بعد از رای اعتماد مجلس به چهار وزیر پیشنهادی رئیسجمهور، شما این تغییر و تحول در دولت را چگونه ارزیابی میکنید؟
هیچ! از نظر من تفاوتی نخواهد کرد.
چرا؟
چون این افراد تقریبا حرفی در مجلس برای گفتن نداشتند و معلوم نشد آنها چه برنامهای برای تحول وضعیت اقتصادی دارند. از سوی دیگر ، به نظر نمیآید که دولت برنامهای مدون و مشخص برای برونرفت از این وضعیت داشته باشد و بخواهد تغییری ایجاد کند. دولت به صورت روزمره اداره میشود.
برخی بر این باورند برنامهها و طرحهایی که از سوی تیم اقتصادی دولت پیاده میشود ناشی از تئوریهای دو سه نفر است و بر همین اساس تدابیر صورت میگیرد. آیا شما هم همین نظر را دارید؟
خیر. از نظر من دولت اصلا تیم اقتصادی ندارد. چند نفر هستند که مسؤولیتهایی در بخشهای اقتصادی دارند و تصور نمیکنم آنها خط مشی پیوستهای به لحاظ اقتصادی داشته باشند تا یک مغز متفکر اینها را به هم مرتبط کند و نمیدانم این سخنی که میگویند دو سه نفر تئوری اقتصادی دارند و براساس آنها تدابیری برای رویکردهای اقتصادی انجام میدهند، چقدر صحت دارد؛ البته امیدوارم این حرف درست باشد. من این دو سه نفری را که درباره آنها صحبت میکنند نمیشناسم. بالاخره مطرح شده که آقای جهانگیری فرمانده اقتصاد مقاومتی است، اما به نظر میآید خود ایشان دیدگاه مثبتی درباره لااقل بعضی از این انتخابها ندارد و فکر نمیکنم در عمل ایشان از خیلی از تصمیمات اقتصادی دولت دفاع کند.
شما احیانا در حزب کارگزاران سازندگی جلساتی با ایشان نداشتید و بحث و مشاورهای به آقای جهانگیری ندادید؟
خیر. آقای جهانگیری از زمان گرفتن مسؤولیت از موضع حزب با مسائل اجرایی برخورد نمیکند.
البته سوالم را از این منظر مطرح کردم که کارگزاران سازندگی به هر حال یک حزب فعال سیاسی است و طبعا نظراتی را به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به دولت مستقر ارائه میدهد.
بله ما هم به صورت بیانیههای مختلف این کار را انجام میدهیم. چندی قبل هم درباره شرایط جدید اقتصادی خیلی واضح مسائل را مطرح کردیم که به عنوان نقد دولت به حساب میآمد، ولی در واقع نقد نبود، بلکه جمعبندیهایی بود که ارائه کردیم. در حوزه مسائل اقتصادی ما در حال بررسی و مطالعه شرایط و وضعیت هستیم و اینکه برای برونرفت از این وضعیت چه کاری را میتوان کرد. ما درباره این مسائل به صورت روزمره بحث میکنیم، اما دولت چندان توجهی به گفتههای احزاب ندارد. شاید هم دلیل این بیتوجهی به خاطر آن است که آنقدر ضرورتها و الزامات ناشی از تنگناهای موجود به دولت دیکته میکند که چه کاری انجام دهد که خیلی مشورتهای کارشناسان احزاب و گروهها نتواند تاثیرگذار باشد.
به نظر میرسد دولت در روند مسائل اجرایی و اقتصادی عملا در میانه دعوای میان دو جریان اصلاحطلب و اعتدالی قرار دارد و همین مساله هم باعث مشکلاتی شده است. آیا شما این تحلیل را قبول دارید؟
نه قبول ندارم. به نظر میرسد یک سردرگمی در تصمیمات وجود دارد. مثلا چندی پیش رئیسجمهور در بحث مسکن عنوان کردند باید زمینهای مجانی یا ارزان در اختیار سازندگان قرار دهیم تا آنها برای خانه اولیها مسکن ارزان بسازند. خب این همان موضوع مسکن مهر است. پس چرا آن موقع در مورد مسکن مهر برخورد حذفی داشتید؟ البته من نمیگویم طرح مسکن مهر درست بوده و شاید سیاستی را که وسط بیابان مجموعههایی ساخته شود قبول نداشته باشم. من به بازسازی بافتهای فرسوده و استفاده از زمینهای شهری موجود بیشتر معتقدم تا اینگونه اقدامات.
همان طرحی که آقای آخوندی وزیر پیشین راه و شهرسازی به آن اعتقاد داشت؟
بله، ولی آقای آخوندی در این زمینه اقدامی انجام نداد و تنها حرفش را زد. کاری که میشد انجام داد این بود که در این باره جدیتر وارد عمل میشدیم. اما به هر حال پنج سال در مذمت طرح مسکن مهر صحبت کردند. حالا آقای رئیسجمهور در مجلس بحث ساخت منزل برای خانه اولیها را با مسکن ارزان مطرح میکنند. من اساسا فکر میکنم جمعبندی مدونی در بخشهای اقتصادی برای دولت وجود ندارد. هر از چندی هم تغییراتی در نظرات این بخشها ایجاد میشود.
شنیدهها حاکی از وجود اختلافاتی میان آقای جهانگیری با بعضی از اعضای دولت است. اخیرا هم ایشان به گوشه و کنایه اشاراتی کردند که اختیار منشی دفتر خود را هم ندارند. به نظر شما چقدر این اختلافات جدی است و چرا معاون اول رئیسجمهور از نبود اختیارات در حوزه مسؤولیتشان گلایه کردند؟
من قبلا هم این مساله را توضیح دادم. از نظر من ایشان این حرف را از باب مبالغه زدند. به این معنا که ایشان به اندازهای که از آقای جهانگیری در حوزه مسؤولیتشان توقع است اختیار ندارند. به عبارت دیگر، مسؤولیتهای معاون اول رئیسجمهور با اختیاراتشان متناسب نیست. طبعا به همین خاطر گلایهمندند. اگر قبول کردیم که ایشان فرمانده اقتصاد مقاومتی باشد و آقای جهانگیری در راس فرماندهی ستاد اقتصاد مقاومتی قرار دارد و این ستاد قرار است که وارد یک جنگ اقتصادی با بزرگترین اقتصاد دنیا شود، نمیشود از طریق دفتر آقای رئیسجمهور بفهمد فلان فرد برای تصدی فلان وزارتخانه اقتصادی به مجلس پیشنهاد میشود. من پیشنهاد دادم اگر کسی در شرایطی قرار دارد که مسؤولیتش با اختیاراتش متناسب نیست بهتر است این مساله را به صورت شفاف اعلام کند و مسؤولیت را به کسی بسپارد که در این زمینه اختیارات دارد.
بررسی اخبار مربوط به رویکردهای اصلاحطلبان نشان میدهد گویی بخشیهایی از این جریان تمایل زیادی دارند که فاصله خود را با دولت شفاف کنند و در جریان رایگیری از چهار وزیر پیشنهادی آقای روحانی در مجلس هم دیدیم که بعضی از اعضای فراکسیون امید جزو منتقدان جدی افراد معرفیشده بودند. این نوع اظهارنظرهای انتقادی پیرامون عملکرد وزرا یا رویکردهای دولت از سوی اصلاحطلبان ریشه در شفافتر شدن مواضع اختلافی آنها دارد یا کارشناسانه است؟
تا آنجا که من میدانم این اختلافات بیشتر از منظر کارشناسی است. واقعیت آن است که ما از عملکرد دولت در بخشهایی که اشکال دارد، انتقاد داریم و نقدمان هم معطوف به بحث سیاسی نیست. هدف این است که به دولت توصیه کنیم برخی از عملکردهای خود را بهتر انجام دهد و رویکردهای اشکالآفرین را اصلاح کند. در بحث رای اعتماد به وزرای پیشنهادی هم در مجلس، اصلاحطلبان چندان وارد مخالفت با آنان نشدند و عمدتا کسانی که در حوزه نقد صحبت میکردند مربوط به جریان مستقلین بودند. تا آنجا هم که من خبر دارم اصلاحطلبان بنا داشتند به صورت جمعی به یک نفر از وزرای پیشنهادی رای ندهند که آن فرد هم با رای پایینی توانست به عنوان وزیر انتخاب شود. مجموعه نیروهای جناح سیاسی اصلاحطلب در شرایطی کنونی اعتقادی ندارند که با دولت مخالفت سیاسی کنند. در صورتی که بقیه جریانهای سیاسی با دولت مخالفت سیاسی میکنند. ولی نقد دولت بویژه در جاهایی که خیلی نقد، موثر واقع نمیشود عملا از آن برداشت مخالفت میکنند، در حالی که این به مثابه مخالفت با کلان دولت و حتی به معنای اعلام پشیمانی از انتخاب دولت هم نیست. چون انتخاب این مجموعه، گزینشی در بین گزینههای فراوان نبوده بلکه انتخابی بین دو سه گزینه بوده که الان هم اگر بنا باشد گزینشی در بین این افراد صورت گیرد، انتخاب همین است.
یعنی میزان حمایت شما از دولت به همان میزان سالهای گذشته است.
بله. هنوز هم هوادار این دولت هستیم و به آن معتقدیم و بر این باوریم در بین آن گزینهها، آقای روحانی بهترین گزینه بوده که انتخاب شده، اما نقد هم باید کرد. مثل الان که انتخاب ما همچنان نظام جمهوری اسلامی است و اگر بخواهیم بین دو گزینه مخیر باشیم همچنان نظام جمهوری اسلامی را انتخاب خواهیم کرد؛ ولی اصلاحطلبان هم نقدهایی به بخشهای مختلف در حوزههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و مسائل اجتماعی دارند. معتقدم نقد دو اثر مهم میتواند بر جامعه داشته باشد. یکی اینکه منتهی به اصلاح کاستیها و معایب میشود و دوم اینکه نقدکننده میتواند دیدگاههای خود را به عنوان ایدهآلها مطرح کند.
از نظر شما به عنوان یک فعال سیاسی حزبی هوادار دولت، نقاط ضعف و قوت دولت فعلی شامل چه مواردی میشود؟
این بحث باید در حوزههای مختلف به صورت جدی کارشناسی شود. ما البته در حزب همیشه تلاش میکنیم که در بخشهای مختلف نظرات کارشناسی خودمان را بدهیم. مثلا در کمیته فرهنگی حزب در این باره بحثهای زیادی صورت میگیرد. در حوزههای سیاسی هم همینطور و در بخشهای اقتصادی خیلی بیشتر در این باره بحث میکنیم. اگر بنا باشد در یک مصاحبه و پاسخ به یک سوال، کلیتی از این بحث و بررسیهای کارشناسی را ارائه بدهم باید بگویم دولت عموما در آسیبشناسی شرایط موجود و نقایصی که وجود دارد موفق است اما در ارائه راهحل و اجرا دچار مشکل است. مثلا در بخش اقتصاد، دولت در این باره که باید فضای آزاد برای اقتصاد باشد و سهم کیک اقتصادی ما در عرصه جهانی مشخص شود تشخیصهای خوبی دارد اما در اینکه چگونه و با چه روشی این طرحها اجرا شود دولت دچار کاستیهای زیادی است. این به همه حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مربوط میشود. اینکه ما نیاز به یک وحدت حداقلی در مباحث کلان و عمومی کشور داشته باشیم مورد اذعان دولت است و بحث گفتوگوی ملی که ما به آن اشاره داشتیم مورد قبول دولت هم هست، اما اینکه گفتوگوی ملی از کجا و با چه کسی و در چه سطحی شروع شود به نظر میرسد دولت در الگوها و روشهای اجرایی کردن آن دچار کاستی است.
آیا مجموعه حزبی شما درباره انتخابات و انتخاب گزینهها هم بحث کارشناسی میکند؟
خیر. الان که به نظرم زود است در این باره بحثی شود. در حال حاضر مهمترین موضوع رسیدگی به وضعیت فعلی جامعه است و اگر بتوانیم هم مشورتهایی در حوزههای مختلف ارائه میکنیم. الان صلاح نیست که فضا را انتخاباتی کنیم و میدانید که در چنین فضاهایی از هر حرکتی، تفسیری سیاسی و انتخاباتی میشود. بنابراین هرچه دیرتر جامعه ما به آن سمت برود در ارائه راهحلها و مشورتها آزادی بیشتری خواهد داشت.
این مباحثی که میفرمایید البته مربوط به حوزه عمومی است، اما بالاخره در حزب صحبتهایی درباره گزینههای بعد از آقای روحانی که صورت میگیرد؟
خیر، تفاوتی ندارد. البته معتقدم در شرایط کنونی، جامعه از بحث افراد عبور کرده و حتی در انتخابات عادی هم ممکن است بحثها خیلی روی اشخاص متمرکز نشود بلکه آنچه که مهم است برنامهها و روشها است. بالاخره جامعه در طول این 40 سال در هر انتخاباتی براساس تحلیلی که افراد و نامزدها ارائه میدادند و پایگاههای سیاسی یا مذهبی که داشتند به سمت آنها میل و رغبت پیدا کرده است. الان به نظرم جامعه به سمت نوعی انتخاب برنامهمحور و هدفمند و مطالبهگری پیش رفته و شاید بخش عمده، این است که خیلی از مطالبات پاسخ داده نشده و نارساییها رفع نشده و مردم گرفتاریهای متعددی در زندگی روزمره خود دارند. بنابراین الان توجه مردم به سمت جریانها و افرادی با صبغه اصولگرایی یا اصلاحطلبی نیست. از این رو تصور میکنم جریانهای سیاسی از این پس روی برنامهمحوری پیش میروند و باید در پی طرحهایی باشند که هم قابلیت اجرا داشته باشد و هم بتواند گرفتاریها و مشکلات کشور را حل کند. بنابراین به نظرم انتخابات آتی متفاوت از انتخابات گذشته باشد. احتمالا شاهد خواهیم بود که از این پس در شعارها و برنامهها و حتی اشخاصی که خود را در انتخابات معرفی میکنند، پوستاندازی صورت گیرد.
با وجود این مباحثی که مطرح کردید تکصداهایی در جریان اصلاحات مبنی بر احتمال حمایت از علی لاریجانی در انتخابات آینده شنیده میشود. این صحبتها را چگونه تحلیل میکنید؟
البته صحبتهای خصوصی و درگوشی و فردی تفاوت دارد. اینکه چه اتفاقاتی میافتد و چه کسانی خود را مطرح میکنند موضوعی است که در آینده مشخص خواهد شد. در عین حال به آقای لاریجانی به عنوان شخصیت سیاسیای که در طول دهههای مختلف نقش موثری در تحولات داشته احترام میگذارم. با این وصف معتقدم هوش سیاسی آقای لاریجانی زمانی به ایشان اجازه میدهد که خودش را به عنوان نامزد در انتخابات ریاستجمهوری مطرح کند که یک زمینه حداقلی از پذیرش جامعه را هم احساس کند. در آینده کسانی میتوانند خود را مطرح کنند که حرفی در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داشته باشند. اگر ایشان بخواهد روزی خود را مطرح کند و در عین حال اقبالی هم در جامعه نسبت به او باشد بیش از آنکه به کاریزمای شخص خودش متکی باشد باید راهکار و برنامهای را برای حل مشکلات ارائه دهد. حتی من تصور میکنم که برخی از شخصیتهای گذشته مثل آقای خاتمی که بخشی از مردم به او احترام میگذارند اگر بخواهد خود را به عنوان نامزد مطرح بکند باید بتواند راهکارهایی را برای تحقق مطالبات مردم ارائه دهد وگرنه موفقیتی نخواهد داشت. الان درک جامعه از حرفهای شعاری گذشته و مردم دیگر مثل سابق به صرف ارائه شعار به نامزدها اعتماد نمیکنند.
ارزیابیهای مختلفی پیرامون عملکرد شورایعالی اصلاحطلبان مطرح است و بحث پارلمان اصلاحات هم در بین برخی از چهرهها جدی بود. آیا به نظر شما این شورا و یا شکلگیری پارلمان اصلاحات میتواند باعث همگرایی و وحدت میان اصلاحطلبان شود؟
در نمای کلی الزام بهوجود آمدن احزاب بزرگ که مجموعهای از افراد را کنار خود جمع کند در جامعه ما وجود دارد. ولی شورایعالی اصلاحطلبان یا پارلمان اصلاحات بیشتر مجموعههایی برای هماهنگی فضاهای انتخاباتی هستند تا برای جلوگیری از اقدامات پراکنده، امکانات را سازماندهی کنند. از زمان شکلگیری شورایعالی اصلاحطلبان تاکنون، یک بار موضعگیری سیاسی در حوزههای داخلی و خارجی از اینها ندیدیم و همه بحثها معطوف به شرکت در انتخابات و لیست دادن است و همچنان با جایگاه یک جریان سیاسی که بخواهد در حوزههای مختلف راهکار ارائه بدهد فاصله دارد. این فاصله هم برمیگردد به اینکه مجموعه نظام به این نتیجه برسد که تحمل احزاب سراسری بزرگ را داشته باشد. الان به نظر نمیرسد که هنوز اعتماد لازم نسبت به احزاب در مجموعه نظام وجود داشته باشد. ما در طول سالیان گذشته نه دولت حزبی و نه مجلس حزبی داشتیم بلکه توافق گروهها و جریانهای سیاسی روی افراد مختلف بود.
فرصت ازدسترفته شورای شهر تهران
این دوره از شورای شهر تهران، فرصتی نزدیک به یک سال و نیم را از دست داده و از آغاز با وجود اینکه شعار آن شفافیت بوده اما بر این اساس عمل نکرده است. شورای شهر تهران مشخص نکرده است که چرا با انتخاب محسن هاشمی به عنوان شهردار مخالف و با گزینش آقایان نجفی و افشانی موافق است. اینها باید به صورت شفاف با مردم در میان گذاشته میشد. بیشتر به نظر میرسد که اعضای این شورا براساس رودربایستی و فضای غیرشفاف عمل کردند. موفقیت شهردار تهران از دورههای گذشته تاکنون منوط به پذیرش حاکمیت است چون دولت، قوه قضاییه، نیروهای مسلح و ... نیز در روندها و فرآیندهای شهر تهران موثر هستند. اما در این دو دوره خیلی این موضوع مورد توجه قرار نگرفت و بهرغم انذارهایی که مطرح میشد آقایان تصمیماتی گرفتند که از قبل روشن بود نمیتواند پایدار باشد. اعضای شورای شهر باید در فرصت باقیمانده به این موارد توجه کنند تا زمینه برای کارایی در شهر تهران فراهم شود. موفقیت شورای شهر تهران به این برمیگردد که شهر بخوبی اداره شود و اگر اینگونه نباشد این شورا در کارش موفق نبوده است.
فتاح غلامی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد