‌اش، می‌شود مشاهده کرد که او چشم و گوش بسته به دنبال هیچ مکتب فکری نرفته است. دوره دوم زندگی‌اش که دوره انزوا و تبعید اوست، این گونه در اسفار تصویر شده است که چون در این دوره از سوی مردم در تنگنا بود و از اهل دانش و معرفت کسی را نمی‌یافت و نظریه‌های اشتباه بسیار رواج داشت از مردم دوری گزیده، به کوهستان پناه برد و به عبادت خداوند مشغول شده و جز عبادت و مجاهده و ریاضت اشتغالی نداشته است.اما دوره سوم که همان دوره اقامت دوباره در شیراز و دست بردن به نوشتن و تدریس کردن است، دوره جوشش فکری و قلمی ‌است. خودش نوشته است: «اکنون زمان نوشتن کتاب است و این خواست خداوند است که به این زمان موکول شده است.»
او با نوشتن اسفار، مهم‌ترین کار علمی ‌خود را کامل کرد. بعد از این کتاب، همه آثار دیگرش ارجاعات بسیار به اسفار دارد و انگار در تمام سال‌های بعد، داشته اسفار خودش را شرح و بسط می‌داده است. اسفار اربعه به‌معنای سفرهای چهارگانه است. این سفرها را خودش به این نام‌ها نامیده است: «من الخلق الی الحق» که مرحله مقدماتی توحیدشناسی و عبور از طبیعت برای وصول به ذات حق است. سفر دوم، «بالحق فی الحق» نام دارد که به سیر در صفات، اسماء و شئون حق‌تعالی و مراتب بالاتر توحید و خداشناسی اختصاص دارد. در سفر سوم یا «من الحق الی الخلق بالحق» سالک بعد از رسیدن به مقامات عالی معنوی، به سوی مردم و طبیعت باز‌می‌گردد تا حق را در همه‌چیز و همه‌کس ببیند. در مرحله «فی الخلق بالحق»، سالک خود مسئولیت ارشاد و هدایت مردم را به‌سوی حق به‌دست می‌گیرد. به گفته ملاصدرا، وقتی سالک پای در این سفرها می‌گذارد، تنها در سفر اول، اختیار به‌دست خودش است اما در سفرهای بعد، او در حق حل شده است و دیگر اختیاری از خود ندارد.

اهمیت ملاصدرا در نظام اندیشه ایرانی
اول از همه سؤالی که درباره ملاصدرا و دیگر فیلسوفان مطرح می‌شود، این است که نسبت آنان با دین و مذهب چگونه است. این سؤال از این جهت مهم است که در طول تاریخ ما اهل دین و اهل فلسفه همواره رو‌در‌روی هم بوده‌اند و متشرعان، فیلسوفان را به بدعت در دین یا بی‌اعتقادی به مبانی شریعت متهم کرده‌اند. ملاصدرا برای این‌که موضع خود را در این زمینه روشن کند، نوشته است: «نمی‌شود قوانین این دین بر حق ‌الهی که چون خورشید روشن و درخشان است با دانش استدلالی یقینی مخالفت داشته باشد. نیست‌باد فلسفه‌ای که قوانینش با کتاب قرآن و سنت رسول خدا و ائمه اطهار مطابقت نداشته باشد.»
به نظر او، دین دو وجه ظاهری و باطنی دارد که هر دوی آنها در ارتقای سطح روحی و مراتب معنوی انسان مؤثرند. وجه ظاهری همان احکام و دستورهای دینی است که همه افراد مؤمن باید به آن عمل کنند اما وجه باطنی، رسیدن به درون‌مایه و حقیقت دین است که از طریق سیر و سلوک عرفانی محقق می‌شود.
البته ملاصدرا به‌شدت بر این مسأله تأکید داشت که هیچ‌گونه کوتاهی از احکام و واجبات دین به این بهانه که در حال انجام سلوک عارفانه هستیم، قابل پذیرش نیست و به همین دلیل هم با قشریون و هم با صوفیان زاویه داشت. اما عرفان ملاصدرا با عرفان بسیاری از اهل عرفان، یک تفاوت عمده داشت. در مکتب فکری او، اتفاقی که افتاده بود، ادغام فلسفه و عرفان بود که همیشه مسأله‌ای مهم در اندیشه ایرانی و اسلامی ‌بود. او برای به‌وجود آوردن فلسفه عرفانی خود یعنی «حکمت متعالیه» به‌شدت تحت تاثیر ابن‌عربی بود و سعی کرد عرفان نظری را دارای نظریه و چهارچوب ساختاری قابل دفاعی کند.
یکی از کلیدواژه‌های مهم درباره دیدگاه‌های فلسفی ملاصدرا، بحث اصالت وجود است. استاد ملاصدرا یعنی میرداماد که امروز نام هر دو نفر بر دو خیابان تهران، گذاشته شده است در این مورد اختلاف‌نظر جدی داشتند.
اولین کسی که بحث درباره این که وجود یا ماهیت، کدام اصالت را دارند، به صورت جدی مطرح کرد؛ میرداماد بود. او بعد از این‌که استدلال‌هایش را مطرح کرد، اصالت را ماهیت داد اما ملاصدرا در حکمت متعالیه، بر اصالت «وجود» و تمایز آن با «ماهیت» تأکید کرد. به گفته ملاصدرا «وجود» امری حقیقی است و ماهیت، امری اعتباری. ملاصدرا با بیان این‌که «وجود مقدم بر ماهیت است» تأکید کرد هر شیئی اول باید وجود داشته باشد تا بتواند ماهیت داشته باشد.کلیدواژه دیگری که در مکتب فکری ملاصدرا، مورد توجه قرار گرفت، حرکت جوهری بود. قبل از او، فیلسوفان به حرکت در جوهر توجه داشته‌اند، لکن آن را ممتنع می‌دانستند. صدرالمتألّهین حرکت در جوهر را نیز اثبات کرد و در واقع ثابت کرد که جهان مادی، جهانی است سیال و گذرا که لحظه‌ای قرار و آرام ندارد و تا استعدادهای وجودی آن به فعلیت نینجامد، از حرکت باز نمی‌ایستد.
یکی دیگر از مسائل حل نشده در فلسفه اسلامی ‌که ملاصدرا آن را با نظریه‌ای جامع، رفع کرد؛ غیر‌قابل‌اثبات بودن معاد جسمانی بود. وی در نظریه تازه‌ای که بیان می‌کرد پس از جدایی نفس از بدن مادی، نفس انسانی متناسب با عالم برزخ، بدنی تازه برای خود می‌سازد که شبیه بدن دنیایی اوست و به این ترتیب، مشکل را حل کرد. ملاصدرا در تبیین نظریه فلسفی خود، از همه آنچه فیلسوفان پیش از او بیان کرده بودند، استفاده کرد. به همین دلیل می‌توان ردپای اندیشه‌ متفکرانی چون فیلسوفان مشائی و اشراقی را در نظریه‌های فلسفی ملاصدرا دید.‌ او به‌دلیل احاطه‌ای که بر رشته‌های مختلف علمی‌داشته و هم در عرفان، هم در فلسفه و هم در کلام و هم در علوم تفسیری سرآمد دوران خود بود، توانست از همه این رشته‌ها برای حل مسائل و رسیدن به یک نظریه فکری منسجم بهره بگیرد و بسیاری از ابهامات و مشکلات فلسفه قبل از خود را حل کند.

ملاصدرا در کلام رهبر انقلاب
مکتب فلسفی صدرالمتألهین متعلق به همه‌ انسان‌هاست حوزه‌های فلسفی ایران لااقل در سه قرن اخیر ـ یعنی تقریبا از ۱۰۰سال پس از تألیف کتاب اسفار تاکنون ـ یکسره از آرای فلسفی صدرالمتألهین تغذیه شده و کتاب‌ها و آرای مهم او ـ که بسیاری از آنها حداقل در قالب استدلالی و عقلانی‌اش از ابتکارات اوست ـ محور درس و تحقیق و شرح و تنقیح بوده است. از طرفه‌های زمانه این است که صدرالمتألهین، هم بیشترین پیروان و منتحلان فلسفی و هم بیشترین منتقدان و مخالفان را در مدت چهار قرن گذشته داشته است. در این مدت بیشترین مشعل‌داران فلسفه‌ الهی در ایران، دنباله‌روان و شارحان فلسفه‌‌ای به‌شمار می‌روند که او با نبوغ و ابتکار خود همچون ناسخ شیوه‌های معروف مشایی و اشراقی و مشتمل بر همه برجستگی‌های آن، بنیان نهاد و مبانی آن را در هزاران صفحه با تقریر رسا و پرجاذبه‌ خویش، تبیین کرد. و باز در همین مدت کسان زیادی از منتحلان عقاید او در ابواب وجود، الهیات خاص، معاد و... به همان سرنوشتی دچار شدند که وی در دوران زندگی‌اش آن را به‌تلخی آزموده و موطن مألوف را به‌خاطر آن ترک کرد. البّه نقد علمی‌ و تحقیقی آرای او به‌دور از توسل به طعن و جنجال نیز از دوران یکی از دو شاگرد بلافصل و مقربش تا امروز ادامه داشته و نام‌آورانی چند از حکمای متأله در برخی از اصلی‌ترین مبانی دستگاه فلسفی شامخ صدرایی، مناقشات جدی وارد کرده‌اند. تردید نباید کرد که هم آن تاثیر خاضع کننده روی بزرگانی از سرآمدان فلسفی و هم این برانگیختگی عقیدتی یا علمی ‌از سوی منتقدان و مخالفان به نقطه یگانه‌ای اشاره می‌کند که همانا جز عظمت فکری و نیروی ابداع و بنیان رفیع فلسفه‌ این حکیم بزرگ، چیز دیگری نیست. مکتب فلسفی صدرالمتألهین همچون شخصیت و زندگی خود او، مجموعه‌ در هم تنیده و به وحدت رسیده‌ چند عنصر گرانبهاست. در فلسفه‌ او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی و شهود عرفانی و وحی قرآنی در کنار هم بهره گرفته شده و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی، ذوق و مکاشفه عرفانی و تعبد و تدین و زهد و انس با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته و در عمر علمی‌۵۰ساله او رحله‌های تحصیلی به مراکز علمی‌روزگار با مهاجرت به کهک قم برای عزلت و انزوا و با هفت نوبت پیاده احرامی‌حج شدن، همراه گردیده است. همان‌گونه که فلسفه‌ صدرایی ـــ که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده ـــ در هنگام پیدایش خود، نقطه‌ اوج فلسفه اسلامی‌تا زمان او و ضربه‌ای قاطع بر حملات تخریبی مشککان و فلسفه‌ستیزان دوران‌های میانه‌ اسلامی‌بوده است، امروزه پس از بهره‌گیری ۴۰۰ ساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلی و نقد و تبیین و تکمیل در حوزه‌های فلسفه، و ورز یافتن با دست توانای فلاسفه‌ نامدار حوزه‌های علمی ‌به‌ویژه در اصفهان، تهران و خراسان، نه‌فقط استحکام بلکه شادابی و سرزندگی مضاعفی گرفته و می‌تواند در جایگاه شایسته‌ خود در بنای فرهنگ و تمدن، بایستد و چون خورشیدی در ذهن انسان‌ها بدرخشد و فضای ذهنی را تابناک کند. مکتب فلسفی صدرالمتألهین همچون همه‌ فلسفه‌ها در محدوده‌ ملیت و جغرافیا نمی‌گنجد و متعلق به همه‌ انسان‌ها و جامعه‌هاست. همواره همه‌ بشریت به یک چارچوب و استخوان‌بندی متقن عقلانی برای فهم و تفسیر هستی نیازمندند. هیچ فرهنگ و تمدنی بدون چنین پایه‌ مستحکم و قابل قبولی نمی‌تواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه‌ روحی برساند و زندگی او را از هدفی متعالی برخوردار سازد و چنین است که به‌گمان ما فلسفه اسلامی ‌به‌ویژه در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشه‌ انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد شد. ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدی چون امام خمینی که یگانه دین، فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحب‌نظران برجسته در حکمت متعالیه بود و نیز با حوزه‌ درسی و تحقیقی پربرکت حکیم علامه‌ طباطبایی که استاد یگانه‌ مبانی ملاصدرا در طول ۳۰سال در حوزه‌ قم به شمار می‌رفت و تلاش تلامذه و همدوره‌های آنان، بی‌شک دوره‌ با برکتی برای فلسفه الهی است. اکنون بر پایی این گردهمایی بزرگ از فرزانگان ایرانی و غیرایرانی مژده‌ آگاهی‌های ژرف‌تر و گسترده‌تری در باب فلسفه ملاصدرا می‌رساند. شاید این یکی از موجباتی شود که مسیر مستقیم و تکاملی و نامتناقض فلسفه که از ممیزات فلسفه اسلامی‌ به‌ویژه پس از روشن شدن مشعل حکمت صدرایی است، در ذهن اندیشوران و فیلسوفان غرب با مسیر پر تقاطع و پرتناقض و پرنشیب و فراز فلسفه غربی در همین ۴۰۰سال مقایسه شود و فرصت تازهای برای نقد و بحث در باشگاه جهانی‌ معرفت و استدلال عقلانی، فراهم آید.

بخش از پیام رهبر انقلاب به کنگره‌ بزرگداشت صدرالمتألهین (ملاصدرا) در سال ۱۳۷۸

اعتقاد ملاصدرا به اهل بیت(ع)
ملاصدرا در روزگاری که در تبعید و انزوا به سر می‌برد، سر در کتاب و تفکر داشت و هنگام برخورد با مشکلات علمی، به سبب این‌که ارتباط او با جامعه علمی‌ و دانشمندان روزگارش قطع شده بود، از طریق توسل مشکلاتش را حل می‌کرد و به زیارت حضرت معصومه‌(س) می‌رفت و از آن حضرت در آن مورد مدد می‌خواست. استاد حسن‌زاده‌آملی در این‌باره می‌نویسد: «جناب استادم «علامه رفیعی‌قزوینی» در اول رساله‌ای که درباره حرکت جوهری نوشته، فرمود: در حاشیه «اسفارِ» خطی که به خط مرحوم «میرزا علی اکبر حِکمی‌یزدی» است، به نقل از ملاصدرا آمده است: «هنگامی‌که این مطالب را در این مقام می‌نویسم، در کهک که یکی از روستاهای قم است، می‌باشم، پس به زیارت دختر موسی بن جعفر علیه‌السلام به قم رفتم، تا از آن بانو کمک بطلبم و این زمان، روز جمعه بود. پس با یاری خدای تعالی این موضوع برای من کشف شد.»

در محضر استاد
ملاصدرا که سن چندانی نداشت، راهی شهر قزوین شد و در مدرسه «التفاتیه» حجره‌ای گرفت در آنجا دو استاد مشهور پیدا کرد و پای درس آنان ‌نشست یکی شیخ بهایی و دیگری میرداماد.

متفکر بزرگ
یکی از کلیدواژه‌های مهم درباره دیدگاه‌های فلسفی ملاصدرا، بحث اصالت وجود است. او با استادش یعنی میرداماد در این مورد اختلاف‌نظر جدی داشت.ملاصدرا در حکمت متعالیه، بر اصالت «وجود» و تمایز آن با «ماهیت» تأکید دارد.

عالمی برای تمام فصول
ملاصدرا به‌دلیل احاطه‌ای که بر رشته‌های مختلف علمی‌داشت و هم در عرفان، هم در فلسفه و هم در کلام و هم در علوم تفسیری سرآمد دوران خود بود، بسیاری از ابهامات و مشکلات فلسفه قبل از خود را حل کرد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها