واگذاری حمایت از آسیب‌دیدگان به بخش خصوصی می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری را به جامعه تحمیل کند

زخم روی زخم

مراکز بهزیستی و یتیم‌ خانه‌ ها در حال ادغام با خانه سالمندان در سراسر دنیا

مسافرین خسته، میزبان شاداب تازه‌واردها

عکسی را دیدم از یک مرکز بهزیستی و توانبخشی که کودکان و ایتامش روی تخت‌ها ایستاده بودند تا قد کوچک‌شان به پنجره بلند اتاق‌هایشان برسد و بیرون را ببینند.
کد خبر: ۱۳۱۳۱۶۴

در توضیحش عکاس نوشته بود در ساعاتی از روز، کودکان را می‌دیده که از بازی دست می‌کشند و با سرعت به سمت پنجره اتاق‌شان می‌روند که مشرف به در اصلی مرکز است. وقتی از آنها دلیل این کار را پرسیده، ایتام آن مرکز بهزیستی پاسخ داده‌اند ظهر‌ها که صدای در را می‌شنوند، می‌روند ببینند پدر و مادرشان آمده‌اند دنبال‌شان که از آنجا بروند یا نه.

انتظار همیشه ما را زنده نگه‌می‌دارد. اما گاهی هم کشنده است و مرگبار. انتظار برای زندگی‌کردن یک کودک بی‌ سرپرست، انتظار زندگی‌بخشی است یا کشنده؟ درک یک کودک بی‌سرپرست و دغدغه‌هایش از فهم کسی که همیشه نعمت پدر و مادر داشته ساخته نیست.

درد بی‌سرپرستی و بی‌کسی را فقط یک بی‌سرپرست و تنهای دیگر می‌فهمد. هرکسی برای به‌دنیاآمدن، زندگی‌کردن و حتی مردن، نیاز دارد به همدلی و همدردی و همراهی اطرافیانش. شاید همین نیاز به یکدیگر باعث شده تا فکری برای آنهایی که تنها به دنیا آمده‌اند و کسانی که قرار است تنها دنیا را ترک بکنند.

این فکر و ایده، ادغام موسسات بهزیستی و خانه ایتام با خانه سالمندان است. احتمالا این ایده اولین‌بار سال ۱۳۷۰ و در آمریکا اتفاق افتاده. زمانی که شارلن بوید، یک پیش‌دبستانی را در محیط خانه سالمندان ادغام کرد. او این کار را برای یادگیری بیشتر و بهینه‌سازی فضای پرستاری از سالمندان انجام داده بود.

این ادغام، کم‌کم پیشرفت و تغییر کرد. مهم‌ترین محرک آن هم پیر شدن نسل جمعیتی است که جوامع بزرگ و پیشرفته‌تر را بیشتر درگیر کرده است. این کار اکنون در مراکزی در آمریکا، انگلستان، سنگاپور و چند کشور دیگر انجام می‌شود. مراکز مختلف یا در یک ساختمان یا در مجاورت هم، خانه سالمندان و مراکز بهزیستی و یتیم‌خانه‌ها را مدیریت می‌کنند.

نتایج کار هم فوق‌العاده بوده است. سالمندانی که بی‌سرپرست به خانه سالمندان سپرده شده‌اند در کنار بچه‌هایی که از داشتن پدر و مادر محرومند، بهانه‌ای برای شادابی و زندگی پیدا می‌کنند تا خانه سالمندان برایشان محلی از زندگی و امید باشد و نه مکانی برای مردن.

اسم این برنامه در سراسر دنیا برنامه بین نسلی نامگذاری شده. سالمندان بسیاری از افسردگی رنج می‌برند و ادغام محیط ورزش یا استراحت‌شان با کودکان و نوجوانی که از نسل آینده‌اند، کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشیده است.

در چنین مراکزی، نوجوانان بی‌سرپرست کار با تکنولوژی را به کهنسالانی یاد می‌دهند که با این چیزها غریبه‌اند و حتی با آنها ورزش می‌کنند و مراقبت‌هایشان را انجام می‌دهند. بعضی سالمندان هم تجربیات و آموزش‌هایی را در اختیار کوچک‌ترهایشان قرار می‌دهند و یا چند لحظه‌ای کودکی بی‌سرپرست را در آغوش می‌کشند و مسکنی می‌شوند از محبت پدری و مادری.

شادیست. شادی خالص برای من و دیگرانی که اینجا هستند. اینها صحبت‌های مادربزرگی به نام تامسون است که کودکان شیرخواره و کم‌سن یتیم در طبقه پایینی آن نگهداری می‌شوند.

تامسون و دیگر مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها هر بعدازظهر به آنجا می‌روند و با بچه‌ها بازی می‌کنند. تامسون می‌گوید خودش نوه دارد اما 2000 کیلومتر با آنها فاصله دارد و نمی‌تواند آنها را در آغوش بکشد. وقتی آنها را بغل می‌کنم انگار نوه خودم اینجاست.

برنامه بین نسلی در کنار مشکلات و موانعش، روزبه‌روز در حال رشد است و مراکز بیشتری برای کاهش هزینه‌ها و افزایش کیفیت زندگی مراجعه‌کنندگانش به این کار روی آورده‌اند.

شاید در انتها فقط این آدم‌های بی‌کس باشند که بتوانند یاور تنهایی کودکان بی‌سرپرست باشند تا اگر از والدین محرومند، طعم شیرین آغوش پدربزرگ و مادربزرگ را بکشند البته این ایده شگفت‌انگیز و خلاقانه چیزی نیست جز همان شیوه زندگی‌ای که قرن‌ها با آن زیسته‌ایم.

مدلی که پدربزرگ و مادربزرگ در یک خانه کنار فرزندان‌شان، بزرگ‌شدن نوه‌شان را می‌بینند و در تربیت و الگوپذیری آنها نقش ایفا می‌کنند. پیچیدگی زندگی شهری و جدایی نسل‌ها، حال ما را رسانده به اصل زندگی‌مان؛ کنار هم و بدون جدایی.

علی گنجی - روزنامه‌نگاری که از هر چیزی در هر‌جای دنیا می‌تواند سردربیاورد / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها