روایت آیت‌ا... دکتر احمد بهشتی از دستاوردهای شاگردی علامه‌ طباطبایی(ره)

نگاه به چهره علامه روحیه‌بخش بود

روایت حجت‌الاسلام حمید پارسانیا از سیره علمی ‌آیت‌ا... حسن‌زاده آملی

چرا علامه به فرانسوی‌ها «نـه» گفت؟

علامه حسن حسن‌زاده آملی یکی از آخرین حلقه‌های اتصال علوم مختلف بود که پس از سال‌ها بیماری و دوری از فضای تدریس، مهر ۱۴۰۰ دار‌فانی را وداع گفت.
کد خبر: ۱۳۳۹۷۷۹
او که بیشتر چهره‌ای حوزوی و عالمی‌ ربانی شناخته می‌شد، بین هوادارانش به علامه ذوالفنون معروف بود. فقیهی اصولی که در فلسفه و عرفان نادره روزگار بود و ریاضیات و نجوم را به‌ خوبی می‌دانست. طب را می‌شناخت و برای آنچه به او نسبت داده می‌شد، خوانده بود، تحقیق کرده و نوشته بود. شاید به جرأت بتوان گفت حسن‌زاده آملی نابغه‌ای در عصر ما بود. حجت‌الاسلام و‌المسلمین دکتر حمید پارسانیا، استاد جامعه‌شناسی و عضو هیأت علمی‌ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی در گفت‌ و‌ گوی پیش رو به تحلیل شخصیت علمی ‌و مردمی ‌علامه حسن‌زاده آملی پرداخته است.
چرا علامه به فرانسوی‌ها «نـه» گفت؟چرا علامه حسن‌زاده آملی با عنوان علامه ذوالفنون شناخته می‌شود؟
مرحوم علامه، ذوالفنون نامیده می‌شد زیرا علاوه بر تبحر در فقه و اصول و این‌که فقیه توانمندی بودند، در علوم عقلی، فلسفه، کلام، عرفان نظری و عملی صاحب‌نظر بودند و بنیه اجتهادی داشت. البته باید یادآور شد برای کسانی که بر علوم نقلی و عقلی مسلط هستند عبارت «معقول و منقول» به کار می‌برند اما مرحوم علامه حسن‌زاده آملی علاوه بر این وجه از علوم در بخش دیگری از علوم مانند ریاضیات، هیات، نجوم، طب و علوم غریبه استاد دیده‌بود، متن خوانده و صاحب‌نظر بود، تألیفاتی داشت، نقد می‌کرد، صاحب رساله و نظر بود و به تمام معنا در این بخش از علوم نیز استاد بود از همین رو مرحوم آیت‌ا... حسن‌زاده آملی به علامه ذوالفنون معروف و مشهور شد.
استاد نقل می‌کرد که کتابی را حدود دو سال نزد مرحوم علامه شعرانی آموختم. بعد از آن تصمیم به محاسبات و پیش‌بینی نجومی‌ گرفتم اما موفق نشدم. علامه شعرانی به من فرمود که دوباره بخوانید. من آن متن را از آغاز تا انجام مجددا خدمت علامه شعرانی خواندم.
می‌دانید که ایشان در نجوم و کیهان‌شناسی تبحر داشت، مقاله می‌نوشت و صاحب اندیشه و نظر بود. چند سال پیش دانشگاه تهران مسأله‌ای را در این زمینه مطرح کرده بود و علامه براساس تقویم نجومی ‌خود به آن اشکال گرفته بود و جالب این‌که در مراودات علمی ‌مشخص شد که نظر علامه حسن‌زاده صحیح است. بنابراین ذوالفنون نامیدن مرحوم علامه به این معنی نیست که اقیانوسی به عمق یک بند انگشت باشد بلکه عمق اطلاعات علمی ایشان بسیار بالا و بی‌نظیر بود. در هر حوزه‌ای وارد شده بودند، عمیق و ریشه‌ای بود. علامه در هر رشته‌ای وارد می‌شد تا مرز صاحب نظر شدن و تألیف پیش می‌رفت.
علامه استادان برجسته رشته‌های علمی ‌را درک کرده بود. در نجوم و هیأت مرحوم علامه شعرانی، در علوم غریبه از محضر مرحوم آقا مهدی قاضی طباطبایی (فرزند علی آقا قاضی)، در سلوک از علامه طباطبایی و قاضی آموخته بود. جامعیت کم‌نظیر و بی‌نظیری علامه حسن‌زاده آملی باعث شد عنوان ذوالفنون به ایشان اطلاق شود.

تسلط علمی‌ علامه حسن‌زاده بر علوم مختلف یکسان بود؟
خیر! با وجود تبحر علمی ‌در وجوه مختلف علمی ‌و آشنایی با علوم گوناگون، جامعیت استاد بر همه علوم یکسان و واحد نبود. آن چیزی که علامه حسن‌زاده آملی را برجسته ساخت و خود او نیز برآن تأکید داشت تسلط وی بر علوم الهی، فلسفه، عرفان و سلوک عملی بود و به تسلط علامه بر علوم دیگر معنا می‌بخشید. استاد خود نیز این حوزه دانشی را با دیگر بخش‌ها مقایسه نمی‌کرد.
علامه به نقل از علی آقای قاضی نقل می‌کرد که هیچ علمی‌ مانند توحید نیست و آنچه در حوزه، متولی تدریس آن بود و وظیفه خود می‌دانست که تدریس کند علوم الهی، فلسفه و عرفان بود. آخرین درس‌های علامه پیش از منع پزشکی؛ اسفار، اشارات مصباح الانس و فصوص بود.

چرا وجه عرفانی و معرفتی علامه در بین هواداران ایشان فراگیرتر از دیگر ابعاد شخصیتی ایشان است؟
نکته مهمی ‌که درخصوص شخصیت علمی‌ علامه قابل توجه است این‌که علامه تنها بر علم نظری بسنده نمی‌کرد و اهل سلوک بود و تلاش می‌کرد متحقق مسائل توحیدی باشد.
به طلاب توصیه می‌کردند در فراگیری مباحث فلسفی و عرفانی مراقب باشند که سلوک عملی بدون دانش نظری نباشد؛ زیرا سرعت گرفتن در سلوک عملی بدون پشتوانه علم نظری و تحقیق علمی ‌را موجب انحراف در عرفان و از آسیب‌های این حوزه می‌دانست. از قول علامه‌طباطبایی نقل می‌کرد که طالب علم باید علوم نظری و عملی را در کنار یکدیگر بگذراند. بسیاری از خطراتی که جوانان طالب عرفان را تهدید می‌کرد، عرفان بدون عقلانیت و دانش نظری می‌دانست. توصیه علامه به جوانان و فراگیران عرفان این بود که شتاب نورزید زیرا اگر اراده خدا بر سلوک باشد، سالک طریق را بدون استاد رها نمی‌کند؛ چرا که شتاب در سلوک به گرفتار شدن طلبه‌های عرفان در دام شیادان معنا و معرفت ختم می‌شود.
مسأله دیگری که در‌خصوص شخصیت عرفانی علامه باید به آن پرداخته شود این است که وی در سلوک عملی و عرفانی به مسائل اجتماعی توجه داشت. علامه حسن‌زاده با وجود شخصیت عرفانی و سالک‌طریق بودن این‌گونه نبود که اهل انزوا و دوری از اجتماع باشد. او مانند استاد خود علامه‌ طباطبایی معتقد بود که سلوک یعنی در خانه با خانواده خود پسندیده رفتار کنیم. استاد می‌فرمود انسان در بسیاری از امور نقش بازی می‌کند اما در محیط خانه، خود واقعی‌اش را به نمایش می‌گذارد. کسی که در محیط منزل حقوق فرزند و همسر را رعایت نمی‌کند و مهرورزی ندارد قبل از این‌که طرف او خانواده باشد، در مقابل خدا قرار می‌گیرد. علامه زندگی خانوادگی را متن سلوک الهی می‌دانست. همین نگاه در‌خصوص زندگی اجتماعی نیز جاری بود.

همین نگاه والا به اجتماع و خانواده موجب شد تا علامه حسن‌زاده‌ آملی یک چهره علمی ‌مردمی ‌باشد؟
جامعیت علمی ‌علامه و وقت زیادی که برای تحقیق و تألیف صرف می‌کرد موجب نشده بود که در ارتباط با مردم و اجتماع دچار مشکل شده باشد، بلکه تعالی روحی علامه از او یک شخصیت مردمی‌ ارزنده ساخته بود. استاد می‌گفت زمانی در آمل نسبت به خانواده پرخاش کردم و چنان نسبت به این مسأله متاثر شدم که از آمل به تهران و سپس تبریز رفتم تا استادم مرحوم الهی را ملاقات کنم و نسبت به رفع این مشکل از او راهنمایی بخواهم.
استاد، علم النفس اسفار را در نوبت صبح و نوبت عصر، علم النفس شفا را در مدرسه امیرالمؤمنین(ع) تدریس می‌کرد. حال روحی علامه به‌گونه‌ای بود که طلاب ایشان را برای رفع اشکال یا پرسش‌های بعدی تا منزل همراهی می‌کردند. در اوایل دهه ۶۰ که من در درس علامه شرکت می‌کردم، یک روز همراه یکی از دوستان از مدرسه تا کوچه ممتاز که منزل علامه بود همراهی‌شان کردیم تا به بحث علمی ‌ادامه دهیم. نزدیکی منزل استاد ایستاده بودیم که زن جوانی با یکی دو بسته چای کوپنی که در دستش بود به استاد رو کرد و گفت: حاج‌آقا! شوهر من جبهه است و این چای را از من بخرید. علامه به آن خانم گفت: من چای را از شما می‌خرم به شرط این‌که از من پس بگیرید. این اتفاق از نگاه علامه حسن‌زاده لطف خدا بود که مدتی برای سوال طلبه‌ها ایستاد تا مشکل خانم حل شود. این نمونه‌ای از رفتار اجتماعی علامه بود.

علامه برای عمومی‌کردن علم و بهره‌مندی مردم از دانش ایشان چه تدبیری داشت؟
مرحوم استاد توجه ویژه‌ای به آموزش داشت، به همین دلیل به فرموده خودش دعوت به فرانسه برای تدریس را نپذیرفته بود. استاد گفت، من در قم ماندم برای آموزش طلبه‌ها. علامه حسن‌زاده عمر خود را صرف آموزش طلاب کرد. زمانی تدریس را کنار گذاشت که پزشکان گفتند که تدریس و سخن گفتن برای شما ضرر دارد.
محضر علامه، مراقبت می‌طلبید و نگاه به چهره او انسان را به محاسبه نفس دعوت می‌کرد. به عقیده من او عالم ربانی بود که این‌گونه انسان را متوجه خود و خدای خود می‌کرد.
آموزش و تدریس علامه منحصر به طلاب نبود. زمانی که من از محضر ایشان می‌آموختم علامه بیشتر در قم مستقر بود اما در زمانی که جوان‌تر بود، رفت و آمد زیادی با آمل داشت و همت بر شاگرد‌پروری در آن شهر را داشت. یکی از اقدامات ارزنده علامه تدریس معرفت‌النفس برای عموم مردم بود. مجموعه سه‌ جلدی معرفت‌النفس که از آثار علامه است متن همان مباحثی است که برای مردم بیان می‌کرد.
علامه شرحی بر فصوص‌الحکم دارند که متن درس‌هایی است که به‌صورت عمومی ‌برای مردم بیان می‌کرد و همزمان به رشته‌تحریر در‌ آورده بود.

اشاره کردید که علامه از محضر بزرگانی چون علامه‌طباطبایی و شعرانی بهره‌مند بوده است. آیا صرفا حضور در محضر عالمانی چون علامه‌ها در ساخت شخصیت آیت‌ا... حسن‌زاده‌ آملی مؤثر بوده است؟
یکی از راه‌های تعالی در فراگیری و آموزش استاد دیدن است. امروز یکی از آفت‌های نظام آموزشی این است که بر مدار استاد ــ شاگردی نمی‌چرخد. حتی آنچه امروز در حوزه‌های علمیه وجود دارد به نسبت گذشته کمرنگ‌تر شده است. خاطرم است در دهه ۶۰ زمانی که به‌تازگی ضبط کلاس‌ها روی نوار کاست مرسوم شده بود، علامه به این اتفاق موضعگیری کرد و گفت در آموزش «حی با حی» باید مواجه شود تا آموزش موثر واقع شود. این راهی بود که همه عمر خود را در آن سپری کرده بود. علامه معتقد بود تعلیم و تعلم باید حضوری و رو در‌ رو باشد.
 
گروه فرهنگی / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها