در این نوشتار مجموعه اطلاعاتی درباره افراد اصلی نمایش پدر طرح میشود که به مثابه انگشت اشارهای است به سوی سیستم نظارتی متولیان فرهنگی که با غفلت و سهلانگاری، فرصت ضربه به انگارههای دینی و اندیشههای ایرانی ـ اسلامی قشر پرسشگر علاقهمند تئاتر را فراهم میآورد؛ ضربههایی به ظاهر کوچک، اما مستمر که به مرور میتواند در جان مخاطبان نفوذ کرده و در آینده بحرانهای مهم فرهنگی اجتماعی را در پی داشته باشد.
نمایش پدر در ظاهر داستان پدری سالخورده است که به بیماری آلزایمر مبتلا شده و دخترش از او نگهداری میکند. این، اما پوسته ماجراست و مانند سایر آثار فلوریان زلر، در زیرمتن به روابط بیماری و ارتباطات و مناسباتی بین دختر و پدر اشاره دارد که در آزادترین جوامع جهان هم قابل پذیرش نیست، چه برسد به یک جامعه اسلامی مانند کشور ما که در فرهنگ ملی آن نیز خانواده قداست داشته و روابط اعضای خانواده همواره بر اساس احترام و مراقبت و پاسداشت نهاد خانواده معنا گرفتهاست.
فلوریان زلر کیست؟
نویسنده فرانسوی که کتابهایی مانند شیفتگی شیطان، پدر، مادر، پسر، دختر، دروغ، یک ساعت آرامش، دیگری، آن سوی آینه و... را نوشتهاست. فلوریان زلر نمایشنامهنویسی است که در دانشگاه علومسیاسی خوانده و بعد به سمت ادبیات سپس فیلمسازی رفتهاست. او سال گذشته بر اساس رمان پدر، فیلمی با همین نام ساخت و به زودی فیلم دیگرش با نام پسر عرضه میشود.
عقدههای روانی با تعاریفی که فروید ارائه میکند و روابط هنجارشکن، از علاقهمندیهای زلر است و او همواره در آثارش به ترویج مفاهیم و موضوعاتی میپردازد که ماهیتی غیراخلاقی و ضد خانواده و ساختارشکن دارد. به نظر میرسد او شرح آشفتگیهای روانی و عبور از مرزهای اخلاقی نه چندان محدود در جامعه خویش را با نوشتن درباره موضوعات ملتهب و ساختارشکن به انجام میرساند تا در دنیای فیلم و نمایش به لایههای زیرینی که در پس داستانها و صحنههای معمولی زندگی خانوادگی وجود دارد، نقب بزند و چه بسا از این غلت زدن، لذت و ارضای روحی و روانی را تجربه میکند. البته این را هم باید گفت که آثار نویسندگانی مانند زلر در بستر فرهنگی کشورش که در آن مرزهای بی اخلاقی درنوردیده شده، ممکن است موثر باشد، اما این آثار در برخورد با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، قطعا تاثیراتی مخرب و ویرانگر دارند.
اگر با آثار زلر آشنایی ندارید، همین بس که بدانید یکی از آثار او با عنوان «دیگری» سال۹۶ به کارگردانی بهاره رهنما به صحنه رفت، ماجرای دو زن را نمایش میداد که هوی یکدیگر هستند و یکی از زنها در تلاش است توجه دیگری را به لحاظ جنسی به خود جلب کند تا در یک ارتباط همجنسگرایانه بتوانند ارتباط خود را از همسرشان جدا کنند و از مردشان بینیاز شوند. زمانی که این نمایش با تهیهکنندگی پوپک کمگویان به صحنه رفت، عکسهایی از بهاره رهنما در این نمایش دست به دست شد که پیکسلی روی لباسش جلب توجه میکرد و این پیکسل چیزی نبود جز نماد رنگینکمانی متعلق به همجنسگرایان.
تب مشکوک «زلر» در تئاتر ایران
تقریبا یک ماه بعد از نمایش «دیگری»، نمایش «اگه بمیری» از همین نویسنده به کارگردانی سمانه زندینژاد در تئاتر ایرانشهر به صحنه رفت؛ در این نمایش زنی پس از مرگ همسرش در این اندیشه است که آیا او در تمام دوره زناشوییشان مرتکب خیانت شدهاست یا خیر!
بعد از آن در سال ۹۸ باز هم دو نمایشنامه از زلر در ایران به صحنه رفت. اینبار نمایشی با عنوان «پدر/ مادر» که رضا احمدی در تئاتر مستقل تهران با بازی مسعود کرامتی، مهدی پاکدل و نسرین نصرتی به صحنه برد. در این اجرا نمایش پدر اشارههای مستقیم به موضوعات جنسی نداشت، اما در اپیزود مادر تمایلات نامتعارف جنسی بین مادر و پسر بهوضوح مشهود بود. ضمن اینکه این دو نمایش متاثر از فرهنگ بیچارچوب فرانسوی از صحنههای نوشیدن مشروب و رقص هم خالی نبود. تیرماه ۹۸ هم نمایشنامه «دروغ» زلر به کارگردانی آریان رضایی در تئاتر ایرانشهر به صحنه رفت که داستانی درباره خیانت و پنهانکاری دارد. در حقیقت تقریبا در دو سال منتهی به شیوع ویروس کرونا، تب زلر به جان تئاتر ایران افتاد و کارگردانهای زیادی نمایشنامههایش را به صحنه بردند. بدون تردید بین سالهای ۹۶ تا ۹۸ فلوریان زلر بیشتر از هر نویسنده دیگری در تئاتر ایران نقش و نفوذ داشت و این به تنهایی کافی است درباره جریان ضربههای مستمر به پیکره فرهنگ ایران حساس بمانیم. آش آنقدر شور شده بود که در همان دولت دوازدهم اجرای آثار این نمایشنامهنویس ممنوع شد و حالا ناگهان دوباره شاهد اجرای آثاری از او در تئاترشهر هستیم. آیا ترویج افکار ضدفرهنگی نمایشنامهنویس فرانسوی با توجه به تلاشهای پیگیر فرانسویان برای نفوذ در ساختارهای فرهنگی کشور مشکوک نیست؟
از بازداشت تا تئاترشهر
آروند دشتآرای، کارگردان و طراح صحنه که نمایش پدر را به صحنه برده، تابستان۱۳۹۸ و در آستانه ایام عزاداری سالار شهیدان در یک مهمانی با اعضای شورایی به نام شورای فرهنگی بریتانیا دستگیر و به اوین فرستاده شد. دشتآرای که با نهادهای بینالملل تئاتر در ارتباط است، به همراه همسر هلندیاش ماریان ون هولک در خانه شخصی خود مهمانی خاصی برگزار کرد که به بازداشت او انجامید. این ماجرا به صدور اطلاعیهای از سوی وزارت اطلاعات ایران منجر شد که به شبکهسازی و جریانسازی نفود، توسط بریتانیا اشاره داشت و براساس آن، ارتباط با شورای فرهنگی بریتانیا ممنوع اعلام و اصطلاح «نمایشنامههای سفارتی» به واژگان حوزه تئاتر افزوده شد.
دشتآرای پس از آزادی، مشغول تمرین نمایش جدید خود به نام «بداهه» شد؛ نمایشی که در تالار «ایرانشهر» روی صحنه رفت و هرچیزی میتوانست باشد جز «بداهه». در این نمایش زوجهایی حضور داشتند که برای هر کدام از آنها یک موقعیت طراحی میشد و زوجهای بازیگر براساس موقعیت طراحی شده، بازیهایی ارائه میکردند که تماشاگرانی که چند اجرای این نمایش را بهصورت نامرتب بهصورت اتفاق انتخاب و تماشا کرده بودند، متوجه شدند همه چیز در این نمایش کاملا از پیش طراحی شده و عمدتا طراحی و شیوه بازی در موقعیتها به ترتیبی بوده که تماشاگران در پاسخ به این سؤال که اگر جای زوجهای نمایش بودند، چه میکردند، به این پاسخ برسند: جدا میشدیم!
در واقع موقعیتهای این نمایش مثلا بداهه، مبتنی بر جدل در روابط زناشویی و جنگ قدرت بر سر تحمیل عقیده است که با نهاد خانواده بهعنوان یک مفهوم برآمده از فرهنگ ایرانی ــ اسلامی، هیچ ارتباطی ندارد. با وجود نمایشهایی از این دست و رویکردهای ضدخانواده کسانی، چون فلوریان زلر که با نمایشنامههایش در تئاتر ایران نفوذ کرده و کارگردانهایی، چون دشتآرای که هر بار به شیوهای ارتباطات خانوادگی و مسائل و مشکلات زندگی خانوادگی را در مرز بحران و چالشبرانگیز ارائه میدهند، تردیدی درباره پروژههای نفوذ باقی نمیماند. اگر شیوه و عملکرد آروند دشتآرای در تئاتر ایران به معنی نفوذ و ویرانی دیدگاهها و سنتهای قابل احترام و تقدس خانواده نیست، چه چیز دیگری میتواند باشد بهخصوص اگر بدانیم که تهیهکننده نمایش بداهه کسی نبود جز پوپک کمگویان که تهیهکنندگی نمایش مبتذل و ضدخانواده «دیگری» را نیز بر عهده داشت و روش به اصطلاح بداهه در نمایش بداهه بعدها توسط ماریان ون هولک، همسر دشتآرای ادامه پیدا کرد.
این همه آن چیزی نیست که پرونده کارگردان پدر پر ابهام میکند؛ آروند دشتآرای سال ۱۳۹۶ در سیوششمین جشنواره تئاتر فجر، دبیر بخش بینالملل جشنواره بود و در همین دوره در تئاتر ایرانشهر، «تنهایی پر هیاهو»، برداشتی آزاد از رمانی با همین نام توسط افشین غفاریان، طراح رقص و رقصنده که فعلا ساکن پاریس است، اجرا و کارگردانی شد. همچنین در همین دوره جشنواره «نمایشی» با عنوان «دهن گنده» از کشور بلژیک به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری والنتاین دایننس در سالن ناظرزاده روی صحنه رفت که بالانویس نمایش برای لحظاتی قطع شد چرا؟ چون بازیگر روی صحنه به توصیف وحشیگری مسلمانان میپرداخت و دین مبین اسلام را سرمنشأ خشونت معرفی میکرد. ضمن اینکه یکی از مشاوران او در این دوره جشنواره، ارس امیری بود که مدتی به اتهام امنیتی بازداشت بود. ضمن اینکه آروند دشتآرای از جمله کارگردانهایی است که به فعالیتهای تشکیلاتی علاقه دارد، او در انجمنهای هنری بینالمللی متعددی عضویت دارد که برخی از آنها را خودش پایهریزی کرده و حالا سؤال اینجاست که با چنین ابهاماتی چرا باید سالن اصلی تئاترشهر را برای اجرای نمایشی مانند پدر در اختیار داشتهباشد؟
روزنامه جام جم