یکی از فضیلتهای انسانی، گفتن «نمیدانم» درباره موضوعی است که اطلاعی از آن ندارد. آدمی چگونه میتواند به چنین صفتی آراسته شود؟
مسلم است که علم یا علوم و فنونی که بشر میداند، محدود است. از سوی دیگر، عقل فردی و عقل جمعی محدود است. همین است که این همه تاریخ علم با بیشتر از سه هزارسال سابقه، نشان از یک حرکت دراز آهنگ دارد. علوم و فنون با عقل جمعی پیشرفت میکند، اما باید دید رفتار فرد در برابر علم و مسائل عملی چیست؟ خیلی وقتها فرد چیزی میداند و به دیگران هم منتقل میکند. بسیاری از استادان به معنای مطلق کلمه، سر کلاس دانستههای خود را منتقل میکنند، اما داشتهایم استادانی را که وقتی به مسالهای برمیخوردند و نسبت به آن آگاهی نداشتند، بصراحت اعلام میکردند نمیدانند. اگر ما تناقضی را مطرح میکردیم پاسخ استاد، نمیدانم بود. معروف است، مرحوم فروزانفر با صدای رسا میگفت، نمیدانم. جمله معروفی هم هست که میگویند لا ادری نصفالعلم یعنی نمیدانم، نصف دانش است. آدم اگر بگوید نمیدانم، بهتر است از این که در جهلش بماند و ای بسا فرد دیگری که به آن موضوع آگاهی دارد، پیدا شود و دست او را بگیرد. به قول حافظ: طبیب عشق، مسیحا دم است و مشفق لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند. پس واقعا حکما و متفکران ما معیارهای خوبی باقی گذاشتند که میتواند راهگشا و دیدهگشای ما باشد. مثلا میگویند حسنالسوال نصفالعلم، یعنی درست طرح کردن سوال نصف پاسخ است. اگر سوال درست طرح نشود، امید پاسخ گفتن درست به آن نمیرود.
با توجه به تبحر و اشرافی که نسبت به مباحث عرفانی، ادبی و فلسفی دارید، اگر زمانی با سوالی مواجه شوید که جواب آن را نمیدانید، چه میگویید؟
من این عادت را دارم. کسانی که از دور و نزدیک با من آشنا هستند، آگاهی دارند که من خیلی راحت در مواجهه با موضوعی که نسبت به آن اطلاعی ندارم، میگویم نمیدانم.
وظیفه علمی و اخلاقی ماست که وقتی اطلاعی از موضوعی نداریم، بصراحت اعلام کنیم نمیدانیم. این البته به آن معنا نیست که نمیدانم را شعار خود قرار دهیم |
گفتن این جمله برای شما دشوار نیست؟
اصلا سخت نیست. فکر میکنم نوعی کلکزدن است که در پاسخ سوالی که نسبت به آن آگاهی نداریم، اظهار دانایی بکنیم. مگر همه کسانی که تلاشی برای یادگرفتن و دانستن انجام دادند، از گفتن نمیدانم معاف هستند؟ یک مکتب علمی و فکری داریم به نام مکتب لاادری گری. لاادری گری یعنی نمیدانمی. پیروان این مکتب معتقدند، ما مسائل بزرگ را نمیدانیم. این به آن معنا نیست که نسبت به مسائل روزمره آگاهی نداریم. منظورشان این بوده که از رازهای بزرگ سردرنمیآورند. به همین روش اعتدال در پیش میگیریم و نه از انکار حرف میزنیم و نه از اثبات . علم بشر کفایت نمیکند که پی ببرد جهان چگونه پدید آمده و بیگ بنگ چگونه به وجود آمد. بنابراین همچنان که سعدی گفته، تواضع کند هوشمند گزین/ نهد شاخ پرمیوه بر سر زمین. وظیفه علمی و اخلاقی ماست که وقتی اطلاعی از موضوعی نداریم، بصراحت اعلام کنیم نمیدانیم. این البته به آن معنا نیست که نمیدانم را شعار خود قرار دهیم. باید در طریق دانایی بکوشیم، اما مثل آدمی هم نباشیم که وقتی نشانی جایی را نمیداند، نشانی بدهد.
در دوران گذشته، کسانی که علم میآموختند در چند رشته کسب دانش میکردند و در آنها تبحر داشتند. غالبا علمای قدیم داننده چند علم مانند فلسفه، کلام، ادبیات، حکمت و ریاضیات بودند. در شرایط فعلی که دانش تخصصی شده و کوشش افراد این است که همه تلاش خود را معطوف فراگیری یک علم کنند، آیا گفتن نمیدانم برای استادان و عالمان آسانتر نشده است؟
بله. بزرگمهر حکیم گفته همه چیز را همگان دانند و همگان هم تاکنون از مادر نزادهاند. خوب است چنین جملهای را شعار خود قرار دهیم. بگذارید سخنان کوتاهم را با نقل یک شوخی ختم کنم. دوست ما آقای حسن انوشه میگفت وقتی دانشآموز بوده و در دبیرستان درس میخوانده، معلمی داشته که همیشه از او لغت میپرسیده است. قدما فکر میکردند دانستن لغت مهم است. البته نه این که بیاهمیت است. بعضی وقتها باید به واژهنامه رجوع کرد. قدیمیها فکر میکردند اگر معنای یک واژه را ندانند، ننگی برای آنهاست اما امروزه مردم به اندازه نیاز لغت یاد میگیرند. به هر حال ایشان میگفت، معلم آنها وقتی درباره معنی لغتی مورد پرسش قرار میگرفت، میگفت نمیدانم. وقتی میگفتیم چه کار باید کرد، میگفت باید دید. این جمله همیشه از سوی آن معلم تکرار میشد. این شیوه البته کارساز نیست. بالاخره باید برای ندانستهها تلاش کرد تا به جواب رسید. گفتن نمیدانم فضیلت است، اما نباید مانع تلاش آدمی برای آموختن بیشتر باشد .
فتاح غلامی
دین و زندگی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد