به گزارش
جام جم آنلاین، این آمار تکان دهنده، روایتی گویا از فاجعه در یمن است، کشوری که طی هشت سال اخیر به محل نسلکشی و قتل عام ریاض و ابوظبی و حامیان غربی و صهیونیستی آنها تبدیل شده است. در این خصوص گفتوگویی با پروفسور ریچارد فالک استاد حقوق بینالملل دانشگاه پرینستون و گزارشگر ویژه سابق سازمان ملل متحد انجام دادهایم که از نظرتان میگذرد.
سازمانهای بینالمللی خود نیز نسبت به اوضاع غیرقابل تصور انسانی در یمن اذعان دارند. با این حال زمانی که سخن از رفع محاصره یمن به میان میآید، سازمان ملل متحد بهگونهای اسرارآمیز از مسؤولیت خود در این خصوص شانه خالی میکند. نظرتان در این خصوص چیست؟
بر همگان مسجل است آنچه امروز در یمن میگذرد تا چه اندازهای غیر قابل تصور و فاجعه آمیز است. مردان، زنان و کودکان در وضعیت بسیار بدی در یمن به سر میبرند و سکوت سازمان ملل متحد و سازمانهای بینالمللی در قبال رنج یمنیها نیز بر این بحران و شدت آن افزوده است. سالهاست مصادیق گوناگونی را از این بحران مشاهده میکنیم و اخبار جنایات صورت گرفته در نقاط مختلف یمن و کشتار بیرحمانه و مستمر یمنیها را از منابع گوناگون مورد مطالعه قرار میدهیم. بنابراین، ما از یک فاجعه مستمر و سخت در یمن سخن میگوییم که هر روز و شاید هر لحظه تکرار میشود.
بدیهی است جنایات صورت گرفته در یمن و نسلکشی کودکان بیگناه، مصداق عینی نقض حقوق بشر محسوب میشود. فراتر از آن، سازمان ملل متحد در حالی (در قبال جنگ یمن) سکوت پیشه کرده که تحولات حدود هشتساله اخیر در یمن مصداق عینی نقض منشور ملل متحد محسوب میشود، اما در خصوص چرایی این ماجرا باید روی نقشآفرینی خاص آمریکا در شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد و پولپاشی سعودیها متمرکز شد. ساختار سازمان ملل نیز این مناسبات (وقیحانه) را بهراحتی میپذیرد.
به لابیگریهای خاص آمریکا در شورای امنیت اشاره کردید. مکانیسم دقیق این لابیگری چیست و بر چه مبنایی استوار است؟ چرا این لابیگریها پس از جنگ جهانی دوم، نقطه پایانی نداشته است؟
ما در اینجا مسأله ساختار و بازیگر را باید بهصورت همزمان مدنظر قرار دهیم. ساختار سازمانهای بینالمللی و قدرت مانوری که به آمریکا و متحدانش داده شده است، اجازه مواجهه اصولی، حقوقی و عملیاتی را با بسیاری از بحرانهای جاری در جهان نمیدهد. جنگ یمن نیز از این قاعده مستثنا نیست. همانگونه که اشاره کردم، امروز همگان از جنایت در یمن و بحران در این کشور سخن میگویند و حتی در گزارشهای سازمان ملل متحد به این موضوع استناد میشود، اما اقدامی عملیاتی در این مسیر صورت نمیگیرد، زیرا اراده واشنگتن بر سانسور جنایات و نسلکشیها در یمن و القای این تصویر کاذب به افکار عمومی دنیاست. در این مسیر، متحدان واشنگتن نیز آن را همراهی میکنند.
چگونه میتوان این ساختار ناعادلانه و نامتوازن را با ساختاری عادلانه که تأمینکننده واقعی حقوق حقه اعضای سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای بینالمللی باشد، جایگزین کرد؟
جهت پاسخدهی به این سؤال باید بگویم مانور آمریکا در شورای امنیت، صرفا مختص به استفاده از حق وتو یا یارگیری علنی در قبال پروندهها و موضوعاتی مانند جنگ یمن نیست. آمریکا و برخی کشورهای دیگر بخش اعظمی از این اقدامات را در قالب لابیهای غیر رسمی و پنهان صورت میدهند. نتیجه این لابیگریهای پنهان، طرح نشدن پروندههای آشکار و مستند مربوط به نسلکشی و کشتار مردم در مناطق گوناگون جهان است؛ بنابراین نباید آفت این ساختار را به لابیگریهای آشکار تقلیل داد.
به نظر میرسد لابیگریهای طولانی مدت آمریکا، سازمان ملل متحد را از مأموریت اصلی و اعلامی خود در دفاع از حقوق اولیه انسانی و امنیتی شهروندان کشورهای دنیا، فرسنگها دور کرده است. آیا این فرضیه را قبول دارید؟
متاسفانه همین طور است. باید بگویم ماموریتها و اهداف عالی سازمان ملل و سایر نهادهای بینالمللی تحت تأثیر بازی قدرتهای ژئوپلتیکی مانند آمریکا قرار میگیرد. این ماموریتها بهراحتی انکار میشود یا ماهیت آنها تغییر میکند. حتی در مواردی که وقوع جرم محرز است، سازمان ملل متحد از یک سازمان حقوقی به یک کارگزار سیاسی تبدیل میشود. ما در اینجا از اصلاحات بنیادینی باید سخن بگوییم که تا زمان اعمال نشدن آنها، وضعیت سازمان ملل متحد به همین گونه باقی خواهد ماند. در وضعیت کنونی، بازیگران بهراحتی اهداف ساختار را به سود منافع کوتاه مد ت و بلند مدت خود تفسیر میکنند. در این معادله، حقوق بشر و ملزومات مربوط به آن اساسا اهمیتی ندارد. در اینجا متاسفانه منافع قدرتها حرف اول و آخر را میزند.
روزنامه جام جم