قایق شکستـه اسلو

چندین سال قبل که یاسر عرفات، رئیس وقت سازمان آزادیبخش فلسطین و اسحاق رابین، نخست‌وزیر اسرائیل، در محوطه کاخ سفید دست دوستی به‌هم ‌دادند و پشت دوربین‌های خبری اعلام کردند یکدیگر را به رسمیت شناخته‌ و تفاهم‌نامه موقتی را که طی مذاکرات محرمانه‌ای در اسلو صورت گرفته‌ است، امضا کرده‌اند، پیش‌بینی می‌شد که سرزمین‌های اشغالی روی خوش به خود نخواهد دید.
کد خبر: ۱۱۱۵۲۳۰

اگرچه پیمان اسلو و موافقت‌نامه‌های گوناگونی که از آن حاصل شد، مبنای اصلی میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها گردید، اما آنچه در واقعیت دیده می‌شود این است که این پیمان هیچ‌گاه برای مردم فلسطین صلح و آرامش به ارمغان نیاورد، بلکه به عامل اصلی ادامه اشغال فلسطین به دست رژیم صهیونیستی تبدیل شد. در حقیقت این پیمان از جهات متعدد به نفع اسرائیل و به ضرر فلسطینیان و پایمال شدن حقوق مردم فلسطین انجامید. لذا عوامل موثری که در بی‌اعتباری این پیمان و به مضحکه گرفتن صلح جامع دخیل هستند فراوانند. اما چند مورد مهم و حیاتی را که درواقع این قرارداد را به کاغذپاره‌ای بی‌اثر تبدیل کرده، می‌توان به شرح ذیل بیان کرد:

اول: ماهیت موقتی بودن این پیمان بود که آن‌را از اعتبار حقوقی و سیاسی ساقط می‌کرد. زیرا این قرارداد به نحوی تنظیم شده بود که بتواند به طور تدریجی، شرایط را تغییر بدهد. پایه‌‌گذاران این توافق‌نامه، آن را به گونه‌ای تنظیم کرده بودند که رهبران هر دو طرف، زمان کافی را برای اعتمادسازی و متقاعد کردن مردم خود داشته باشند. پیش‌بینی می‌شد که این توافقنامه بیش از پنج سال دوام نیاورد. اکنون بیش از 20سال گذشته و کابوس فلسطینیان در مورد این‌که این توافقنامه موقتی، به توافقنامه‌ای دائم تبدیل نشود، به حقیقت پیوسته است. هیچ ماده‌ای در این قرارداد، برای مقابله با این مساله وجود ندارد و هیچ ضمانتی برای محکم کردن مفاد آن دیده نمی‌شود.

دوم: عدم برخورداری از چارچوب حقوق الزام‌آور. این قرارداد موقتی نه‌تنها تبدیل به قراردادی دائمی نشد، بلکه ماهیت موقتی بودن این توافقنامه، این امکان را به تنظیم‌کنندگان آن داده بود که از برخی از مسائل اساسی که باید برای آنها محدودیت اعمال می‌شد، خودداری کنند که هرکدام از آنان برای سرزمین اشغال‌شده فلسطینیان توسط اسرائیل بسیاری حیاتی بودند. مسائلی چون مرزها، شهرک‌ها، پناهندگان، امنیت و بیت‌المقدس، در عرض این دوره پنج‌ساله، بدون وجود مرجع مشخصی که مذاکره‌کنندگان آتی به آن ملزم باشند، قابل حل نبودند؛ به علاوه، فقدان مفاد حقوقی و سیاسی الزام‌آور در این قرارداد، وضعیت مناطق اشغالی در سال 1967 را نیز مشخص نکرد.

سوم: عدم محدودیت‌های الزام‌آور در موضوع تلخ شهرک‌سازی توسط صهیونیست‌هاست. در حالی که گفته می‌شود مذاکره‌کنندگان فلسطینی در طول آن دوره موقت پنج‌ساله، سعی داشتند که ساخت تمام شهرک‌های رژیم صهیونیستی را به تعلیق درآورند، اما در انجام این تعهد شکست خوردند و اکنون با گذشت بیش از دو دهه از امضای این پیمان، اسرائیلی‌ها در غیاب یک چارچوب مناسب، آزادانه و در هرکجا و هرزمانی که اراده کنند، بدون هیچ‌گونه محدودیت قانونی، به ساخت و ساز خود ادامه می‌دهند و اشغالگری‌های بی‌شرمانه خود را تداوم داده‌اند. طوری که شهرک‌های یهودی‌نشین در مناطق اشغالی، نسبت به سال1993، هم‌اکنون بیش از دوبرابر شده است.

چهارم: مساله بغرنج بیت‌المقدس است که اخیرا با اعلام دولت آمریکا به عنوان پایتخت اسرائیل میخ محکمی بود بر تابوت قرارداد اسلو.

علاوه بر این به خاطر وجود تضادهای عمده بر سر بیت‌المقدس، طرفین این قرارداد، توافق کردند که بحث‌های مربوط به این شهر مقدس و جمعیت آن را تا زمان برگزاری مذاکرات، جهت روشن شدن وضعیت دائمی، که باید در عرض پنج سال در مورد آن به نتیجه می‌رسیدند، به تعویق بیندازند. اما در نبود چارچوب و عدم توافق بر سر این مساله در مذاکرات، رژیم صهیونیستی که در شرق اورشلیم [بیت‌المقدس] قوانین خود را پیاده می‌کند، خواسته‌های خود را در عمل به اجرا درآورده و از آن زمان تاکنون، با کشیدن دیواری ده متری و ایجاد ده‌ها ایست بازرسی، موفق به جداسازی این شهر شده است. هیچ کنترلی بر سیاست‌های اجرایی که منجر به از دست دادن اقامت هزاران فلسطینی ساکن در بیت‌المقدس شد، وجود ندارد و سیاست رژیم صهیونیستی درخصوص مکان‌های مقدس، بویژه مسجدالاقصی، همچنان ادامه دارد.

در کنار این موارد مهم، در شرایط فعلی همسو شدن عربستان با اسرائیل، شرایط را به مراتب در وضعیت قرمز قرار داده است. تل‌آویو و ریاض هر دو نسبت به گروه‌های غیرغالبی که در مناطق مرزی ساکن هستند، ظالم هستند. اسرائیل فلسطینی‌ها را سرکوب می‌کند، در سرزمین‌های آنان به صورت غیرقانونی شهرک‌سازی می‌کند و روستاهای آنان را با دیواره‌ای نژادپرستانه و سربازان تا دندان مسلح محاصره می‌کند. عربستان سعودی نیز از این جنایات حمایت می‌کند.

در حال حاضر هم تل‌آویو و هم ریاض به مخالفت‌های سیاسی با شیوه‌های مشابه، استفاده از نیروی قهری، بازداشت خودسرانه و نامحدود و همچنین ارعاب و شکنجه پاسخ می‌دهد. اسرائیل و عربستان سعودی هر دو به سرزمین‌های همسایه تجاوز نظامی کرده و هزاران غیرنظامی را کشته‌اند. اسرائیل از سال 2008 تاکنون بار‌ها به غزه حمله و این منطقه را بمباران کرده است. ارتش اسرائیل تنها در سال 2014 ، 2104 نفر را که بیشتر آنان غیرنظامی بودند به قتل رساند و 17200 منزل مسکونی را ویران کرد و زندگی 475 هزار نفر را در شرایط اضطراری قرار داد. در همین حال، سعودی‌ها نیز در امور کشور همسایه خود، یمن، دخالت کرده‌اند. آنها در سال 2015 بمباران هوایی علیه مخالفان شیعی (حوثی‌ها) را در این کشور آغاز کردند. سعودی‌ها بازار‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها، مناطق مسکونی و مردم عادی را به خاک و خون می‌کشند.

اندیشه‌های افراطی حاکم بر ساختار سیاسی اسرائیل و عربستان سعودی بر خلق وضع موجود نقش بسزایی دارد. اسرائیل و عربستان سعودی محصولاتی را صادر می‌کنند که خشونت را ترویج می‌کند. اسرائیل بزرگ‌ترین صادرکننده تسلیحات است. سعودی‌ها ایدئولوژی بنیادگرایی سنی را که وهابیسم نامیده می‌شود، به تمام خاورمیانه و شمال آفریقا صادر می‌کنند. وهابیسم بنیان ایدئولوژیک گروه‌های تروریستی القاعده و داعش است.

نتیجه این‌که در شرایط فعلی امید چندانی برای استقرار صلح در سرزمین‌های اشغالی و بخش‌های موثر خاورمیانه مشاهده نمی‌شود و اتحاد ضد انسانی عربستان و اسرائیل و آمریکا در کنار ناکارآمدی محض نهادهای بین‌المللی عاملی اساسی برای استمرار خشونت در خاورمیانه به‌شمار می‌آید.

دکتر کیومرث یزدان‌پناه درو - استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها