برخلاف تصور ما این موضوع اتفاقا حساسیتهای بسیاری هم به همراه داشته است. حساسیت این موضوع آنقدر بالا بود که از سال ۸۸ کمیتهای متشکل از سه نفر؛ اعضای کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورا، مدیرکل روابطعمومی شورای شهر و شهرداری و همچنین نماینده فرهنگستان زبان و ادب فارسی در شورای شهر تهران شکل گرفت که وظیفهاش نامگذاری معابر شهری است، از آن سال تا امروز در این کمیته بیش از ۴۵۰۰ نام برای معابر تهران تصویب شدهاست. حتی انتخاب نامهای جدید بر معابر تازه شهری، شاید چندان چالشبرانگیز نباشد اما تغییر گاهبهگاه نام خیابانها معمولا با استقبال سرد شهروندان روبهرو میشود. واکنش آنها هم بیتوجهی به نام تازه و خواندن آن معابر با نام پیشین است. منشأ اختلافها هم همینجا شکل میگیرد، عدهای نام خیابانها را به نوعی گرهخورده با هویت اجتماعی و بافت فرهنگی آن منطقه دانسته و تغییر مداوم آن را بیتوجهی به آن هویت تلقی میکنند و برخی هم معتقدند این موضوع همچون یک رسانه قالب، میتواند به فرهنگسازی کمک کند و به همین دلیل، پویایی این تغییرات را لازم میدانند. از سوی دیگر، هر چند حالا نام خیابانها موضوع بحث و چالش است اما تغییرات زندگی شهری و مجتمعسازیهای فراوان در یک دهه گذشته، باعث شده نامگذاری برخی از این مجتمعها هم محل اختلاف باشد. بیسلیقگی در انتخاب نامها، ناهمخوانی این نامها در یک بازه جغرافیایی محدود مسکونی و خارج شدن روند انتخاب این نامها از دست مدیریت شهری و افتادن آن به دست صاحبان این مجتمعها هم نکتهای است که مورد اشاره بسیاری از کارشناسان قرار گرفته است. دستهبندی و معیار ثابتی برای انتخاب نام وجود ندارد. در کشورهای مختلف هم شیوههای متفاوتی مرسوم است. به عنوان مثال، خیابانهای نیویورک براساس شماره نامگذاری شدهاست، هر چند سهولت در یافتن نشانی ویژگی این شیوه است اما پیام و محتوایی همسو با بافت خاص یک محله یا منطقه را در این سبک از نامگذاری نمیتوان دید. در تهران اما زمان واقعههای تاریخی و شخصیتهای برجسته سیاسی، حجم قابلتوجهی از نام خیابانها را تشکیل داده است؛ از خیابان ۱۷ شهریور و سی تیر گرفته تا میدان ۱۵ خرداد و البته خیابانهای مطهری، بهشتی و شریعتی. همچنین شخصیتهای ادبی، فرهنگی و مفاخر هنری هم سهم قابلتوجهی در نامها دارند، از میدانهای فردوسی و رازی بگیرید تا خیابانهای مولوی، سعدی و خیام. این نامها محدود به شخصیتهای ایرانی هم نیست و نام بسیاری از شخصیتهای جهانی هم بر خیابانهای پایتخت قرار داده شده است. انتخاب نام این افراد نیز معمولا همراه با پیام و اندیشه خاصی است. سیمون بولیوار رهبر ونزوئلایی جنبش استقلالطلبانه آمریکای جنوبی، ادوارد براون ایرانشناس مشهور بریتانیایی و البته گاندی رهبر انقلاب هند نمونههای مهم این افراد هستند. جالب اینکه برخی از این نامگذاریها حتی باعث شکراب شدن روابط دیپلماتیک میان کشورها هم شدهاست. معروفترین آن هم تغییر نام خیابان وزرا به خالد اسلامبولی است؛ مبارز انقلابی مصر که در اعتراض به سیاستهای دولت انور سادات، اقدام به ترور این رئیسجمهور کرد. انتخاب و نشستن نام او بر خیابانی در تهران باعث قطع روابط دیپلماتیک ایران و مصر شد.
چند سال پیش نشستی با عنوان «نامگذاری اماکن و خیابانهای تهران؛ سلیقهای، علمی یا مردمی» برگزار شد که در خلال مباحث مطرحشده در آن، اظهارنظرهای جالبتوجهی درباره این موضوع میتوان پیدا کرد. آرش نصراصفهانی، جامعهشناس معتقد است نام خیابان بیش از آنکه اسمی خنثی باشد، یک محتوای ایدئولوژیک را منتقل میکند. درواقع، صاحبان قدرت با این اسامی، ایدئولوژی و روایت تاریخی خود را به خاطره جمعی ارائه میکنند. آنطور که این جامعهشناس تاکید دارد با تغییر روابط قدرت، ساحت نمادین شهر نیز تغییر میکند و قدرت مسلط آن را به تسخیر خود درمیآورد. در این میان مغلطههای جالبتوجهی هم شکل گرفته است. یک ناآگاهی در رابطه با چرایی نامگذاری خیابانها به نام افرادی مشهور. یکی از اهداف تعیین نام خیابانها به اسم مشاهیر یا افراد سرشناس در حوزههای مختلف، شناساندن بیشتر زندگی یا دیدگاه آن افراد به مردم است اما حقیقت تلخی وجود دارد مبنی بر اینکه این شیوه کمترین تاثیر را در میزان شناخت این افراد بین توده مردم داشتهاست. این فقدان شناختها بعضا باعث تعارضهای مضحک و البته تلخی هم میشود. مصداق بارز این تضادها هم خیابان بابی ساندز در تهران است. تا پیش از سال ۱۳۵۷ اهالی پایتخت خیابان منتهی به ساختمان سفارت انگلستان را به نام سیاستمدار کهنهکار انگلیسی یعنی وینستون چرچیل میشناختند. این نام تا سال ۵۹ هم پابرجا بود اما جو آن سالهای ابتدایی انقلاب همراه شد با ذوق چند دانشجوی انقلابی و عاصی از سیاستهای بریتانیا تا نام این خیابان به نام بابی ساندز تغییر پیدا کند. مبارز معروف ایرلندی که در ۱۸سالگی به ارتش آزادیخواه ایرلند پیوست و در رویای آزادی و استقلال ایرلند شمالی کوشید و سرانجام در ۲۷سالگی در زندان بلفاست، در شصتوششمین روز از اعتصاب غذایش درگذشت. ماجرای نشناختن پیشینه این فرد از نحوه مرگ او آغاز میشود، چراکه تا سالهای سال اغذیهفروشی بزرگی در این خیابان به نام این مبارز فعالیت میکرد! پارادوکس خندهدار یعنی نام اغذیهفروشی به نام فردی باشد که بهواسطه اعتصاب غذا درگذشته است!
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: