گوشه‌هایی از زندگی سردار سید محمد حسین‌زاده حجازی در چهلمین روز درگذشت ایشان

سردار اخلاص

هنگام اذان مغرب یکشنبه 29 فروردین‌ماه بود که سردار سیدمحمد حسین‌زاده حجازی چشم از دنیا بست.
کد خبر: ۱۳۱۸۲۰۸
سردار اخلاص
ابتدا علت مرگ او عارضه قلبی اعلام شد اما بعد از واکاوی بیشتر و در معاینه‌ای دقیق‌تر کاشف به عمل آمد علت اصلی فوت، عوارض شیمیایی دوران جنگ است. عوارضی که پاسدار سید محمد حسین‌زاده حجازی بیست و چند ساله از دوران جنگ با رژیم بعث عراق به جان خود خریده بود سردار 65 ساله را به هم‌شانه‌های دوران جنگش رساند.
سردار حجازی متولد سال 1335 در اصفهان تحصیل کرد و در رشته‌های مختلفی از جمله مکانیک، اقتصاد و دروس حوزوی تحصیل کرد. عوض کردن مدام رشته تحصیلی و از این شهر به آن شهر شدن، تقدیری بود که مبارزات سیاسی سید محمد حجازی آن را جلوی پایش گذاشته بود. ایشان پس از پایان دبیرستان در انستیتو تکنولوژی اصفهان در رشته مکانیک مشغول به تحصیل شد اما بعد از شروع فعالیت‌های سیاسی‌‌اش در مسیر انقلاب اسلامی، توسط ساواک دستگیر و به تبع آن از انستیتو تکنولوژی اصفهان اخراج شد. بعد از رهایی از دست ساواک به قم رفت تا درس‌اش را در حوزه علمیه پی بگیرد و بعد از انقلاب نیز به تشویق شهید بهشتی دوباره کنکور داد و در رشته اقتصاد دانشگاه اصفهان تحصیل را دوباره آغاز کرد. فعالیت‌های سیاسی و دستگیری توسط ساواک، اگر چه سدی بر سر راه تحصیل سید محمد بود اما باعث شد آموزه‌های جدیدی از سبک زندگی جهادی به زندگی نوجوان اصفهانی سرریز شود که برای همیشه مسیر زندگی‌اش را تغییر دهد.

از اتاق بازجویی
«شلاق‌شان یک کابل برق زمخت بود که یک لایه پلاستیکی ضخیم دورش تنیده شده بود و رشته‌های مسی سیم از جای‌جای و نوک آن بیرون زده بودند.  رشته‌های مسی به هر جای بدن که گیر می‌کردند، می‌خراشیدند و خون به راه می‌افتاد. قبادی بازجو و شکنجه‌گر سرسختی بود که هیچ منطقی سرش نمی‌شد. یک روان‌شناس هم نشانده بودند کنار دست‌شان که هر چند وقت یکبار می‌گفت نزنید آقا! نزنید حرف می‌زند! بعد شروع می‌کرد به صحبت با من که اگر حرف بزنی برای خودت بهتر است.  تو که آخرش قرار است همه چیز را بگویی، چرا خودت را اذیت می‌کنی؟ بگو و قال قضیه را بکن... و وقتی صدایی از من در نمی‌آمد، قبادی دوباره شروع می‌کرد به زدن. بعد از این که با سر و روی خونی جلوی‌شان ایستادم و مطمئن شدند از این راه نمی‌توانند به نتیجه برسند، کسی را بیرون اتاق صدا کردند. صدای خش خشی آمد و برادرم را کشان‌کشان از در اتاق آوردند داخل. شروع کردند به زدن برادرم و گفتند به این بگو حرف بزند. بعد که صدایی در نیامد، شلاق را در هوا تکان داد و شروع کرد زدن به سر و صورت هر دوی ما. صدای برادرم بلند شد که او هیچ کاره است. از هیچ چیز خبر ندارد. همه‌اش با من است... اما افاقه نکرد.» چیزی که خواندید روایت سردار محمد حسین‌زاده حجازی بود از وقتی سید محمد نوجوان گیر نیروهای امنیتی ساواک افتاده بود. بعد از رهایی از چنگ ساواک دریچه‌های تازه‌ای از فعالیت‌های سیاسی و انقلابی به روی او باز شد.

دست به سلاح
بعد از انقلاب، سید محمد حجازی از نخستین افرادی بود که از بدو تشکیل به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در همان روزهای اول انقلاب برای حفاظت از مناطق آشوب‌زده غرب کشور به کردستان و آذربایجان غربی اعزام شد. بعد از آرام شدن شرایط غرب، جنگ شروع شد و سیدمحمد تازه از گرد جنگ رسیده، دوباره دست به سلاح شد که از خاک و ناموس کشورش دفاع کند. در دوران جنگ تحمیلی مسؤولیت‌های متفاوتی داشت. در یک برهه طولانی مسؤول سازمان‌دهی و اعزام نیروهای داوطلب مردمی بود. بعد از جنگ هم مسؤولیت‌های متفاوتی در سپاه پاسداران گرفت که در هر کدام رد پا و اثر خوب خودش را به یادگار گذاشت. از 10 سال فرماندهی نیروی مقاومت بسیج گرفته تا فرماندهی سپاه لبنان و جانشینی نیروی قدس سپاه پاسداران، پس از شهادت حاج‌ قاسم سلیمانی.  اما در جریان گرفتن این پست‌ها و منصب‌ها نکته جالبی وجود دارد که سردار امیر حیات مقدم آن را برایمان نقل می‌کند.

بیش از همه چیز، معلم اخلاص بود
سردار امیر حیات مقدم سیاستمدار، مدیر و از فرماندهان سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس نقل جالبی از زندگی سردار محمد حجازی دارد: «اگر بخواهم فقط یک خصیصه از زندگی سردار حجازی برایتان نقل کنم باید بگویم ایشان برای همه ما معلم اخلاص بود. با این که مرد برجسته علمی بود، سواد آکادمیک و دانشگاهی خوبی داشت و در میدان عمل نیز کارکشته بود، سخنران خوبی بود و در کارهای ستادی و عملیاتی تبحر داشت اما خصیصه‌ای که می‌خواهم بگویم از همه اینها مهم‌تر بود. اگر به سیر منصب گرفتن ایشان در سپاه پاسداران نگاه کنیم متوجه می‌شویم مثل همه درجه‌ دارها، منصب‌ها تا جایی سیر صعودی داشته‌اند. تا جایی که ایشان به فرماندهی سپاه لبنان رسیده بودند. اما بعد از برهه‌ای، به صلاحدید فرماندهان بالا دست که به توانایی ایشان در اداره امور واقف بودند، مسؤولیت‌هایی به ایشان سپرده شد که از منظر منصب نظامی جایگاه پایین‌تری از مسؤولیت آن زمان ایشان داشتند. اما سردار حجازی بدون این که کلمه‌ای در این باره صحبت کند یا گلایه‌ای داشته باشد، با اخلاص تمام همه این مسؤولیت‌ها را پذیرفت و به‌خوبی نقش خودش را ایفا کرد. دقیقا مثل اخلاقی که ایشان در دوران جنگ تحمیلی از خودشان نشان دادند. در دوران جنگ هم هر مسؤولیتی که به ایشان سپرده می‌شد، بدون هیچ گفت‌ و گویی می‌پذیرفتند و آن را به نحو احسن انجام می‌دادند.»
 
علیرضا رافتی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها