«جام‌‌جم »فهرست احتمالی اکران سال نو را بررسی کرده است

جدال سیمرغ‌ها در گیشه نوروز

در گفت‌و‌گو با کارگردان نمایش «تاناکورا» مطرح شد:

متمرکز بر مسائل روز با رویکرد تاریخی

رضا بهرامی یکی از فعال‌ترین بازیگران و کارگردانان سال۱۴۰۱ است. او که سال را با بازی در نمایش «بی‌خوابی» اثر سعید هاشمی‌پور در تئاترشهر آغاز کرد، در ادامه نمایش «کریمولوژی» مهران رنجبر را در پردیس شهرزاد کارگردانی کرد. نمایشی که طی ۴۵ روز با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبه‌رو شد.
کد خبر: ۱۴۰۰۱۸۸

بهرامی پس از آن «شایعات» اثر نیل سایمون و «آشغال مرد» اثر ماتیی ‌ویسنی ‌یک را در تماشاخانه سیمرغ اجراخوانی کرد، بعد از آن «پایین‌گذر سقاخانه» اکبر رادی را از مرداد تا مهر در سنگلج روی صحنه برد. همزمان با اجرای این نمایش، او بازی در نمایش «بغل» اثر عرفان پورمحمدی را نیز به کارنامه هنری خود اضافه کرد. بهرامی حالا در آخرین روزهای سال، نمایش «تاناکورا» نوشته کهبد تاراج را بر صحنه دارد. اثری متمرکز بر نمایش‌های ایرانی که از ۲۳ بهمن در سالن استاد سمندریان اجرا می‌شود. با او درباره این نمایش و اتفاقات این روزهای تئاتر گفت‌و‌گویی انجام دادیم که نظرتان را بدان جلب می‌کنیم:

برای آشنایی بهتر مخاطبان با نمایش جدیدتان، کمی در مورد «تاناکورا» صحبت کنید.
نمایش تاناکورا نوشته کهبد تاراج است و بنده به عنوان طراح و کارگردان آن را تولید کردم. قصه درباره سه خواهری است که عاشق تعزیه هستند اما دو برادرشان مانع ابراز علاقه و عشق آنها می‌شوند. در آخر هم داستان به یک قتل خانوادگی می‌رسد.

‌با مروری بر اجراهای‌تان، نام کهبد تاراج در خیلی از آثار دیده می‌شود. این همکاری، بر مبنای اشتراکات نظری و دیدگاهی است یا فقط جنبه حرفه‌ای و نمایشی دارد؟
به قول آقای نصیریان ما اگر می‌خواهیم در تئاتر پیشرفت کنیم، باید گروه داشته باشیم تا بتوانیم به‌راحتی اهداف و تفکر همدیگر را کامل کنیم؛ به همین دلیل متنی که برای گروه خودمان است، اولویت دارد. البته این به مفهوم ارزش‌گذاری روی آثار نیست و نمی‌خواهیم بگوییم که یک اثر خوب است یا بد، بلکه نزدیکی تفکر و اهداف‌مان است که باعث شد بیشتر با همدیگر کار کنیم.

بیشتر در تئاتر بر چه اهدافی متمرکز هستید؟
یک بخش از اهداف من و توماج در مسائل روزمره و تاریخ خودمان و پرداختن به نمایش‌های ایرانی است. یعنی تلاش می‌کنیم دغدغه‌ها را در قالب نمایش‌های ایرانی تولید و به مخاطب ارائه دهیم. به هر حال خیلی از همکاران و دوستان این‌گونه فکر نمی‌کنند و بیشتر دغدغه‌شان آثار خارجی است. حتی بخشی از دوستان و همکاران معتقدند که ما نمایشنامه ایرانی نداریم. من با این نگاه‌ها موافق نیستم. معتقدم اگر حرف آنها را قبول هم داشته باشیم، پس رسالت ما چیست و تا کی می‌خواهیم در فضا که تئاتر کالای وارداتی است و چیزی برای ارائه نداریم، کار کنیم و با این تفکر به پرداخت یا تولید آثار نپردازیم.

یعنی هنوز در تئاتر هنرمندانی هستند که از نقش بی‌بدلیل تئاتر در فرهنگسازی و آگاه‌سازی غافل‌اند. به نظر شما یک هنرمند در فرهنگسازی اجتماعی چقدر نقش دارد؟
به نظرم جزو اولویت‌های اول است. حس من این است که روشنفکران و هنرمندان کسانی هستند که به مردم برای بهتر زندگی کردن خط فکری می‌دهند یا زنگ خطرها را به‌صدا درمی‌آورند که در یک موضوع آینده خطرناکی پیش روست و باید سریع‌تر پیشگیری کنیم. این رسالتش همیشه بوده و فکر می‌کنم مهم است اما موضوع مهم‌تر این است که چقدر ما به عنوان هنرمند خودمان را از مردم جدا می‌کنیم و خط فکری‌مان یک یا دو گام از آنها جلوتر است تا بتوانیم برای آگاهسازی و رسالت بهتر زندگی کردن به آنها آموزش دهیم. در حال حاضر به نظر من درصد پایینی از هنرمندان ما این کار را می‌کنند.

به عقیده شما علت چیست. چرا یک هنرمند با این دغدغه روبه‌رو نیست در تئاتر این هدفگذاری را برای خود مدنظر قرار نمی‌دهد؟
این یک مقوله شخصی است. من از دید خودم می‌گویم و با کسی کار نداریم. ما باید قبول کنیم یک مقدار دچار شعارزدگی و هیجان‌زدگی هستیم، این موضوع برای الان هم نیست. در طول تاریخ این موضوع را می‌بینیم. ضرب‌المثل صبح یک شعار می‌دهیم، شب یک شعار دیگر را همه شنیده‌ایم. منشا این است که با موضوعات برخورد هیجانی و احساسی داریم. مثلا در بحث تئاتر ایرانی، خیلی از همکاران نمی‎خواهند بپذیرند که تئاتر ایرانی داریم و اگر این تئاتر را نداریم، می‌توانیم شروع‌کننده یک اتفاق باشیم. در ژ‌اپن مثلا برنامه‌ریزی می‌کنند استارت فوتبال را الان می‌زنند و۵۰ سال دیگر بهره‌برداری می‌کنند. شروع به آزمون و خطا می‌کنند تا در ۵۰ سال بعد دوره درخشان فوتبال داشته باشند. ولی در کشور ما این اتفاق نمی‌افتد. در همین جریان اخیر خیلی‌ها دنبال براندازی بودند. من همیشه سوالم این است که فرض می‌کنم این اتفاق بیفتد و حکومت تغییر کند، آیا مردم عوض می‌شوند؟ خیر. مشکل اصلی آن است که همیشه چشم خیلی‌ها به خارجی‌هاست. به خودمان اعتماد ندارند، نمی‌خواهند بپذیرند یک چیزهایی مال خودمان است و باید آنها درست کنیم. ما آن فرد خارجی را نمی‌شناسیم، ولی طوری با او برخورد می‌کنیم که انگار فرشته روی کره زمین است. احساس‌مان این است همه خارجی‌ها کارشان درست است، مهربان‌اند و شارلاتان نیستند؛ به همه کمک می‌کنند و... در صورتی که این‌طوری نیست، کافی ا‌ست چند کشور خارجی را ببینید تا متوجه شوید آنها هم مثل ما قوت و ضعف دارند، خوب و بد یا زشت و زیبا دارند. در تئاتر این موضوع برجسته‌تر است، مثلا احساس می‌کنیم اگر یک کار ضعیف و با کیفیت پایین خارجی اجرا شود، خیلی بهتر از آثار ماست. این باعث می‌شود ما در تولید یا روند تولید یا همت برای تولید ضعیف باشیم. خودمان هرچند بگوییم آثار ناچیزی داریم، باید از جایی شروع کنیم.

می‌خواهم کمی جلوتر بروم، شما در صحبت‌های‌تان نشان دادید که هنرمند دغدغه‌مندی هستید و با این مقوله که هنرمند با فرهنگسازی عجین است، موافقید. به عبارتی اگر فقر فرهنگی یا نرسیدن به بلوغ فرهنگی در جامعه وجود دارد، یکی از پایه‌ها اصلی آن نقص در تلاش هنرمند است. متاسفانه در بحران‌ها، برخی هنرمندان بدون توجه به این موضوع خود را در جایگاه مدعی قرار می‌دهند، به نظر شما علت چیست؟
به عقیده من اتفاقا هنرمند باید در بحران‌ها جدی حضور داشته باشد و بتواند آگاهی‌بخشی کند. ریشه اصلی این قضیه شبه‌هنرمندانی هستند که خودشان را هنرمندان واقعی می‌پندارند. در کنار آنها افراد ساده‌لوحی هستند که نام آنها را به عنوان روشنفکر یا هنرمندان بکر در ذهن خود ثبت کرده‌اند. ما از همان آدم‌ها سؤال می‌‌کنیم که در اوج کرونا هنرمندان تئاتر را تعطیل کردند، ایده‌ای هم برای کار نداشتند و فقط اعتراض می‌‌کردند. در صورتی که ما و برخی دیگر از دوستان در اوج کرونا تولید داشتیم. در همان شرایطی که نه می‌دانستیم کرونا چیست و چه مشکلاتی دارد و نه ‌می‌دانستیم چگونه باید با آن مقابله کرد و جهان تعطیل بود اما در آن شرایط نمایش «سکگ» ساخته شد. در این شرایط بحرانی نیز ما پایین‌گذر سقاخانه و بعد تاناکورا را ساختیم. چون شغل من تئاتر است، بخشی از شغل من درآمدزایی و بخش دیگر امید به آینده است. افکارم را در کارم نشان می‌دهم تا به مخاطب بگویم دارای تفکر هستم اما دوستانی که در همه شرایط فقط مدعی هستند و دنبال بیانیه دادن، چه ایده‌ای برای بهتر زندگی کردن مردم دارند، تعطیل کردن که راه نیست و جالب‌تر این‌که در شرایطی تئاتر را تعطیل می‌کنند که همه مشاغل فعال هستند. من به این عزیزان می‌گویم شمایی که اعلام می‌کنید اگر کسی کار کرد، او را تحریم کنید؛ آیا از هر دیکتاتوری دیکتاتورتر نیستی؟ خانم گلاب آدینه با تمام مشکلات و در این شرایط بد اقتصادی و اجتماعی یک نمایشی را تولید کرده، چرا می‌گویید نروید کار را ببینید. وقتی آدم‌ها را تحریک می‌کنید که نروند کار ببینند، از هر دیکتاتوری دیکتاتورتر هستید. شما درس مردانگی بلد نیستید. اظهارنظر خود را به قضاوت و قضاوت‌تان را به دیگران انتشار می‌دهید تا تحمیل شکل بگیرد. این آیا این دیکتاتوری نیست.

موضوع نمایش تاناکورا به نوعی با حال و هوای این روزهای جامعه همخوانی دارد، این دغدغه فرهنگی چقدر در اجرای شما دخیل بود؟
قبل از هر چیز باید بگویم کهبد تاراج نمایشنامه را قبل از این اتفاقات نوشته بود و ارتباطی با آن برهه زمانی نداشت اما از آنجا که دغدغه ما مسائل اجتماعی و روزمرگی جامعه است، همچنین بحث حق و حقوق و جایگاه زنان و بانوان کشور در کل تاریخ ما متاسفانه با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو بوده و به دلایل مختلف از جمله تعصبات، مردسالاری، جنگ‌های پی‌درپی در کشور و ... هیچ‌وقت به جایگاه درستی نرسیده، سعی کردیم به این مسأله بپردازیم و متاسفانه یا خوشبختانه به آن برهه زمانی خورد و باعث درک بهتر موضوع از سوی مخاطب شد.

آیا فکر می‌کنید این مضمون به فرهنگسازی در جامعه کمک کند؟
به نظر من با کامنت‌هایی که از مخاطب گرفتم تا حدودی موفق بودیم و توانستیم زنگ خطر را به صدا درآوریم. ما می‌خواهیم نشان دهیم زندگی با گذاشتن تشدید روی یک‌سری رفتارها، حرکات و افراط شکل نمی‌گیرد؛ زندگی باید به نرمی شکل بگیرد. وقتی تبدیل روز به شب یا شب به روز را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خداوند به نرمی این کار را می‌کند، هیچ وقت ندیدم یک دفعه این اتفاق بیفتد. یا رشد یک گیاه هم به همین شکل است از اینها باید درس بگیریم. به عقیده من مسائل تک‌بعدی یا تک‌فکری نمی‌تواند قالب شود. ما نیاز به حرف زدن با هم داریم و تعامل می‌تواند یک اتفاق خوب و راهکار جدید به وجود آورد. امیدوارم این نکته را توانسته باشیم در این نمایش ارائه دهیم.

روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها