یکی از مشکلات کمدی ایرانی از قدیم تاکنون فقدان این شادی است بهطوریکه بهرام بیضایی در پژوهش خود روی نمایش ایرانی که در قالب کتاب نمایش در ایران چاپ شده است، میگوید: کمدی در ایران همواره با بغض و تلخی و فقر و ناراحتی همراه بوده است و همیشه متکی بر شخصی بوده است که از زندگی خوشحال نبوده و توسط جمع تحقیر شده است (به یاد بیاورید جایگاه سیاه را در نمایش تختحوضی.)
در چنین تصویری خنده نوعی فاصله گرفتن از قهرمان و ناشی از عصبیت و عقدههای حقارت است و منتهی به امید و شادی نمیشود، بلکه اتفاقا ناامیدی از یک جامعه و فرهنگ عمومی را سبب خواهد شد. با این اوصاف کمدی در ایران الزاما منتهی به شادی نشده است و عدم توجه به اصل رضایت از زندگی، عصبیت را جایگزین شادی در خنده ایرانیها به نمایشهای ایرانی کرده است.
همه کمدیها شادیبخش نیستند
هنوز هم در خیلی از فیلمها و سریالها با وجود اینکه کمدی هستند، اثری از شادی نیست، همه چیز شکست خورده، غیراخلاقی، عصبی و ناراحتکننده است و فقط نوع تعریف موقعیتها و اختلاف آدمهاست که ما را به خنده میرساند. نورتروپ فرای، منتقد بزرگ ادبی برای هر گونهای در ادبیات فصلی را قائل بود و کمدی را متعلق به فصل بهار میدانست. زیرا شکوفا، شادیآور و خیلی همدل و همراه با طبیعت و نظم آن است. انتهای کمدیهای بزرگ به توافق و همراهی با طبیعت و جریان زندگی میرسند، در حقیقت بهار به سبب زایش و به غایت رساندن ظرفیت طبیعت فصل عدالت است و کمدی به مانند عدالت میماند زیرا همه چیز را آرام و سر جای خودش تمام میکند. برای همین کمدی شادی میآورد و امید.
اما این اصل اساسی در فلسفه کمدی اغلب مورد غفلت سریالسازان کمدی و فعالان هنرهای نمایشی در این عرصه قرار میگیرد. آنها اغلب با فرمول شخصیت دانا یا معصوم اصلی و تحقیر او توسط جمع ناآگاه یا گناهکار (بیاخلاق) به موقعیتهای کمیک و خندهدار میرسند و برای همین حاصل کارشان و نتیجه اثرشان برای حال و روحیه و فکر تماشاگر اغلب مخرب است تا سازنده، نا آرامکننده است تا آرامبخش و غمآلود است تا شادیآور. البته نمونههای خوب در این میان کم نیست، سریالهای پرطرفداری که مرضیه برومند ساخته است از آنهایی که متعلق به کودکان هستند تا کارهایی مثل آرایشگاه زیبا، تهران11، هتل، آب پریا و... همه با این فلسفه و الگوی کمدی همراه بودهاند.
کمدی« دیگر آزارانه» شاید همان کمدی مسمومی است که در مقابل کارهایی از جنس آثار برومند قرار میگیرند. کمدی دیگر آزارانه شخصیتهایی با سبک زندگی دلنشین، اخلاقی نیکو و دارای رضایت کافی از زندگی ندارد. آدمها در این آثار اغلب فاقد رضایت کافی از زندگی هستند، نوع پیشبرد داستان و مواجهه آنها با مشکلات امیدبخش نیست و بیشتر عصبیت زا و ناامیدکننده است. تجربههایی مثل سریالهای نود شبی در بیشتر موارد دچار این نقصان و ایراد هستند که فاقد امید و شادی ناشی از توافق و آرامش هستند.
اوقات شیرین با یک اثر نمایشی
در غرب و کشورهایی که در هنرهای نمایشی سابقهای موفق و البته طولانیتری دارند، گونهای وجود دارد به عنوان فیلمها، نمایشها، سریالها و حتی کتابهای حس خوب، یا خوشحال (Feel-Good Movies) که همانطور که از نامشان پیداست آدمی را خوشحال و امیدوار میکنند. آدمها پس از دیدن این آثار احساس بهتری از زنده بودن و وضع خود پیدا میکنند، احساس میکنند راحتتر میتوانند با طبیعت و روند زندگی خود توافق پیدا کنند و همین احساس منتهی به زندگی بهتر هم میشود. فیلمها و سریالهایی همچون «یک ایمیل دارید»، «وقتی هری سالی را ملاقات کرد»، «بیخوابی در سیاتل»، «نوامبر شیرین»، «دوستان»، «نیمهشب در پاریس» و... آثاری از این دست هستند که شما از دیدنشان احساس شادی و شعف میکنید. این مهم از طریق نوعی آرامتر و دلنشینتری از داستانگویی است که به دست میآید.
از طریق اینکه به جای نمایش فقر و بدبختی و وضعیتی تحقیرآمیز، پیروزی آدمها در ساختن زندگی بهتر نمایش داده میشود. آدمهایی را میبینیم که جذابیت خود را در شادی و ارتباطات خوب به دست میآورند و چیزهایی را که میتوانند، دوست داشته باشند، پیدا میکنند و اهمیت میدهند.
حال ما در آثار نمایشی ایرانی با تزریق محتواهای مقبول خود و دیدن وجوه امیدبخش اعتقاداتمان میتوانیم همین امید و شادی را منتقل کنیم، بدون اینکه دست به عصبی کردن مخاطب بزنیم. این قاعده درخصوص برنامههای تلویزیونی ترکیبی هم صادق است. برنامههای پرطرفداری که براساس گفتوگو و موضوعی مشخص شکل میگیرند. برای مثال در این مورد میتوان به برنامههایی مثل ماه عسل، خندوانه و... اشاره کرد. بخشی از موفقیت برنامه خندوانه و کمدیهای دیگری که تا به حال رامبد جوان در تلویزیون کار کرده است (یعنی سریال یا فیلم تلویزیونی) وابسته به همین تعهد او به شادی (بیشتر از خنده) در برنامهسازی است. به این معنا خنده اگر منتهی به شادی و (اینجا در خندوانه) سلامت نشود و از عصبیت و تحقیر و بغض ناشی شود، تاثیری معکوس خواهد داشت.
لذت همان شادی نیست
به طور کلی شادی با خنده و لذت متفاوت است، شادی امری ماندگار و حاصل عوامل مختلفی است که در همه آنها توافق و آرامش، جایگزین رویارویی و اختلاف و تناقض میشود.
شادی محصول پذیرش شرایط و تمرین برای بهتر شدن است، در مقابل، لذت در خیلی از موارد شکل فرار از مشکل را به خود میگیرد و برای همین گاه لذتگرایی آدمها را تباه میکند، در حالی که شادی و در پی شادیها رفتن، چیزی جز بهتر زندگیکردن نیست.
معتادان همه از مصرف مخدر لذت میبرند، اما شاد نیستند، چراکه لذت مقطعی آنها به منزله رضایت از زندگی نیست، بلکه نوعی فرار از زندگی است که فرد مهارت رضایت داشتن از آن را در خود ایجاد نکرده است. راهکار کمک کردن برنامههای نمایشی و ترکیبی به خوشحالی آدمها در این است که آدمیان را شاد کنند، نسبت به بودن با یکدیگر و شهر و محل زندگیشان به آنها امید دهند و راههایی ارائه کنند برای مقابله با ناملایمات و رخدادهای هر روزینی که میتواند شادیها و رضایت از زندگی را تهدید کند.
بازگشت به اصول کمدی، الگو گرفتن از فرم و شیوه داستانگویی آثار موفق که حس خوبی ایجاد میکنند و استفاده دقیق و درست از محتواها و آموزههای بومی و فرهنگی خود میتواند آثار نمایشی را واجد ارزشهایی کند که تاثیرات مثبتی در سبک زندگی مخاطبان خود داشته باشند.
در این میان اسلام که طبیعت در آن محترم و حفظ و حراست از آن ضروری است، این فرهنگ را چنان غنی کرده است که کافی است با داشتن کیفیت و فرمهای درست روایی و داستانگویی به آثاری برسیم که الگویی برای اصلاح سبک زندگی شوند.
تمسخر متعهدانه
پیچیدن انتقاد در لایهای از طنز و شوخی موقعیتی حساس و مناقشهبرانگیز است. خود انتقاد همواره تنشزا بوده، حال از یکسو خندیدن به یک موقعیت که دارای عوامل انسانی است، ممکن است آدمها را ناراحت کند، پس گاه درآمیختن نقد با طنازی و مطایبه نقد را عمیقتر و البته مهلکتر میکند. از سوی دیگر ممکن است زهر نقد را شوخ طبعی و لطافت لطیفهای، تلطیف گرداند. رنجاندن از طریق خندیدن به دیگری در نگاه کلی و عام نوعی رفتار غیراخلاقی محسوب میشود. ما بنا به یک قاعده عمومی مجاز نیستیم که به افراد بخندیم، اما واقعا تا چه حد میتوان این حکم را تماما از نظر اخلاقی تائید کرد؟ و تا چه اندازه میتوان آن را شامل همه آدمها و موقعیتهای انسانی دانست؟
مردمان نواقص زیادی در رفتار خود دارند که گاه از شدت اینکه ناآگاهانه یا بدیهی انجام میشود، موجب خنده و تمسخر دیگران میشود. نکته جالب در اینگونه رفتارها این است که اغلب خود فرد متوجه این رفتارش نیست، رفتار او که از نظر دیگران خندهدار میآید، از نظر خود او کاملا درست است. برای مثال کسی که لغتی را در یک بحث علمی آشکارا غلط میگوید و در جای نامناسب به کار میبرد، میتواند موجب خنده دیگران شود، اما خود متوجه اشتباه خودش نیست. گاه این اشکال گفتاری در ساحت رفتارها و اعمال مهم و اساسی هم دیده میشود و موجب مزاحمت و آزار برای دیگران میگردد. با این اوصاف آیا خندیدن یا شوخی طعنهآمیز و انتقادی با کسی که چنین مشکلی در رفتار خود دارد، غیراخلاقی است؟ تا کجا میتوان به این گزاره که «خندیدن به دیگران بد است» اطمینان کرد و از امکان شوخی و حتی گاه تمسخر برای نقد رفتارهای ناپسند چشمپوشی کرد.
دستکم تاریخ ادبیات ایران نشان میدهد، ایرانیها همواره در این مرز باریک خندیدن نقادانه به دیگری و در عین حال رعایت اخلاق بخوبی حرکت کردهاند. این مناقشه به نوعی در شخصیت رند حافظ به کمال رسیده است؛ یکی از خصوصیات شخصیت رند در اشعار حافظ همین است که نقد میکند و در عین حال که نقد تیز و تند میکند، نقدش را با مطایبه و شوخطبعی میآمیزد. در عین حال کسی نمیتواند حکم کند حافظ شاعری بیاعتنا به اخلاق بوده است و رند او یک انسان اخلاقی نیست. شاید بتوان اینگونه از این روند نتیجه گرفت که خندیدن به دیگری وقتی با نقدی مربوط با آن عمل و دقیق و آگاهانه همراه باشد و در جهت اصلاح دیگری، یعنی هدفی بزرگتر قرار گیرد، عین اخلاق است. رفتاری متعهدانه و مسئولانه که ظاهری خندان دارد، ظاهری که گاه سخن را مشدد میکند و گاه ملیح.
با این اوصاف خندیدن به دیگری الزاما کاری غلط و غیراخلاقی نیست، اگر به جای دست انداختن صرف، حاکی از تلاشی مسئولانه برای آگاه کردن دیگری باشد.
حدیث لبخند
اگر احادیثی را که درباره شوخی و خنده است، مرور کنیم درمییابیم که میتوان این احادیث را به دو دسته تقسیم کرد؛ احادیثی که شوخی را تحسین و تمجید میکنند و احادیثی که شوخی کردن را تقبیح میکنند.
اما مگر میشود یک مکتب فکری درباره موضوعی واحد، دو موضعگیری کاملا متضاد داشته باشد؟ به نظر میرسد پاسخ این پرسش منفی است و ناسازگاری میان این دو دسته از احادیث، کاملا ظاهری و سطحی است. این ناسازگاری با توجه به برخی از احادیث که خنده و شوخی را تحسین کردهاند، ولی به آن قید زدهاند، برطرف میشود. مثلا در کتاب کافی از امام باقر(ع) روایت شده است که «خداوند عزوجل، کسی را که در میان جمع شوخی کند، دوست دارد به شرط آن که ناسزا نگوید.» و نیز از امام صادق(ع) روایت شده است که «رسول اکرم صلی الله علیه و آله شوخی میکردند ولی جز حق چیزی نمیگفتند».
با تامل در محتوای احادیثی از این دست به یک نتیجه میرسیم: موضع اسلام در برابر مساله شوخی و خنده، در درجه نخست مثبت است، مگر اینکه این خنده و شوخی همراه و منتج به پدیدهای منفی شود. از جمله نتایجی که شوخیکردن ممکن است بهآن منجر شود، میتوان این موارد را ذکر کرد: دروغ گفتن، اذیت و آزار دیگران، کم شدن قدر و ارج خود انسان، ناسزا گفتن، به خطر افتادن حریمها و از بین رفتن احترام متقابل انسانها در برابر یکدیگر، شجاع شدن دیگران برای تعرض به انسان و....
با تامل در محتوای احادیث به این نتیجه میرسیم موضع اسلام در برابر مساله شوخی و خنده، در درجه نخست مثبت است مگر اینکه این خنده و شوخی همراه و منتج به پدیدهای منفی شود |
مواردی که ذکر شد، از جمله مسائلی است که در احادیث مورد توجه بوده و به مومنان سفارش شده است که مراقب باشند تا شوخیهایشان به این موارد منجر نشود. از اینرو خندیدن نه تنها یک عمل درست است، بلکه در زندگی یک مومن، نقش محوری و اصیلی دارد، و شاهد این ادعا این است که معروف است لبخند معمولا از صورت پیامبر اسلام(ص) محو نمیشد و نیز از امام علی(ع) روایت شده است که درباره رسول اکرم فرمودند: «هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکی از اصحاب خود را غمگین میدیدند، با شوخی او را خوشحال میکردند و میفرمودند: خداوند، کسی را که با برادران (دینی)اش با ترشرویی و چهره عبوس روبهرو شود، دشمن میدارد.»
علیرضا نراقی
اندیشه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد