از برزیل، روسیه، چین و آفریقایجنوبی گرفته تا حتی برخی کشورهای اروپایی متفقالقول هستند که دیگر نمیتوان روی دلار آمریکا بهعنوان یک مبنای اعتباری، خصوصا در درازمدت، حسابی ویژه کرد.
همین مساله به نگرانی مقامات آمریکایی منجر شده است. دراینخصوص گفتوگویی با پروفسور رابرت اسمیت، استاد دانشگاه علومسیاسی سانفرانسیسکوی آمریکا صورت دادهایم.
طی هفتههای اخیر با طرح جدیتر موضوع گذار از دلار آمریکا، شاهد نگرانی بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران آمریکا هستیم. در این خصوص حتی هشدارهایی نیز از کنگره بعضا به گوش میرسد. نظر شما در این خصوص چیست؟
مهمترین موضوع در تحلیل این نگرانی، مربوط به جایگاه دلار در سیاست خارجی و اقتصاد آمریکاست. بدیهی است که پس از پایان جنگجهانی، واشنگتن از دلار به مثابه ابزاری برای تثبیت قدرت و هژمونی خود در نظام بینالملل استفاده کرده و درحالحاضر نیز ساختار اقتصادی جهانی مبتنی بر دلار را تنها ساختار مطلوب خود تلقی میکند. بهتر است تاکید کنم که آمریکا از دلار، به مثابه اهرم فشاری علیه سایر بازیگران استفاده کرده و رفتارهای سیاسی برخی متحدان و غیرمتحدان خود را نیز با استناد به این ابزار (و تهدیداتی که این خصوص نموده است) تنظیم کرده است. از این رو نباید جایگاه دلار را در محاسبات رفتاری و حتی راهبردی مقامات آمریکایی نادیده انگاشت. در چنین شرایطی هر تحولی که در ساختار اعتباری و مبادلاتی دنیا علیه دلار رخ دهد، قطعا مطلوب واشنگتن نیست.
برخی کشورها ازجمله ایران، برزیل، چین و روسیه بر لزوم دلارزدایی بهعنوان یک روند الزامی در مبادلات دوجانبه و چندجانبه تاکید کردهاند. این روند را چگونه تحلیل میکنید؟
درحقیقت این کشورها درصدد هستند ابزار اعمال فشار آمریکا علیه مخالفان کاخسفید را هدف قرار داده و آن را ناکارآمد سازند. بدیهی است که کشورهای تحریمشده یا در معرض تحریم از سوی آمریکا، در پی یافتن راهکارهایی موثر برای کاهش تاثیر دلار آمریکا و تحریمهای دلاری کاخسفید و وزارت خزانهداری ایالات متحده بر کشورها و اقتصاد خود هستند. در این خصوص طبیعی است که چنین کشورهایی رو به همگرایی (در مسیر حذف دلار) بیاورند. در این خصوص، اقداماتی نیز بهعنوان نمونه صورت گرفته که در آینده میتواند گسترش پیدا کند. چین قبلا نیز پول نفت از روسیه را با یوآن پرداخت کرده است و احتمال اینکه بتواند پول نفت عربستان را به یوآن پرداخت کند وجود دارد. بنابراین، دلارزدایی روند و رویکردی جدی است و نمیتوان آن را صرفا به ادعاها و طرحهای پیشنهادی معطوف کرد. این روند در مواردی وارد فاز عملیاتی شده است.
طی ماههای اخیر، چین ارتباطات اقتصادی و حتی سیاسی و دیپلماتیک خود را با کشورهای حوزه غربآسیا تشدید کرده و قراردادهای کلان و بلندمدتی را با ایران و اعضای شورای همکاری خلیجفارس منعقد ساخته است. همچنین در جریان واسطهگری چینیها در احیای روابط تهران و ریاض هستید. ارزیابی شما از این اقدامات چیست؟
آنچه در قبال مناسبات اقتصادی چین و کشورهای حوزه غربآسیا و خلیجفارس میگذرد، بهوضوح نشان میدهد که واشنگتن و پکن وارد منازعه جدی و گستردهای شدهاند. آمریکا تلاش خواهد کرد از ابزارهای غیراقتصادی و حتی برخی تهدیدات، برای انصراف کشورهای حوزه خلیجفارس جهت انعقاد قراردادهای پولی غیردلاری با پکن جلوگیری کند اما مشخص نیست در این مسیر بتواند موفق شود. چینیها در مقابل، از مشوقها و ابزارهای گوناگونی برای بهچالشکشیدن آمریکا برخوردارند که از آنها در ترسیم شرایط نوین استفاده میکنند. درهرحال چین توانسته است نظام بینالملل پس از جنگ جهانی دوم را که بر مبنای هژمونی آمریکا بنا نهاده شد به چالش بکشد. از این رو در بسیاری از مناطق دنیا شاهد مواجهه چین و آمریکا هستیم. چینیها در قبال منطقه خلیجفارس و غربآسیا نیز تمرکز ویژهای دارند زیرا این مناطق از ارزش اقتصادی و ذاتی زیادی برخوردار هستند. از سوی دیگر، چین نسبت به آمریکا مزیتی دارد که تلاش میکند از آن استفاده کند. اینکه از ابرازهای نظامی و مداخلهگرایانه جهت ایجاد و تثبیت هژمونی خود استفاده نمیکند. اکنون چین بر لزوم ایجاد تجارتآزاد میان خود و کشورهای این منطقه تاکید دارد. این درحالیبود که آمریکا بهواسطه رویکرد مداخلهگرایانه خود در این حوزه جغرافیایی مهم، عملا چنین اقدامی را با کشورهای منطقه در دستورکار قرار نداد. این یک اشتباه بزرگ بود که چین از آن بهترین استفاده را میکند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد