به گزارش جام جم، در اینباره با دکتر علیرضا میریوسفی، رئیس میز خاورمیانه دفتر مطالعات وزارت امور خارجه به گفتوگو نشستهایم.
او در مصاحبه با جام سیاست از نشانههای افول قدرت آمریکا و عوامل آن سخن گفت و تاکید کرد: «آمریکا در دهههای گذشته حاضر نبود قدرتهای نوظهور جهانی یا منطقهای را شناسایی یا تحمل کند و همواره سعی در تضعیف آنها داشته است، اما در سالهای اخیر روابط آمریکا با قدرتهای نوظهوری مثل برزیل و هند تغییر کرد و این کشورها هم در قالب دوجانبه و هم در چارچوب گروه بیست روابط متفاوتی را با آمریکا تجربه کردند. قدرتگیری چین و احیای روسیه هم از دیگر تغییرات ساختاری در محیط بینالملل است که آمریکا را به بازبینی در سیاستهایش مجبور کرده است.» مشروح این گفتوگو را میخوانیم:
افول هژمونی آمریکا در منطقه خاورمیانه ناشی از چه عواملی است و از چه زمانی آغاز شده است؟
بهطور خلاصه سه عامل را میتوان در این رابطه برشمرد؛ اول بحران مالی که اشتباهات راهبردی آمریکا در دهه گذشته و از جمله درگیری پرهزینه در عراق و افغانستان در آن موثر بودهاند، دوم تحولات جهانی و قدرتگیری بازیگران جدید در صحنه بینالمللی که آمریکا را از یک بازیگر بیرقیب به بازیگری تبدیل کرده که مجبور به رقابت در صحنه بینالمللی است و سرانجام افزایش تعداد و جمعیت کشورهای تحت سیطره آمریکا و افزایش هزینههای اداره این هژمونی. در یک دیدگاه وسیعتر، موضوع افول قدرت آمریکا یا محدود شدن تواناییهای این کشور در صحنه جهانی موضوعی است که سالهاست در مورد آن بحث میشود و تقریبا مورد اجماع نخبگان آمریکایی است. به طور مشخص، بحث بازبینی نحوه حضور آمریکا در خاورمیانه چند مقطع زمانی مورد بررسی جدی قرار گرفت که مهمترین آن در دسامبر 2006 و با ارائه گزارش دو حزبی همیلتون ـ بیکر به کنگره درباره جنگ عراق اتفاق افتاد. زمانی که جنگ عراق به بنبست رسید و به باتلاقی برای آمریکا تبدیل شد، این گزارش به کنگره ارائه شد که در آن با اشاره به محدودیتهای مالی، انسانی و نظامی آمریکا و مشکلات این کشور در عراق و خاورمیانه، به دولت این کشور توصیه شده بود که بازبینی جدی درباره نحوه حضور این کشور در خاورمیانه صورت بگیرد.
علت این بازبینی چه بود؟
مهمترین علت این بازبینی، مشکلات مالی ناشی از نحوه مداخله بیسابقه آمریکا در خاورمیانه و همینطور تحولات اقتصادی و نظامی بینالمللی بوده است. جنگ افغانستان در سال 2001 و اشغال نظامی عراق سال 2003 بعد از تحولات یازده سپتامبر اتفاق افتاد و یک جنگ پرهزینه را به آمریکا تحمیل کرد. بعلاوه تحولات در عرصه اقتصاد جهانی و تعاملات قدرتهای بزرگ هم در ضروری کردن این بازبینی موثر بودند. قدرتگیری اقتصادهای نوظهور مثل چین، هند، برزیل و نظایر آن، پیگیری سیاستهای یکجانبه گرایانه آمریکا را با دشواریهای بیشتری مواجه و آمریکارا به قبول تحولات ساختاری در روابط بینالملل مجبور کرد. شناسایی و تقویت گروه بیست، یکی از نمادهای این تحول است. آمریکا در دهههای گذشته حاضر نبود قدرتهای نوظهور جهانی یا منطقهای را شناسایی یا تحمل کند و همواره سعی در تضعیف آنها داشته است، اما در سالهای اخیر روابط آمریکا با قدرتهای نوظهوری مثل برزیل و هند تغییر کرد و این کشورها هم در قالب دوجانبه و هم در چارچوب گروه بیست روابط متفاوتی را با آمریکا تجربه کردند. قدرتگیری چین و احیای روسیه هم از دیگر تغییرات ساختاری در محیط بینالملل است که آمریکا را به بازبینی در سیاستهایش مجبور کرده است. سومین موضوعی که به افول قدرت یا محدود شدن قدرت آمریکا در نقاط مختلف جهان و بویژه خاورمیانه مربوط میشود این است که آمریکا از جنگ جهانی دوم به این سو، همواره به دنبال برقرار روابط ارباب ـ رعیتی با کشورها دوست و دشمن خود بوده است و تعداد و جمعیت این کشورهای پیرو و در نتیجه اداره آنها روند رو به تزایدی داشته است. در سال 1945 صرفا چند کشور معدود در نیمکره غربی یعنی قاره آمریکا واجد ویژگیهای یک کشور پیرو برای آمریکا بودند ولی این تعداد بهطور فزاینده در دهههای گذشته افزایش یافتهاند. بویژه پس از پایان جنگ سرد و برقراری نوعی از نظام تک قطبی، تعداد این کشورها رشد قابل ملاحظهای داشتهاند و به همان نسبت هزینههای اداره این نظام ارباب ـ رعیتی روز به روز اضافه شده است. مجموع این عوامل باعث شد آمریکا از دسامبر 2006 به بعد به طور جدی در فکر تغییر نوع روابطش با سایر کشورها شود و خاورمیانه هم یکی از این نقاط است.
در مورد خاورمیانه، سالهاست این موضوع در آمریکا به طور جدی مطرح است که آیا خاورمیانه یک سرمایه راهبردی است یایک هزینه سربار و بیفایده؟ این بحث در آستانه انتخابات ریاست جمهوری این کشور بار دیگر به طور جدی مطرح شده است. فکر میکنید استراتژی آینده ایالات متحده در این باره چگونه است؟
متفکران دانشگاهی و سیاسی در آمریکا این سوال را مطرح میکنند که آیا انجام هزینههای مالی و انسانی بی پایان در جهت منافع رژیمهایی مثل اسرائیل یا عربستان، مصر، اردن و نظایر با دستاوردها و منافعش همخوانی و تناسبی دارد یا خیر؟ و پاسخ اکثر متفکران به این سوال خیر است. به همین دلیل در آمریکا مدتی است درباره راهبرد چرخش به شرق صحبت میشود که مبتنی بر انتقال مرکز توجه و ثقل نیروها و هزینههای آمریکا از خاورمیانه به دریای چین است؛ چرا که چین مهمترین چالش راهبردی آمریکا در دهههای آینده خواهد بود. بهعلاوه در همین چارچوب، سیاست دیگری مطرح میشود که متفکر لیبرالی مثل جوزف نای آن را سیاست مستحکمسازی مینامد؛ به این معنی که با توجه به تحولات اخیر، هدف آمریکا باید حفظ کشورهای پیرو و تحت سلطه فعلی باشد و فعلا با توجه به محدودیتهای پدیدآمده به دنبال فتح سنگرهای جدید و درگیری در جنگهای نظامی نباشد. همین موضوع در ادبیات متفکر چپی مثل امانوئل والرشتاین «پایان هژمونی» نام میگیرد. وی در یکی از مقالات اخیر خود نوشته بود: «هژمونی آمریکا در دنیا به پایان رسیده و هرچقدر مقامات آمریکایی دیرتر به این حقیقت اعتراف کنند به همان نسبت هم برای خودشان و هم برای بقیه دنیا مشکلات ایجاد خواهند کرد.» به همین دلایل، تمایل آمریکاییها برای مداخله نظامی در خاورمیانه از نوعی که در افغانستان و عراق داشتند، کم شده است. همانطور که گفته شد، سیاست چرخش به شرق در همین مبنا از سال 2011 به طور رسمی و غیررسمی اعلام شد و یکی از نشانههای تغییر نگرش نخبگان آمریکایی نسبت به خاورمیانه محسوب میشود. خانم کلینتون ادعا میکند که به عنوان اولین مقام رسمی که این موضوع را طی مقالهای در نشریه فارین پالیسی در سال 2011 پیشنهاد کرده و اگر به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود، احتمالا اهتمام بیشتری برای اجرای آن خواهد داشت. البته اعلام رسمی این سیاست در سخنرانی که آقای اوباما در دانشگاه استرالیا داشت در نوامبر 2011 اعلام شد. هرچند بحرانهای اخیر خاورمیانه، اجرای این سیاست را دچار وقفه کرده است، ولی رئیسجمهور آینده آمریکا به احتمال زیاد این سیاست را به شیوه خودش، ادامه خواهد داد؛ با این حال نحوه اجرا شدن این سیاستها هم بسیار مهم است و خاورمیانه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در خاورمیانه شاهد سرگردانی آمریکا از جمله بحران سوریه و کاهش موقعیت متحدان آمریکا هستیم، تحلیل جنابعالی از این کاهش تاثیرگذاری آمریکا چیست؟
سردرگمی در سیاست خاورمیانهای آمریکا ریشه در سردرگمی و تناقض اهداف آمریکا در این منطقه دارد. آمریکاییها میدانند که در خاورمیانه چه چیزهایی نمیخواهند، ولی هنوز در مورد اینکه چه نظمی میتواند جایگزین نظم قبلی باشد، به اجماع نرسیدهاند. در حال حاضر آمریکاییها اهداف متناقضی را در سوریه و خاورمیانه دنبال میکنند؛ از یک سو بعد از بریده شدن سر اتباع آمریکایی در سال 2014، مجبور شدند یک ائتلاف ضدداعش اعلام کنند؛ در حالی که تمایلی به درگیری مستقیم نظامی حتی در حد نمایشی و نمادین هم نداشتند. از طرف دیگر آمریکاییها قصد دارند این ائتلاف ضدداعش را به گونه پیش ببرند که به دولت کنونی سوریه کمکی نکرده و اگر شد دولت سوریه را هم تضعیف کنند. جمع این دو هدف بسیار دشوار است و یکی از دلایل سردرگمی سیاست آمریکا در منطقه همین است. البته فشارهای متحدان آمریکا نظیر عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی و تکرویهای ترکیه در منطقه این سردرگمی را بیشتر کرده است.
در مقابل کاهش قدرت آمریکا، موقعیت جدید ایران در منطقه به چه شکلی است؟
یکی از نقاط قوت سیاست خارجی ایران در 37 سال گذشته این بوده که همواره سیاست خارجی ایران، یک سیاست پیوسته و در عین حال قابل احتساب برای متحدان و دشمنانش بوده است. این موضوع هم به ساختار تصمیمسازی کلان ایران در شورایعالی امنیت ملی بازمیگردد. در مقابل، شاهد سیاستهای زیگزاگی و متغیر سیاست خارجی برخی کشورها در منطقه هستیم که به اعتبار و نفوذ آنها در منطقه ضربات قابلتوجهی زده است. به عنوان مثال در مورد سوریه شاهدیم برخی کشورهای همسایه روابط بسیار خوبی با سوریه و رئیسجمهور این کشور داشتند، ولی با فرصتطلبی و اشتباهات محاسباتی راهبردی، در مدت کوتاهی سیاست خود را در قبال سوریه تغییر دادند و به دشمنان این کشور تبدیل شدند. در 37 سال گذشته، ایران یک سیاست پیوسته و منطقی را دنبال کرده و همین یکی از نقاط قوت دیپلماسی جمهوری اسلامی بوده و هست. نکته دیگری که باید اضافه کرد موضوع اهمیت برجام در افزایش نقش منطقهای ایران است. برجام تحول عمدهای در رفع بسیاری از محدودیتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی ایجاد کرده و خواهد کرد و بنبست راهبردی را قصد داشتند برای ایران ایجاد کنند، شکسته است. لذا ایران بعد از برجام یقینا با قدرت، توان و تمرکز بیشتری سیاستهای منطقی، اصولی و پیوسته خود را در منطقه دنبال خواهد کرد و هرفردی در آمریکا به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود نمیتواند این قدرت را نادیده بگیرد.
مریم شریفزاده - روزنامهنگار
ضمیمه جام سیاست
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد