ترسیده بود، آنقدر زیاد که مرا هم ترساند! یعنی قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد، چقدر میتواند دوام بیاورد؟ بیماری چقدر پیشرفت کرده و آیا میتوان امیدوار بود که بتوان با دارو و جراحی کنترلش کرد؟ همه این سوالها فقط در عرض دو، سه دقیقه به سرعت از ذهنم عبور کرد آن هم وقتی که در را به رویم باز کرد و من چشمهای متورم و قرمزش را دیدم.
کد خبر: ۱۰۴۴۵۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۲