بررسی جایگاه فیلمفارسی در سینمای ایران به بهانه درگذشت ناصر ملک‌مطیعی

طبقه گمشده کلاه مخملی‌ها

در سال‌های بعد از شهریور 1320 بود که شرایط اجتماعی خاص آن دوران تیپ‌های مخصوصی را به‌وجود آورد معروف به داش مشدی‌ها، کلاه مخملی‌ها، بزن بهادرها و. .. این داش‌مشدی‌ها آدم‌هایی در محله‌ها بودند که بعضی از آنها جوانمرد و دستگیر بودند و بعضی دیگر ناجوانمرد و گردنه‌بگیر. آنها سر گذر خیابان‌ها می‌ایستادند، کلاه سرشان را می‌گذاشتند، یقه باز می‌کردند، با مردم حال و احوال می‌کردند و بی‌دلیل و بادلیل در هر کاری دخالت می‌کردند.
کد خبر: ۱۱۴۴۴۵۴
طبقه گمشده کلاه مخملی‌ها
در کنار اینها شخصیت‌هایی موسوم به «لوطی» هم بودند که ظاهرا قرار بود بازمانده جوانمردان و نیکان سیرتان باشند. کسانی که اصل کار و زندگی شان بر پایه احترام به مردم و یاد بزرگان بود و این را به عنوان سرلوحه زندگی‌شان هم عنوان می‌کردند.

قصه فیلمهای سینمایی آن دوران هم از زندگی همین مردم گرفته میشد و شخصیتهای اجتماعی تاثیرگذاری مثل همین لوطیها که در جامعه نقش پررنگی هم داشتند، کم کم در فیلمها سروکلهشان پیدا شد. داستان قهرمانیها و مردانگیهای این لوطیها بر پرده نقرهای سینما خیلیها را به سینما و بازیگری علاقه مند کرد و توانست خیل عظیمی از تماشاگران و علاقهمندان را به سالنهای سینما بکشاند. ناصر ملکمطیعی، محمدعلی فردین، بهروز وثوقی و... عمدتا نماینده قهرمانان تهیدست و حاشیهنشینان شهری بودند که با جذابیت فوقالعاده در رفتار و منش بر دل تمامی مردم اعم از خاص و عام نشستند و حتی کیفیت نه چندان بالای فیلم هایشان هم نتوانست از علاقه مردم به این قهرمانان کم کند. سینمای عامهپسند و اصطلاحا فیلمفارسی آن دوران با محوریت داستانهای سرراست و استفاده از موضوعاتی تکراری و حتی کلیشهای و بعضا به دور از واقعیت فیلمهای را تولید میکرد که گرچه محتوای خاص آنچنانی نداشت و سطحی بود، اما در نهایت مردم را به سالنهای سوت و کور سینما میکشاند. این روند البته طی سالهای بعد از فرط تکرار به بیمحتوایی کامل کشیده شد و در سال ۱۳۴۸ با ظهور فیلمهایی مانند «گاو» و «قیصر» جریان تازهای شکل گرفت که موج نوی سینمای ایران نامیده شد. شاید بتوان گفت که سینمای موج نو بهعنوان جریان مقابل سینمای فیلمفارسی آینه خوبی برای ترسیم بخشی از واقعیات تاریخی و اجتماعی دوران خود بود، اما هیچگاه نمیتوان نقش پررنگ ستارگان فیلمفارسی را که عامه مردم به عشق تماشای آنها جلوی سینماها صف میکشیدند نادیده گرفت. ستارههایی که در سالهای اخیر خیلی از آنها آرامآرام از دنیا رفتند اما کمتر سینمادوست و علاقهمند به تاریخ سینماست که از آنها به نیکی یاد نکند.

جامجم در گفتوگو با دو نفر از منتقدان پیشکسوت سینما از جایگاه فیلمفارسی در سینمای ایران و اینکه آیا فیلمفارسی هنوز هم در سینمای ما وجود دارد یا خیر، گزارش میدهد.

«فیلمِ فارسی» یک سبک است

تهماسب صلحجو، رئیس اسبق شورای مرکزی انجمن منتقدان سینما با تاکید بر لفظ درست «فیلمِ فارسی» به تمجید از این سبک فیلمسازی میپردازد. او که انگار از حرف زدن درباره این موضوع لذت میبرد در گفتوگو با جامجم به تصحیح یک غلط مصطلح میپردازد و میگوید: عبارت درست این واژه «فیلمفارسی» آن هم به شکل سرهم نیست بلکه «فیلمِ فارسی» است. ریشه این واژه از زمانی وارد ادبیات فارسی ما شد که کسانی مانند عبدالحسین سپنتا و دیگران در کمپانی هند شرقی به زبان فارسی فیلم ساختند و این واژه «فیلمِ فارسی» در تبلیغات اولین فیلم ناطقی («دختر لر») که به زبان فارسی ساخته شد، آمد.

این منتقد سینمایی با بیان اینکه این گونه سینمایی برای مخاطبان عام محبوبیت زیادی داشت میگوید: فیلمهای فارسی برای عامه تماشاگران محبوبیت داشت و مردم آنها را میدیدند. البته قبل از اینکه فیلم فارسی در ایران ساخته شود سالن سینما در ایران وجود داشت و مردم فیلمهای خارجی را در سینماها میدیدند، اما وقتی فیلم فارسی در ایران ساخته شد و مردم از آنها استقبال کردند، خود به خود روی آمار فروش فیلمهای خارجی تاثیر گذاشت. بنابراین جریانی شکل گرفت که فیلم فارسی را بی ارزش جلوه دهد و نخبگان و روشنفکران آن موقع جوی را به وجود آوردند که فیلم فارسی ارزشی ندارد. چرا؟ چون مردم از آنها استقبال میکردند.

فیلمفارسی را چماق کردند!

صلحجو عقیده دارد که از همین جا بود که کسی مانند دکتر هوشنگ کاوسی به جای «فیلمِ فارسی»، عبارت «فیلمفارسی» را به شکل سرهم باب کرد.
به گفته صلحجو، قصد کاووسی از این کار، مسخره و هجو کردن اینگونه فیلمها بود: «فیلم فارسی» از دید منتقدانِ نخبهگرا به «فیلمفارسی» تبدیل شد. یعنی شد تحقیر و چماقی که از آن برای بی هویتی استفاده میکردند.

او در بخشهای دیگری از صحبتهای خود میگوید: فیلمی که برای مردم ساخته میشود نه برای جشنواره خارجی یا برای خوشایند مسئولان خواهناخواه از الگوهای فیلمهای فارسی بهرهبرداری میکنند و نشان میدهد الگوهای فیلم فارسی هنوز هم محبوبیت دارند و میتوانند تماشاگر را به سالنهای سوت و کور سینما بکشانند. علاقهای که مردم این دوره هنوز به ستارگان فیلمهای فارسی دارند این را نشان میدهد الگوهای فیلم فارسی هنوز منسوخ نشدهاند.

صلحجو البته این را هم اضافه میکند که از نگاه و دید او، فیلمفارسی یک سبک سینمایی در ایران است و بازیگرانش هم بازیگرانی توانا و محترم هستند.

او در پایان با انتقاد از نگاه جامعه روشنفکری به عوامل سینماگران فیلمفارسی میگوید: ملکمطیعی از سالها پیش بهجز یک فیلم در پرده سینما ظاهر نشد، اما هیچگاه از محبوبیتاش کاسته نشد. فردین سالهاست که فوت کرده، اما هر وقت که به بهشت زهرا میروید روی مزارش گل است. اینها ارزش هستند که متاسفانه جامعه روشنفکری ما خوب بلد است ارزشها را بی ارزش جلوه دهد. من دوستار سینمای «فیلم فارسی» بودم و هستم و معتقدم «فیلم فارسی» ریشه سینمای ماست و الگویی است که نشان میدهد چطور میتوان تماشاگر را روی صندلی سینما نشاند.

با فیلمفارسی مخالفم اما...

احمد طالبینژاد، منتقد برجسته سینما گونه یا ژانر فیلم فارسی را نیاز سینما میداند و درباره این موضوع به جامجم میگوید: در شرایط کنونی فیلم فارسی همچنان به حیات خود ادامه میدهد. چون نیاز جامعه است. در بسیاری از جوامع مردم و مخاطبان برای سرگرمی و قهرمانپروری به سینما میروند. چرا که قهرمان پروری از مولفههای اصلی فیلمفارسی است و اساسا به نظر من نباید حذف شود. این را نباید از یاد ببریم که صنعت سینما به فیلمهای تجاری و سرگرمکننده نیاز دارد. ما نباید توقع داشته باشیم که تمام مردم برای یادگیری و نیل به اهداف والا به سینما بیایند! طالبینژاد در ادامه با اشاره به یکی از کارکردهای مهم سینما میگوید: این واقعیت است که اکثر مردم برای تفریح به سینما میآیند و در این بین اگر نکته مثبتی هم وجود داشته باشد از آن بهرهمند میشوند. به شخصه از مخالفان سفت و سخت فیلم فارسی هستم، اما معتقدم نباید کارکردهای اخلاقی و اجتماعیاش را نادیده گرفت. به قول یکی از دوستان پژوهشگر سینما بعد از کودتای 28 مرداد دو چیز خیلی به کمک من آمد، موسیقی ایرانی و فیلمهای موسوم به فیلمفارسی. این فیلمها که آن زمان به آنها میگفتند فیلم ایرانی موضوعاتی اخلاقی داشتند و مملو از آواز و سرگرمی بودند و از آنجا که بعد از کودتای 28 مرداد روحیه مردم خیلی بد بود این دو عامل باعث تقویت روحیه مردم شد.

لاتاری و آیینهبغل هم فیلمفارسیاند

او در ادامه با اشاره به تاریخ ابداع عبارت فیلمفارسی ادامه میدهد: زندهیاد دکتر کاوسی تعبیر «فیلمفارسی» (به شکل سرهم) را از آن جهت به کار برد که این فیلمها از ایرانی بودن فقط زبانشان فارسی است و بقیه آن هیچ ربطی به واقعیتهای جامعه ندارد. به عنوان مثال من چند وقت پیش فیلم «آیینه بغل» را میدیدم که هیچ فرقی با فیلمفارسیهای قدیمی نداشت. یعنی به همان اندازه در بیان واقعیتها اغراق داشت و از داستانهای جعلی و عنصر تصادف یا بزنگاه هم بشدت در داستانپردازی استفاده میکرد و همین باعث میشد فیلم بیشتر به سمت قصه برود تا داستان. چون داستان در واقع هویتی جغرافیایی فرهنگی دارد. در حال حاضر سینمای ایران مملو از فیلمفارسی است از «مصادره» گرفته تا خیلی فیلم های دیگرحتی «لاتاری» هم نمونهای از فیلمفارسی است. چون به لحاظ فرم و داستان شباهت بسیاری به فیلمهای قدیمی دارد.

ساناز قنبری

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها