جام جم سرا- دو فرشته از این شهر به آن شهر مسافرت میکردند تا وظایفشان را در مناطق مختلف انجام دهند. آن دو هر شب در یک منطقه اتراق میکردند. یک شب فرشتهها به منزل زن و مرد ثروتمندی رسیدند و از آنها خواهش کردند اتاقی برای همان شب به آنها بدهند.
کد خبر: ۷۹۷۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۲
روایت زندگی
جام جم سرا: آمدم رایانهام را روشن کردم و کمی میان خبرگزاریها گشتی زدم. دیدم هیأت وزیران در یکی از مصوبههای این روزهای خود تصویب کرده که ضریب فوقالعاده شغل کارکنان دولت که مدرک کارشناسی دارند از ٨٠٠ بشود ١٥٠٠ و آنانی که کارشناس ارشد و دکترا دارند بشود ٢٠٠٠.
کد خبر: ۷۷۱۶۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۸
جای خالی احترام به حقوق دیگران
جام جم سرا: خیلی کارها است که میبینیم و نمیبینیم. هر روز پیرامون ما صدها اتفاق میافتد که هر یک برای مای گزارشنویس سوژه است و برای شمای خواننده درس و نکته؛ اما کو چشمی که ببیند و بجوید؟ در میان رفتارهای ریز و درشت ما یکی از مظلومترین قربانیان، حقوق دیگران است.
کد خبر: ۷۶۱۴۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰
روایت زندگی
یک بار هم نشسته بودیم توی پژوی ٥٠٤ پیرمرد مسافرکش. از این قدیمیها که درشان سنگین است. پیرمرد وقت سوار شدن به تکتکمان گفته بود: «در را یواش ببند، خیلی یواش» و تا کمر خم شده بود عقب که جلوی محکم بسته شدن در را بگیرد. تا این که مسافر چهارم رسید.
کد خبر: ۷۵۲۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۴
زن مسنی در صندلی عقب کنار زنی جوان مینشیند که عکس جوانی در دست دارد. عکس از دستش میافتد، روی پای زن جوان.
کد خبر: ۷۴۶۶۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۶
زن که مینشیند و زیر دست آرایشگر آرام چشمهایش را میبندد، تازه جرات میکنم نگاهش کنم. خجالت میکشیدم از اینکه چشمش به چشمم بیفتد و دلش برایم بسوزد از برق چشمهایم یا غم منتشر شده توی صورتم یا هزار کوفت دیگری که هر کس مرا میبیند میفهمد چه مرگم است. تازه این کشف مهم آنها آغاز زجرهای من است و همه دلشان برایم میسوزد و شروع میکنند به وعظ و خطابه و مرا میبرند و میخ میکنند به غمهایم.
کد خبر: ۵۹۳۱۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۰