لذت خوردن یک پرتقال شیرین

هر چند این کتاب فلسفه نیست، اما داستانش مانند دیگر نوشته‌های یوستین گاردر لبریز از مفاهیم فلسفی است که به زبان ساده و در قالب یک روایت داستانی خطی و عاری از پیچیدگی بیان شده است. دختر پرتقالی در قالب یک داستان پرکشش، معماگونه و زیبا ما را با مفاهیم مهم از جمله مرگ، زندگی، آغاز و انجام بشر و ... آشنا می‌کند و در عین حال به واکاوی مسائل فلسفی زندگی نیز می‌پردازد.
کد خبر: ۸۰۷۱۱۱
لذت خوردن یک پرتقال شیرین

همان طور که از نام کتاب پیداست، طبعا باید با دختر پرتقالی طرف باشیم، دختری که نویسنده اتفاقی مربوط به او یا زندگی‌اش را برای روایت انتخاب کرده باشد. اما وقتی شروع به خواندن کتاب می‌کنیم هیچ خبری از دختر پرتقالی نیست، بلکه با پسری روبه‌رو هستیم که نقش راوی داستان را داشته و شروع می‌کند به تعریف کردن قصه زندگی‌اش. پسری که با مادر، ناپدری و خواهر 18 ماهه‌اش زندگی می‌کند و در خانه‌شان ردی برای یافتن دختر پرتقالی وجود ندارد. نویسنده هر چند مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند تا ببیند دختر پرتقالی چه کسی است و کجاست، اما خیلی هم او را معطل نمی‌گذارد و بعد از چند صفحه توضیح، ما را به مسیر یافتن دختر پرتقالی مرموز می‌کشاند.

جورج رد پسر 15 ساله راوی کتاب، پدرش را از دست داده است. او فقط سه سال و نیم داشته که پدرش براثریک بیماری حاد می‌میرد و او حالا فقط عکس‌ها و فیلم‌هایی از آن روزها دارد که پدر را نشانش می‌دهد؛ پدری که چهره‌اش در عکس‌ها مدام لاغرتر و بیمارتر می‌شود و بالاخره می‌میرد. درست در 15 سالگی‌اش دستنوشته‌ای در کالسکه دوران بچگی‌اش پیدا می‌شود. دستنوشته‌ای که نامه بلند پدر برای پسرش است. نامه‌ای که پدر هم در آن پس از بیان توضیحاتی، چندان ما را معطل نمی‌گذارد و به اولین برخوردش با دختر پرتقالی می‌پردازد. دختری که او را در قطار شهری می‌بیند، ابتدا دختر زل می‌زند به پدر جورج و نگاهشان در هم گره می‌خورد.

آشنایی با مادر

دختر پرتقالی مرموز خیلی زود برای پدر جورج تبدیل به عشقی گریزان و دیریاب می‌شود، دختری که هر چه بیشتر در پی‌اش می‌گردد کمتر پیدایش می‌کند. هر بار هم که او را می‌یابد و تعقیب می‌کند او وارد یک میوه‌فروشی می‌شود و با دقت زیادی پرتقال‌هایی را انتخاب کرده و می‌خرد تا با خود به خانه ببرد.

این اتفاق بارها رخ می‌دهد تا بالاخره پدر جورج دختر پرتقالی را به دست می‌آورد. کمی که فکر می‌کند می‌بیند دختر پرتقالی همبازی دوران کودکی‌اش است؛ همان کسی که روزهای زیادی در پارک با هم بازی و فکر می‌کرده‌اند، دو تا سنجاب کوچک هستند. حالا دیگر پرده از همه رازها برداشته می‌شود و او می‌بیند هیچ چیز پیچیده و معماگونه نبوده بلکه او با شیوه نگاهش به مسائل و شیطنت‌های دختر پرتقالی واقعیت‌های اطرافش را به شکلی دیگر می‌دیده است. انگار که آدم‌ها وقتی عاشق می‌شوند و معشوق را نمی‌یابند بیشتر و بیشتر درباره‌اش خیالپردازی کرده و به ماجرا پر و بال غیر واقعی می‌دهند. خلاصه که آنها با هم ازدواج می‌کنند و جورج متولد می‌شود. پدر بهترین شیوه را برای روایت آشنایی پر فراز و فرودش با مادر جورج انتخاب می‌کند و پسر را که حالا گه‌گاه به خاطر ازدواج مجدد مادر سرسختی‌هایی را هم با او دارد. از طرف دیگر هم به ما نشان می‌دهد ذهن ما در برخی موقعیت‌های زندگی چگونه مسائل ساده را پیچیده می‌کند و از واقعیت‌های ساده و واضح اطرافمان ماجرایی پیچیده می‌سازد.

پدر علاوه بر تعریف این داستان برای پسرش در جاهای مختلف از ستارگان و تلسکوپ هابل هم حرف می‌زند. از خاطرات فضابازی‌هایشان در تراس خانه در روزهای کودکی جورج حرف می‌زند و در ورای همه این موارد می‌خواهد یک پیام را به پسرش منتقل کند:

فکرش را بکن، میلیاردها سال پیش زمانی که همه چیز پدید آمده تو در جایی در آستانه این افسانه بوده‌ای و حق انتخاب داشتی، می‌توانستی یک بار برای زندگی در این سیاره به دنیا بیایی اما... . نمی‌دانستی چه وقت به دنیا می‌آیی و چه مدتی می‌توانی در آن بمانی؛ البته فقط درباره کمی و کوتاهی این سال‌ها آگاهی یافته بودی و فقط همین را می‌دانستی که اگر ورود به این دنیا را انتخاب کنی زمانی متولد می‌شوی که موقع آن رسیده باشد و پس از گذشت زمان ناچاری زمان و هر آنچه را که در آن است دوباره ترک کنی.

او بالاخره موفق می‌شود پسرش را به این نتیجه برساند: لحظه کوتاه زندگی‌ام در این دنیا در مقایسه با زمان بسیار طولانی گذشته و آینده، بسیار ناچیز است... از پدرم اندوه عمیقی را به ارث برده‌ام، اندوهی ناشی از این واقعیت که روزی دنیا را ترک می‌کنم. آموختم که به شبی مثل امشب فکر کنم که دیگر زنده نخواهم بود.

و همچنین با خود می‌گوید: اگر جواب منفی به زندگی می‌دادم، یعنی این‌که هیچ‌گاه به آسمان نگاه نمی‌کردم. خورشید! هیچ‌گاه پایم را در جزیره داغ تونزبرگ (محل زندگی‌اش در نروژ) نمی‌گذاشتم و هرگز تجربه شیرجه در آب سرد را نداشتم... برای یک لحظه مفهوم نیستی را درک کردم... معده‌ام درهم می‌پیچد و بسیار خشمگینم. وقتی به این می‌اندیشم که روزی باید بروم و از اینجا دور بمانم، آن هم برای همیشه، بی‌نهایت خشمگین می‌شوم. حس می‌کنم یک شوخی ناجور در میان است. زیرا اول، کسی می‌آید و می‌گوید: بفرما ! دنیا مال توست و بعد می‌آیند که آن را از تو بگیرند... با این همه، من در مرز میان بودن و نبودن، زندگی را انتخاب می‌کنم و گوشه کوچکی از خیر و نیکی را برمی‌گزینم که سزاوار آن هستم.

او در پایان این جدال‌ها تصمیم می‌گیرد بپذیرد خدایی بالای سر همه ماست و ما در این فرصت کوتاهی که برای زیستن داریم باید خیر را پیش بگیریم و تسلیم شرها و شرارت‌هایی که روی زمین وجود دارد، نشویم.

زندگی در کتاب دختر پرتقالی شیرین است. همه چیز مثل انتخاب و خوردن یک پرتقال تازه شیرین است و نویسنده قصد دارد بیش از هر چیز به ما بفهماند زندگی فرصت کوتاهی است اندازه نگاه کردن به درختان پرتقال، درست به اندازه این که پرتقال تازه‌ای را انتخاب کرده و با لذت نوش جان کنیم.

دختر پرتقالی نوشته یوستین گاردر با ترجمه مهوش خرمی پور از سوی کتابسرای تندیس روانه بازار کتاب شده است.

درباره نویسنده

یوستین گاردر نویسنده مشهور نروژی و معلم فلسفه است. او رمان‌نویس و خالق داستان‌های کوتاه است که بیشتر دارای اطلاعات فلسفی بوده و در رشته‌های الهیات و ادبیات در دانشگاه اسلو تحصیل کرده است. هر چند سابقه تدریس در دبیرستان‌ها را هم به مدت طولانی درکارنامه خود دارد، اما بیشترین زمان عمرش را صرف نوشتن کرده است و اکنون هم به‌عنوان نویسنده آزاد تنها در همین عرصه فعالیت دارد. عمده شهرت او به ‌خاطر نگارش کتاب آموزش فلسفه در قالب داستان با عنوان «دنیای سوفی» است. این کتاب سال 1991 منتشر و با گذر مدت زمان کوتاهی به 50 زبان دنیا ترجمه شد.

این کتاب در ایران هم با ترجمه حسن کامشاد و از سوی نشر هرمس سال 1374 منتشر شده و توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد و از روی کتاب دنیای سوفی فیلمی هم به‌ همین نام ساخته‌ شده است. او سال ۱۹۹۷ همراه همسرش سیری دانویگ جایزه سوفی را بنیان نهاد؛ این جایزه که نامش را از رمان دنیای سوفی گرفته، جایزه بین‌المللی برای پاسداشت حامیان طبیعت و توسعه، جایزه‌ای به مبلغ ۷۷هزار پوند است.

گاردر در مقاله‌ای در روزنامه نروژی آفتن‌پوستن در اوایل اوت 2006 میلادی سیاست‌های دولت اسرائیل و نیز برخی سویه‌های یهودیت را به پرسش کشید. این مقاله در پاسخ به جنگ اسرائیل در سال ۲۰۰۶ میلادی انتشار یافت. گاردر خواهان به رسمیت شناخته نشدن حکومت اسرائیل در شکل کنونی اش شد. هر چند این موضوع تبعاتی را هم برای او داشت اما او پای نظرش ایستاد.

قصر قورباغه‌ها، راز فال ورق، دنیای سوفی، راز تولد، درون یک آیینه درون یک معما، کتابخانه جادویی بیبی بوکنز، زندگی کوتاه است، سلام کسی اینجا نیست، مایا، مرد داستان‌فروش و شاه مات از جمله آثار گاردر است.

زینب مرتضایی‌فرد/ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها