خیلی وقت‌ بود از جوان‌های نجیب و سر به راه، اهل خانواده و مرام و معرفت در سریال‌های تلویزیونی خبری نبود؛ نه این‌که نباشند، چند نمونه خیلی خوب می‌توان اسم برد، اما حیف که تمام آنها در بدترین حالت، ساکن طبقه وسط جامعه بودند و از دردسرها و گرفتاری‌های جدی زندگی و معاش، به دور.
کد خبر: ۱۱۰۴۳۵۳
بازگشت قهرمان!

حالا چند شبی‌ است سریال «سایه‌بان» یک نمونه اصیل از یک قهرمان در دنیای درام به نمایش گذاشته است؛ جوان نجیب و سر به راه اما دل‌سوخته و دل‌شکسته که از شعر و شعار حسابی دور مانده و به واقعیت جاری و ساری زندگی نزدیک شده است.

سهراب سریال سایه‌بان، نه منتظر نشسته که چرخ روزگار بر مدار مرادش بگردد و جاده سنگلاخ کسب و کارش را هموار کند، نه اهل گلایه و شکوه است یا آرزوهای دور و دراز و نه گرفتار عاشقی‌های تب‌آلود. او تصویر کاملی از یک مرد رنج‌‌کشیده، متعلق به طبقه فرودست جامعه است که به خدا و قدرت بازوانش تکیه کرده، دل به خانواده بسته و به قدر توان می‌کوشد از مرام و معرفت برای خانواده، دوست، همراه و همکار چیزی کم نگذارد. دردهایش را در سینه فرو می‌خورد، خم به ابرو نمی‌آورد و تا بوده تکیه‌گاه بوده حتی در دوران کودکی. وای که چقدر چنین شخصیتی می‌تواند رویایی و خیالی باشد و چقدر مهیاست برای افتادن در دام کلیشه‌ها!

سهراب می‌تواند با یک دیالوگ اضافه، چند حرکت به‌ جای بازیگر یا حتی چند نگاه نپخته و نسنجیده بسادگی در دام کلیشه گرفتار شود و برای همیشه از دست برود. خوشبختانه تا این لحظه از او مراقبت شده، چه توسط کارگردان، چه به همت بازیگری که بعد از تجربه اندوزی در تئاتر و سینما و همکاری با بزرگان این عرصه در مقابل دوربین برادران محمودی اولین سریالش را بازی می‌کند. مجتبی پیرزاده در ایفای نقش سهراب و حفظ و حراست از شمایل این قهرمان تلاش چشمگیری داشته است؛ از نگاه‌های دقیق و پرهیز از اغراق گرفته تا درونگرایی و برون‌ریزی بجا و بموقع.

پیرزاده نه دستی به چهره برده و نه تلاش کرده، فیزیک ویژه و خاصی برای خودش بسازد تا احتمالا به یک قهرمان عامه‌پسند و جذاب، شبیه‌تر باشد، اما حتما به اعتبار بازی در تئاتر هم روی چهره و هم فیزیکش کار کرده و از این هر دو برای باورپذیری نقش سهراب بهره‌های فراوان برده است. چه آنجا که خشمگین می‌شود و یکی از مشتری‌ها و بچه‌‌محل‌های قدیمی را به زیر مشت و لگد می‌گیرد، چه وقتی به عنوان یک کارگر در کنار صاحب کارگاه سر خم می‌کند و گوش به فرمان ظاهر می‌شود، ترکیبی متناسب از ظاهر و باطن سهراب عینیت پیدا می‌کند و شعور مخاطب را قلقلک نمی‌دهد.

شاید اگر کنش‌های داستانی در سایه‌بان کمی بیشتر از چیزی بود که تا امروز دیده‌ایم یا اگر سهراب کمی بیشتر از چیزی که می‌بینیم، احساسات و درونیاتش را با مخاطب سهیم می‌شد، حالا می‌توانست قهرمان موثرتری باشد و قلب‌های بیشتری را با خود همراه کند، هرچند گمان می‌رود روزهای سخت در پیش است و هنوز مانده که سهراب تا مرز شکستن و خرد شدن پیش برود و بعد مانند هر قهرمان دیگری، ایستادگی و پایداری را به تماشا بگذارد.

آذر مهاجر

رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها