یادداشت

خداحافظی با کیتاروی ایرانی

همین چند روز پیش بود که با او تلفنی حرف زدم. برایم «باران عشق» را نواخت و بعد هم برخی قطعاتش را. می‌خواست ببیند نام آثار را به خاطر دارم یا نه. بعد هم پیشنهاد کرد با هم سمفونی «ایران» را بنویسیم. گفت ارکستری که چند سال است، کارهایش را اجرا می‌کند ارکستر خوبی است و از پس اجرای این کار هم بر خواهد آمد.
کد خبر: ۱۱۳۹۱۶۱

بعد هم گلایه کرد از اینکه چرا ما موزیسینها با هم کارهای مشترک انجام نمیدهیم و این کار مهم را یاد نگرفته ایم. بعد هم حرفمان رسید به آندره آرزومانیان و ناصرخان فرهودی. گفتم این خیلی تلخ است که هر چند وقت یکبار نامی را از تلفن همراهم پاک میکنم و متاسف میشوم که عزیز دیگری را از دست دادهایم. گفتم روزگار ما هم شده شبیه پدرها و پدربزرگهایمان که دور هم مینشستند و واژه خدابیامرز را بسیار استفاده میکردند. گفت چند وقت دیگر اسم من هم به همین فهرست خدابیامرزها اضافه میشود. خلاصه حرفهایمان تمام شد و امروز که خبر رفتنش را شنیدم خیلی ناراحت شدم. این هم شد یک خاطره تلخ مانند مرگ زنده یاد افشین یداللهی. دو روز قبل از مرگش مطبش بودم و از مرگ حرف میزد. نمیدانم انگار این افراد مرگ را قبل از آمدنش احساس کرده بودند و منتظرش بودند...

خلاصه که ناصر چشمآذر هم رفت، مردی که هر چند از نظر آکادمیک چهره با دانشی نبود، اما از نظر احساسی آهنگساز بینظیری محسوب میشد و حتی میتوان گفت در نوع خود نابغه موسیقی بود. او با آکاردئون شروع کرد و به پیانو و سینتی سایزر رسید و در طول شش دهه فعالیت موسیقایی خود فعالیتهای ارزندهای در عرصههای موسیقی فیلم، موسیقی پاپ، کارهای مستقل و ... داشت و در همه هم موفق بود. او همیشه به سادهترین و
با احساسترین شکل ممکن آثارش را ساخت و کارهایش دارای ملودی و احساس ساده بود و از این نظر سبک کارش همیشه مرا به یاد کیتارو میاندازد. کیتارو هم مثل چشمآذر همین قدر به ملودی و احساس وفادار است.

به خاطر دارم 30 سال پیش در استودیو پاپ با آقای چشمآذر آشنا شدم. جوان بودم و تازهوارد و ایشان میخواست از من آزمون بگیرد تا خیالش راحت شود کارم را بلدم. و همین اتفاق هم شد ریشه دوستی 30 ساله ما. البته زنده یاد بابک بیات هم آن زمان آنجا حضور داشتند و دوستیام با این دو بزرگوار همزمان شکل گرفت. گاهی به این فکر میکنم که استودیو پاپ موجب چه دوستیهای عمیقی شد و حلقه وصل بسیاری از دوستیها شد. چشم آذر هر جا که جوانها را میدید متواضعانه به آنها پیشنهاد کار میداد و با اینکه آثار ماندگار بسیاری خلق کرده، با فروتنی تمام سعی میکرد با بقیه کار کند و بتواند برای پیشرفتشان کاری انجام دهد.

او هرگز ناامید نمیشد. هرگز دلسرد نمیشد و به زندگی پشت نمیکرد. زندگی میکرد، سفر میرفت، سراغ دوستانش را میگرفت و هر قدر هم فرصت نمیکردیم با او تماس بگیریم به دل نمیگرفت و باز جویای احوالمان بود. حیف که بهار امسال هم دوستانمان میروند و کاممان تلخ میشود. چارهای نیست، مرگ بالاخره روزی میآید و ما را هم با خود میبرد.`

پیروز ارجمند

آهنگساز

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها