کرونا با تمام سویههای جهش یافته مهلکش در برابر مشی الهی و اراده بشر زانو زده یا دستکم به شدت تضعیف شده و از آن، جز مشتی خاطرات غمانگیز چیزی باقی نمانده است. این دیدگاه امیدبخش چیزی است که در حال حاضر بهشدت به آن نیازمندیم. خب! با این انگاره، حالا ما بهعنوان بازماندگان کرونا ماندهایم و نسلی در آینده که درکش از ویروس مذکور، در حد اخبار مستند و نقلقولهایی پراکنده و شاید آغشته به غبار گذشت زمان است که چه بسا باورها و تلقیات نادرستی هم چاشنیشان شده!
گزارش پیشروی جامجم با رویکردی آسیبشناسانه تلاش دارد تا در گفتوگو با تعدادی از هنرمندان، به زوایای کمبود آثار هنری جذاب، آگاهیبخش و دغدغهمند با موضوع کرونا بپردازد. در چنین شرایطی باید دید واقعا چند فیلم، سریال، کتاب، کار تجسمی و خلاصه اثر هنری جذاب و قابل استنادی در طول این دو سال از ظهور کرونا در کشور ما تولید و عرضه شده که حکم سندی با مایههای دراماتیک و زیبایی شناسانه را داشته باشند تا بتوان بعدها به آنها رجوع کرد، نشانههای آسیبشناسانه خلاق را در آنها یافت و بر مبنایشان تحلیل و استراتژیهای پیشگیرانه ارائه کرد.
بیراه نیست اگر بگوییم تاریخ فردا را آدمهایی مینویسند که دغدغه نوشتن و خلق اثر دارند. آثاری که قطعا در آتیهای دور یا نزدیک در کنار انبوهی از مستندات و اخبار، میتوانند ذهنیتی دقیق برای آیندگان از تبعات مخوف و مرگبار ویروس کرونا ترسیم کنند و در گلوگاههای پر خطر و بحرانهای احتمالی دیگری در تاریخ، برایشان کارکرد آموزنده و هشداردهنده داشته باشند. همانطور که در تاریخ ادبیات برای درک عواقب بیماریهای کشنده و شایعی همچون تیفوس به کتابی مبتکرانه به همین نام از ژان پل سارتر ارجاع داده میشود یا درباره شیوع طاعون در قرن نوزدهم از کتاب خواندنی آلبر کامو یا پیشتر از اینها تراژدی «ادیپ شهریار» که سوفوکل در آن به بیماری مسری طاعون پرداخته، یاد میکنند. ضمن اینکه مجموعههای تلویزیونی و تولیدات سینمایی تأملبرانگیز متعددی که بعضا حتی جنبههای پیشگویانهای نیز دارند، با موضوع پاندمیهای مرگبار تخیلی یا واقعی در جهان ساخته شدهاند. در این باره ارجاعتان میدهم به انیمیشن سیمپسونها، فیلم سینمایی شیوع به کارگردانی استیون سودربرگ محصول ۲۰۱۱، سریال مستند «همهگیری جهانی: چگونه از یک شیوع جلوگیری کنیم» محصول نتفلیکس یا نمونههای تخیلیتری مثل «۲۸ روز بعد» ساخته دنی بویل یا «جنگ جهانی زد» از مارک فورستر یا فیلم جدید «قرنطینه» با بازی آن هاتاوی درباره درگیریهای بشر با کرونا و... . هنر ما اما تا به امروز، در زمینه رویارویی با این پدیده شوم مواجههای منفعلانه داشته است. امروز در قرن ۲۱ نه فیلم شاخصی مثل «سرب» اثر ماندگار مسعود کیمیایی در سال ۱۳۶۷ که در طول روایتش برایمان از شیوع تیفوس در تهران سالهای ۱۳۳۰ بگوید داریم و نه کتاب مهم، اثرگذار و خاصی در این عرصه. رویکرد سریالسازان نیز بر همین مدار بوده است و جز چند نمونه که با صرف کمترین زمان ممکن برای ساخت، روایتی از واقعیت کرونا ارائه دادند، مجموعه نمایشی قابل ملاحظهای در این خصوص نمیبینیم.
با این همه در حالی که هنوز ویروس کرونا با سویههای مختلف در جهان جولان میدهد و تغییرات شگرفی که در جهان ایجاد کرده، میتواند سوژه انواع و اقسام آثار هنری در جهان محسوب شود هنوز همپای فراگیری و تاثیرگذاری این بیماری، در آثار هنری داخلی ردی از کرونا و تاثیرات آن را ندیدهایم. اتفاقی که باید دید علل آن چه بوده و در ریشهیابیاش به جنس دغدغهها و اوضاع رفاهی، فکری و روحی هنرمندان در قبال تعهدشان بر انعکاس و ثبت گسترههای گریزناپذیر چنین رویدادهایی در زندگی اجتماعی مردم و بهخصوص وظایف سیاستگذاران هنری و فرهنگی در بسترسازیهای لازم در این باره پرداخت تا خلأ آن در آینده حس نشود. گزارش پرنکته امروز جامجم را در همین زمینه بخوانید.
بهتر است فعلا این موارد گفته نشود!
«غیبت موجه» جدیدترین اثر سینمایی عباس رافعی، کارگردان فیلمهایی چون «بهت» و «فصل فراموشی فریبا» است. کارگردانی که سال گذشته نخستین فیلمسازی بود که سراغ یک فیلم بلند داستانی با موضوع کرونا رفت اما شورای پروانه نمایش مانع از شرکت فیلمش در جشنواره فیلم فجر شد.
او که بعد از گذشت یکسال هنوز موفق به دریافت پروانه نمایش برای فیلم غیبت موجه نشده، درباره ضرورت پرداختن به موضوع کرونا در آثار هنری به جامجم گفت: چرا فکر میکنید هنرمندان در حوزههای مختلف کاری با مضمون کرونا انجام ندادهاند؟ چه بسا فیلمنامهها و نمایشنامههایی در این خصوص نگاشته شده که به اجرا نرسیدهاند.
این کارگردان افزود: در همان ماههای ابتدای شیوع کرونا بودیم که رمانی به دستم رسید با این عنوان؛ «من هم کرونا گرفتم».
روح ا... حسینی در این رمان یک قهرمان بوکس را که سالها پیش این ورزش را به شوق ادبیات و نوشتن کنار گذاشته به تصویر کشیده بود که اینک در کشاکش میان مرگ و زندگی بر اثر ابتلا به ویروس کرونا، زندگی گذشته و آیندهاش را از نظر میگذراند. در این رمان بهدرستی وضعیت مواجهه اولیه مردم با همهگیری این ویروس و ابهامی و ترسی که از آن داشتند به تصویر کشیده شده و من زمانیکه آن را خواندم به بنیاد سینمایی فارابی پیشنهاد کردم این رمان میتواند سند قابل توجهی باشد از وضعیت روز جامعه. آنزمان با وجود اینکه بنیاد سینمایی فارابی از اقتباس آثار ادبی استقبال میکرد، رمان را نخوانده گفتند پرداختن به این موضوع فعلا در دستور کار ما نیست. بنابراین به تهیه کنندگی خودم فیلم غیبت موجه را ساختم که در آن به مبحث آموزشهای مجازی در مدارس و تبعاتی که این نوع آموزش برای فرداهای جامعه ما دارد، پرداختم.
رافعی ادامه داد: غیبت موجه نگاهی اجتماعی ـــ انتقاداتی به موضوع کرونا داشت و شورای پروانه نمایش برای آن پروانه نمایش صادر نکرد. با این توضیح که«بهتر است فعلا این موارد گفته نشود!» قبول دارم که فیلمم کمی انتقادی بود اما وقتی وضعیت روز جامعه را به نمایش میگذاریم طبعا برای دراماتیک کردن داستانمان باید قهرمان وضدقهرمان و موقعیت آفرینی جذابی انجام دهیم. کمااینکه بعدها دیدیم کسانی را که از کرونا در جهت بهرهبرداری شخصی سوءاستفاده کردند، واکسنهای تقلبی تولید و به بازار عرضه کردند و.... من در غیبت موجه چند گام از جامعه جلوتر رفتم و در مورد عواقب سهل انگاری در برابر کرونا سخن گفتم که همانطور که گفتم، شورای پروانه نمایش با این توضیح که این موضوع فعلا در دستور کار ما نیست، آن را رد کرد.
این کارگردان با تأکید بر اینکه هنرمندان بسیاری دغدغه ساخت آثاری با موضوع کرونا را دارند، خاطرنشان کرد: اطمینان دارم آثار زیادی با مضمون کرونا نوشته شده که اجازه ساخت پیدا نکرده. بنابراین ورود نکردن به آثاری در خصوص کرونا و تبعات آن صرفا به هنرمندان برنمیگردد و به مدیران فرهنگی و سیاستهای کاری آنها برمیگردد که میگویند؛ «فعلا لازم نیست چیزی بگوییم.»
در هشت سال دفاع مقدس هم مسؤولان فرهنگی میگفتند فعلا دست نگه دارید تا بعد از جنگ که اشرافمان روی این مساله همه جانبه شد درباره آن فیلم بسازیم و اگر فیلمسازان ما در آن زمان به این توصیه مدیران عمل کرده بودند ،خیلی از فیلمهای حوزه دفاع مقدس ساخته نمیشد.
رافعی تصریح کرد: نه تنها کرونا بلکه در موقعیتهای مختلف سیاسی ـــ اجتماعی مختلف که بحرانی در جامعه ما بهوجود آمد، هیچ سند تصویری دقیقی که نشان دهد در آن بحران مردم چه واکنشی نشان دادند یا پس از آن بحران بیکاری چه تبعات و بیاخلاقیهایی را در جامعه رواج داد، وجود ندارد و این وضعیت فقط به رویکرد مسؤولان فرهنگی برمیگردد. هنرمند طبق رسالتی که دارد، باید آیینهای در برابر جامعه بگذارد که زشتیها و زیباییها در آن دیده شود. زمانیکه مدیران ما دغدغه تولید آثاری را ندارد که آیینهای در مقابل جامعه باشد، بقیه هنرمندان هم انگیزهشان را از دست خواهند داد. اگر بخواهیم فیلمی رااز زوایای مختلف سیاسی مورد بررسی قرار دهیم، هیچ اثری انتشار پیدا نمیکند.
دولتها سهم فرهنگ را قربانگاه میکنند
«باورم کن سلیمان»، «بازیافتههای شهر دلتنگ»، «مرغهای دریایی این سوی آبها میمیرند»، «شنیدن آوازهای مغولی» و «سونات عدن» از جمله آثار مصطفی جمشیدی، نویسندهای است که تجربیات شخصیاش از جنگ و زندگی اجتماعی در کارهایش شاخص است.
جمشیدی در این باره به جامجم گفت: ذات بشر، ذاتی فراموشکار است. بندر درسدن آلمان در جنگ جهانی دوم توسط متفقین کاملا نابود شد و انسانهای بیشماری از بین رفتند. بعد از جنگ جهانی دوم گرسنگی وسیعی در ایران رخ داد، انسانهای بسیاری سالها پیش بر اثر بیماریهای مسری از بین رفتند و...، امروزه چند نفر از این انسانها یاد میکنند یا جامعه هنری ما تا چه اندازه آنها را محور آثارش قرار داده؟
این رماننویس افزود: رمان «وقایعنگاری یک زندیق» را من به روایت کسانی که به جبر زمانه از یار و دیار خویش رانده شدهاند، نگاشتهام. در این کتاب خرده توجهی هم به بحبوحه اشغال ایران توسط متفقین و اتفاقات پیرامون آن داشته ام اما مگر چند رمان به صورت واقعی پیرامون این مساله پرداخته است؟ یا چند رماننویس در خاورمیانه درباره داعش و عملکردش کار کرده؟ خوشبختانه کرونا هنوز ابعاد خیلی مهلکی مانند آنچه بعد از جنگجهانیدوم در ایران رخ داد، از خود به جا نگذاشتهاست. در آنزمان حدود نیمی از مردم کشور بر اثر گرسنگی از بین رفتند. نه تنها الان بلکه در سالهای بعد هم فکر نمیکنم مقوله کرونا آنچنان که باید ذهن هنرمندان را به خود مشغول کند و کاری شاخص در این باره ساخته شود. کما اینکه کار شاخصی درباره تبعات زلزلههای ایران، سیلهای ایران و... هم ساخته نشدهاست.
او در پاسخ به این پرسش که آیا هنرمندان نسبت به رسالت هنریشان بیتفاوت هستند، عنوان کرد: دولتها در پیدایش آثار هنری نقشی بهسزا دارند. به جرات میگویم پیش از هنرمندان، دولتها هستند که معمولا سهم فرهنگ را قربانگاه قرار میدهند و از این طریق تمام انگیزه و دغدغه هنرمندان را از بین میبرند. به عنوان مثال یکی از کتابهای من با مضمون تمدن ایرانی- اسلامی حدود دو سال و نیم است زیر چاپ مانده است. نگاه کنید نهادهای دولتی با وجود بودجههای کلانی که دارند برای چاپ یک کتاب چقدر امروز و فردا میکنند و بهانه گرانی کاغذ و غیره را میآورند. وقتی اوضاع نشر به این صورت است دیگر چه انگیزهای برای نویسنده باقی میماند کتاب بعدیاش را بنویسد. البته نباید از نظر دور داشت که بیماری فی ذاته، موضوع دردناک و غمباری است و هنرمند را خیلی ترغیب به کار روی آن نمیکند. موضوع جنگ هم دردآور است اما در ذاتش حماسه، اکشن و قهرمانی وجود دارد که میتوان از آن زاویه به اتفاقات و تبعات جنگ پرداخت.
از موسیقی چه توقعی دارید؟
بدیهی است تمام حوزه فرهنگ و هنر آسیبی شدید از کرونا دیدند اما شاید بتوان گفت عمیقترین آسیب را حوزه موسیقی دید.
شهرام شکوهی، ترانهسرا و خواننده با تاکید بر اینکه در این دو سال کنسرتهای موسیقی خاموش شدند و اهالی آن خانهنشین، به جامجم گفت: کرونا تمام ابعاد زندگی انسان را تحتالشعاع قرار داد. حوزههای مختلف هنری هر کدام به نوعی لطمه خوردند و در این بین موسیقی از همه بیشتر. فیلمهای سینمایی کمابیش ساخته شدند، گالریهای نقاشی هرازگاهی برگزار شدند، نمایشها گه گاه روی سن تئاتر رفتند و... اما کنسرتهای موسیقی خاموش شدند و موسیقی به ورشکستگی رفت.
این آهنگساز با اشاره به موسیقی فاخر دفاعمقدس و اهمیت این موسیقی ادامه داد: اگر میبینید در دوران هشت سال دفاعمقدس آثار متفاوت و زیادی در حوزههای مختلف هنری و خاصه حوزه موسیقی خلق شد، به این دلیل بود که به جنگ از بعد ملی و ارزشی نگاه شد و لحنی حماسی برای این آثار انتخاب شد که برای نسل دیروز و فرداها شنیدنی است. در کرونا اما چه نکته غرورآفرینی وجود دارد که بتوان بر آن تکیه کرد و بر آن اساس تولید محتوا داشت. ضمن اینکه کرونا و اتفاقات مشابه آن، چیزی جز ترس و ناامیدی و وحشت ندارد و بنابراین هنرمند انگیزه و علاقهای برای اشاعه آن ندارد.
او ادامه داد: در این دو سال تلاشهایی تصویری برای نمایش ازخودگذشتگی و فداکاری کادر درمان انجام گرفته اما ضروری است با مضمون این عزیزان کارهای هنری بیشتری تولید شود. البته در این مدت خوانندههای بسیاری به بیمارستانها رفتند و با اجرای برنامه به نوعی دین خودشان را نسبت به کادر درمان ادا کردند. به جرات میگویم حوزه موسیقی در این دو سال تعطیل شده و از حوزهای که تعطیل شده، نمیتوان انتظار تولید داشت. تولید هزینهبر است و تجربه تاریخی میگوید معمولا شاهکارهای هنری بعد از وقوع حوادث رخ میدهد. امیدوارم زمانیکه حوزه موسیقی مجددا با انرژی مضاعف شروع به فعالیت کرد، شاهد تولیدات ماندگاری با محتوای فداکاری کادر درمان باشیم.
ساناز قنبری / روزنامه جام جم