بازخوانی خطر زنان داعش
گفت‌وگوی «جام‌جم» با مصطفی سیفی، کارگردان مستند «آنها»

بازخوانی خطر زنان داعش

نظام سلطه برای تزریق عصبیت به جامعه ایرانی به سینما متوسل شده است

دو قطبی‌سازی با رمز سینما

سینما هفتمین هنر است. این عنوان در دوران مدرن و در ادامه شش هنر دنیای باستان به این پدیده اطلاق شده است. نقاشی، معماری، موسیقی، مجسمه‌سازی، رقص و تئاتر شش هنری بودند که همگی در سینما جمع شده‌ و اعتلا پیدا کردند. اصلی‌ترین نقش سینما پرورش خیال و بازسازی رویاهای بشر بوده است.
کد خبر: ۱۴۰۳۵۳۳
نویسنده عطیه عیار - گروه فرهنگ و هنر

جذابیت مدیوم سینما و تاثیرگذاری آن باعث شد تا در همان سال‌های اولیه پیشرفت این صنعت، حتی سیاست‌مداران هم به فکر استفاده از آن برای همراه کردن توده مردم با اهداف خود بیفتند.

این شد که سینما و امکاناتش از نمایش رویاها و خلق ماجراها و سرگرمی فراتر رفت و تبدیل شد به راهی برای انتقال پیام. این پیام می‌توانست شامل تبلیغ سبک زندگی، اندیشه بشری یا تفکری خاص، ایدئولوژی معین و یا ایده حکمرانی باشد.

نمونه بارز آن هم صنعت فیلم‌سازی آمریکا، هالیوود است. تبلیغ فرهنگ خود و نمایش جامعه‌ای ایده‌آل و اتوپیا از سرزمین آمریکا، حقنه کردن برتری غرب بر سایر ملت‌ها و فرهنگ‌ها و ایدئولوژی‌‌ها تنها بخشی از فعالیت‌های تبلیغی است که هالیوود در جهان و برای تحت تاثیر قرار دادن افکار جهانیان انجام داده است.

این رویکرد که زمانی به طور غیرمستقیم در پیش گرفته شده بود، در حال حاضر کاملا آشکارا در شرح وظایف سیاست‌های سینمای سلطه و به خصوص هالیوود آمده است. یک نمونه ساده، مطرح کردن پدیده لگبت (همجنس‌بازی) و قبح‌شکنی از این گناه قطعی است؛ عمل حرامی که به گفته علما محاربه با ناموس خداوند یعنی خانواده است. با این‌حال می‌بینیم که امروزه چه جایگاه بالایی در فرهنگ غرب پیدا کرده و هالیوود تمام قد به حمایت و گسترش آن برخاسته است.

یکی دیگر از نقاط تمرکز هالیوود به طور اختصاصی بر اسلام‌هراسی و ایران‌هراسی است. اسلام‌ستیزی با تمرکز بر سرزمین‌های ایران فرهنگی، همواره سیاست کلان و تاریخی غرب بوده است. در دو دهه اخیر این سیاست یا بی‌پروایی به تهاجم علیه ایران تبدیل شده است و بی‌شمار فیلم و سریال ضد فرهنگ و تاریخ ما ساخته شده است.

از فیلم‌های مثلا تاریخی، مثل اسکندر(۲۰۰۴) و سیصد(۲۰۰۶) تا آثاری جدیدتر مثل هوملند(۲۰۱۱) و جوخه انتحار(۲۰۱۶) و... همه در راستای تخریب ایران بوده‌اند. رویکرد کلی این قبیل فیلم‌ها نشان می‌دهد که سفارش‌دهندگان آنها نه با ایران فعلی که با تمدن ایرانی مشکل دارند و از هیچ تلاشی برای فروپاشی و ازهم‌گسیختگی این تمدن فروگذار نمی‌کنند.

پیامی برای بی‌خبران

زن، زندگی، آزادی؛ شعاری که برای اهل نظر و تحقیق نخ‌نما و کهنه بود اما از پاییز ۱۴۰۱ به شکلی فراگیر علیه ایران به کار گرفته شد. این شعاررا نخستین بار، عبدا... اوجالان، بنیانگذار و رهبرحزب کارگران کردستان مطرح کرد. اوجالان در سخنرانی‌ها و اعلامیه‌هایش می‌گفت اگر قوم کرد می‌خواهد از زیر یوغ استثمار و اسارت دربیاید باید به زن‌ها بها داد. زن‌ها هستند که باعث قدرت قوم کرد و استقلال مادی و سیاسی آنها خواهند شد و در نهایت به آزادی می‌رسند. اگرچه این فلسفه در ظاهر والا به نظر می‌رسید ولی در عمل اتفاقات ناخوشایندی برای زنان کرد رخ داد. اوجالان حتی در زندگی شخصی هم نسبت به فلسفه خود پایبندی نداشت و زنان بسیاری در ارتباط با او قربانی هوس‌های خودش یا اطرافیانش شدند. اوجالان به خاطر فعالیت‌های تروریستی از ۱۹۹۹ در زندان‌های ترکیه است اما بین کردهای ناآگاه از جزئیات فکری و رفتاری او و سایر سران گروهک بسیار محبوب است.

مبنای نظری و جذابیت این شعار و چشم‌اندازی که برای کردها نشان می‌داد، باعث شد کردهای سوریه هم به آن علاقه‌مند شوند و با شروع جنبش‌های اعتراضی علیه دولت مرکزی سوریه، این شعار را سرلوحه اعتراضات خود قرار دهند. از سال ۲۰۱۱ و با شدت گرفتن جنگ‌های داخلی سوریه این شعار هم معروف‌تر شد. پس از تسلط داعش بر بخش‌هایی از سوریه و عراق و رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی این گروه مثلا اسلامی با مردم غیرنظامی و اکثرا کرد این مناطق، مبارزان کرد، اعم از زن و مرد علاوه بر جنگ داخلی، با داعش هم وارد مبارزه شدند و این شعار را در آن برهه زمانی هم فریاد می‌زدند. اما تاریخ نه چندان دور نشان داد که کردهای سوریه و عراق به هر که اعتماد کردند، همان گروه و کشور از پشت به آنها خنجر زدند. هنوز شنیدن ماجراهای تلخ زنان ایزدی عراقی یا کردهای عفرین از طاقت یک شنونده معمولی خارج است. گرچه، بی‌حاصلی و پوچی شعار مربوطه به گوش آنکه اهل خبر بود، رسید؛ اما غرب هنوز روی جنبش‌های جعلی بی‌خبران حساب می‌کند و از ابزارهای تبلیغاتی خود برای به حرکت درآوردن آنها استفاده می‌کند. در همین راستا، برای ادامه مسیر به خصوص در جغرافیای ایران هم براساس تجربه‌های موفق قبلی، سینما را به کار گرفت.

شعار فریب

فیلم فرانسوی دختران آفتاب (۲۰۱۸) ساخته شد تا این شعار بی‌بنیان را به گوش آنان که اهل دریافت خبر از منابع رسمی نیستند برساند. در فیلم، بهار (گلشیفته فراهانی) در مقام فرمانده یک گروه زنانه چریک، برای تهییج و افزایش روحیه زنان کرد و ایزدی گریخته از اسارت داعش شعار را فریاد می‌زند.

این فیلم در ظاهر نشان‌دهنده ظلم‌ستیزی و آزادی‌خواهی مردمی است که می‌خواهند با یکی از وحشی‌ترین پدیده‌های تاریخ بشریت مبارزه کنند. اما نگاهی به سابقه این شعار باید بیشتر باعث ناامیدی باشد تا امیدواری به نابودی ظلم و نابرابری. شعاری که ایده آن از سمت یک گروه تجزیه‌طلب است که از اقدامات تروریستی ابایی ندارد و پرونده ننگینی از قتل و شکنجه دختران، زنان و مادران کرد دارند. اما مخاطب این فیلم امکان و فرصت پرداختن به ریشه‌ها را ندارد و صرفا پیام فیلم را دریافت می‌کند. زمان زیادی هم نگذشت که شعار مذکور را در خیابان‌‌های تهران شنیدیم.

اگر زن، زندگی، آزادی تا پیش از این شعاری فقط برای فریب قوم کرد بود و اقبالی در دیگر مناطق از کشورهای ترکیه، سوریه و عراق به آن نبود، این بار متاسفانه این نسخه پیچیده در اتاق‌های فکر جنبش‌های جعلی، در سراسر ایران مطرح شد. معترضین در همه شهرها شعاری تجزیه‌طلبانه را با افتخار و رضایت سر ‌دادند، بدون این که بدانند هدف و فلسفه اصلی پشت این شعار چیست. با وجودی که خاستگاه این شعار و انگیزه اصلی طرح آن بارها و بارها در رسانه‌ها و فضای مجازی مطرح شد، اما شدت ناآگاهی و بعضا لجبازی معترضین به حدی بود که حاضر به شنیدن اصل ماجرا نبودند.

سینما به عنوان قطعه سرنوشت ساز پازل این جنبش جعلی عمل کرد و در ادامه بی‌بی‌سی فارسی، ایران اینترنشنال و سایر رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور هم که همیشه بر کوس جدایی اقوام ایران می‌زدند، هیزم این آتش شدند. آنها برای خاموش نشدن این آتش، زمان و امکانات بیشتری در اختیار مثلا کارشناسان خود گذاشتند. کارشناسانی که در واقع کینه‌ورزان تمامیت ارضی یک مملکت هستند و سال‌هاست گوش مخاطبان خود را با لزوم پاره‌پاره کردن مرزهای ایران پر کرده‌اند. این وقاحت به حدی رسید که همان افرادی که روزها و ماه‌های اول اعتراضات و اغتشاشات حرف از تضمین امنیت ایران بعد از سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی می‌زدند، حال کاملا علنی و با افتخار از تلاش‌های خود برای جدا کردن تکه‌‌ای از این سرزمین به اسم آزادی اقوام داد سخن می‌دادند. در این میان کلیپ‌هایی از بخش‌های مشخص فیلم دختران خورشید تازه به تازه از راه می‌رسید و در فضای مجازی دست به دست می‌شد. حکایت شعار زن، زندگی، آزادی، حکایت کلبه شیرینی و شکلاتی جادوگر داستان هانسل و گرتل است. خانه‌ای خوشمزه و دلپذیر که درونش دامی خطرناک و کشنده پهن شده است. دامی که حتی به خدمتگزاران جادوگر هم رحم نمی‌کند و آنها را هم در ورطه سوءاستفاده می‌کشاند.

یاد آوری تحریف‌شده یک تجربه تلخ اجتماعی

این تجربه نه برای اولین بار رخ داد نه آخرین نمونه بود. سال ۲۰۲۰، جشنواره فیلم کن محملی شد برای نمایش یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های ضد ایرانی: عنکبوت مقدس!

فیلم از نظر اصول فنی فیلم‌سازی، ضعیف و پر از ایراد است و به عنوان یک اثر سینمایی نمره قبولی نمی‌گیرد. اما از نظر محتوا اقتباسی از یک ماجرای واقعی است که بیش از بیست سال قبل در تهران رخ داد: داستان سعید حنایی که زنان خودفروش را می‌کشت و قتل‌های سریالی‌اش مدتی سرتیتر همه اخبار حوادث بود. او بعد از دستگیری اعتراف کرده بود که این زن‌ها باعث گسترش فساد در سطح شهر هستند و می‌خواسته شهر را از لوث وجود آنها پاک کند. بعد از گذشت دو دهه و نیم، عباسی چهره‌ای دروغین از فرهنگ ایرانی و اسلامی به جهانیان نشان داد.

سعید حنایی فردی روان‌پریش بود که به اسم پاکی، عملی کاملا حرام و خلاف شرع و قانون مرتکب شده بود. شخصیت قاتل این فیلم هم مردی روان‌پریش و خشن است و این خشونت را در برخورد با اطرافیانش هم بروز می‌دهد. بعد از تعرضی که به زنش صورت می‌گیرد، تصمیم می‌گیرد همه زنان خودفروش را از بین ببرد تا دیگر هیچ مردی، زنان عفیف را با آنها اشتباه نگیرد. عباسی در فیلمنامه خود انگیزه قاتل را ملهم از دین و مذهب نشان داده و شخصیت روانی فیلمش را مردی ترسیم می‌کند که برای رضای خدا و امام هشتم این قتل‌ها را برنامه‌ریزی کرده است.در عین حال روایت به نحوی است که گویا جامعه ایرانی مدافع و حامی اوست. خبرنگار زن فیلم هم در حین تلاش برای کشف سرنخی از این قتل‌ها با موارد زیادی از تعرض از جانب قاضی و روحانی و همکار روبه‌رو می‌گردد. حتی خودش را طعمه می‌کند تا پلیس بتواند قاتل را بگیرد. در آخر، از همه اینها جان سالم به در می‌برد و در صحنه نهایی مصاحبه‌ای از پسر قاتل را نگاه می‌کند که پسر به پدرش افتخار می‌کند و حتی علاقه دارد راه او را دنبال کند.

در مجموع، همه عناصری که در این فیلم به کار رفته، دست در دست هم داده تا جامعه ایرانی را جامعه‌ای وحشتناک، روان‌پریش و بزه‌کارپرور نشان دهد. اینها اعتراف خود علی عباسی است. او در بیانیه مطبوعاتی جشنواره کن ۲۰۲۲ اعلام می‌کند که قصدش ساختن فیلمی درباره یک قاتل زنجیره‌ای نیست، بلکه می‌خواسته جامعه‌ای را که آن قاتل در آن می‌زیسته، ترسیم کند. او در این بیانیه می‌گوید این شرایط جامعه ایرانی ناشی از زن‌ستیزی ریشه‌داری است که لزوما به خاطر سیاست یا مذهب نیست، بلکه از فرهنگ ایرانی نشات می‌گیرد. بماند که وجود قاتلین زنجیره‌ای مقوله‌ای فراگیر در همان کشورهای غربی است و هر از گاهی جامعه غربی با ترس بزرگی باید دست و پنجه نرم کند. اما هیچ‌کس از آن جامعه بر سر جامعه و فرهنگ و تاریخش نمی‌زند که قاتل‌پرور است.

این که چه می‌شود فیلمی به شدت ضعیف از نظر فنی و حرفه‌ای، و همچنین سراسر دروغ درباره یک جامعه مملو از تنوع فکری و عقیدتی در جشنواره‌ای بین‌المللی جایزه می‌گیرد، چندان جای تعجب ندارد. سال‌هاست متاسفانه نگاه کارگردانان ایرانی به جشنواره‌های خارجی است و خودشان هم می‌دانند پیش‌شرط این حضور، پمپاژ هر چه بیشتر کثافت و زشتی و دروغ به یک تمدن و فرهنگ قدیمی است. اما قسمت مهم‌تر ماجرا این است که عباسی به اسم اقتباس، شرایط را جوری در این فیلم نشان داده که دادگاه جمهوری اسلامی به خاطر وجود ادله محکم علیه قاتل، چاره‌ای جز صدور رای اعدام نداشته وگرنه فی‌نفسه با این اقدامات مخالف نبود.

بازخوانی برای تزریق عصبیت

پر بیراه نیست که بگوییم ساختن عنکبوت مقدس هم با هدفی تلخ و تاریک بوده است و می‌خواهد چیزی را در ناخودآگاه جمعی مردم ایران فعال کند. فیلم به قدر کفایت چرک و ضد ایرانی هست اما حالا بیم آن می‌رود که تبدیل به قطعه مهم دیگری از پازل جنبش جعلی زن، زندگی، آزادی است. در جامعه‌ای که این روزها درگیر مقوله کشف حجاب توسط قشری خاص شده و برنامه پیش روی معاندین ایجاد دوقطبی و درگیری میان مخالفان و موافقان حجاب است، کارکردهای این فیلم کاملا نمایان است؛ از طرفی، کسانی که با توجه به شرایط پیش آمده، حجاب را مساله‌ای کان لم یکن تلقی می‌کنند، با استناد به این که از حقوق اولیه انسانی باید بهره‌مند باشند و این حق را بعد از چهار دهه به دست آورده‌اند، در برابر این اعتراض‌ها موضع می‌گیرند. بسته به بلوغ فکری هر یک از طرفین، ممکن است در شرایطی که بی‌حجابی رخ داده یا تذکری مطرح شده، برخوردی پیش بیاید و دعوایی رخ دهد. نمونه تلخ آن ماجرای سطل ماست و برعکس آن ضرب و شتم یک خانم محجبه توسط چند زن جوان در پارک است. یک دو قطبی نامتوازن و برساخته که نیاز به آتش تعصب و خشونت از هر دو طرف دارد. در این میان انتشار عنکبوت مقدس روی نت و یادآوری ماجرای حنایی این عصبیت را به هر دو جریان تزریق می‌کند.این تنش‌ها بین مردم در شرایطی که متولیان امر هیچ واکنش قطعی و دقیقی نشان نمی‌دادند، نگران‌کننده بود. اما خوشبختانه رهبر معظم انقلاب بار دیگر در نشست اخیر خود بر اهمیت مساله حجاب تاکید کردند و مسوولین نظام از رئیس جمهوری تا وزرا و روسای نهاد‌های رسمی مبتنی بر قانون تاکید کردند و بدون رودربایستی رایج در مسوولین اجرایی، جایگاه قانونی حجاب را یادآوری و تثبیت کردند. با این همه و با توجه به خباثت جریان‌های معاند دور از انتظار نیست که این جماعت شر‌اندیش به بهانه فصل گرما هزار شعبده شیطانی از کیسه خود بیرون بیاورند. همه این نکات مرور شد تا بدانیم نقش و جایگاه تبیینی سینما تا چه اندازه می‌تواند در پیش برد اهداف کلان موثر باشد. نقش و کارکردی که متاسفانه از سوی نهادهای سینمایی مورد بی‌توجهی قرار گرفته است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها