صدای زوزه باد و در هم پیچیدن شاخههای درختان در آن شب شوم برای گوهر که مجبور بود ساعتها با جسد مرد همسایه در انباری خانه تنها بماند وحشتناکترین سمفونی دنیا را مینواخت. در کور سوی چراغ جسد خونین سعید که زیر پارچهای سفید پنهان شده بود انگار داشت کمکم جان میگرفت.
کد خبر: ۹۶۱۵۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۷
صدای کشیده شدن زنجیر آهنی روی زمین تمرکزم را بر هم زد. آهنگ ناموزونی که از پابند یک زندانی نواخته میشد و از ورود قریبالوقوع یک متهم جنایتکار به شعبه ویژه قتل حکایت داشت، ذهنم را برآشفت. در ناخودآگاهم منتظر دیدن مردی قوی هیکل و خشن بودم که چند جای بریدگی نیز بر سر و صورتش وجود دارد. نمیدانستم ماجرای پروندهاش چیست، اما هر چه باشد قتل است و فرقی هم نمیکند.
کد خبر: ۹۴۸۰۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۱
زن جوان نگاه خستهاش را از ساعت روی دیوار گرفت و دوباره سرگرم کار شد. دقایقی از نیمه شب گذشته بود، اما صدای موزیک تندی که با هیاهوی شادی مهمانان درهمآمیخته و فضای خانه را پر کرده بود خبری از پایان این جشن نمیداد. خستگی از یک سو امانش را بریده بود و بیقراری و دلنگرانی برای دختر کوچولویش که تنها در خانه مانده بود از سوی دیگر سیما را کلافه کرده بود.
کد خبر: ۹۴۰۱۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۱