1ـ مبارزه امام، مبارزه ای دینی و معنوی بود که انگیزه و اصول و قواعد آن از قواعد و سنت پیامبر(ص) و معصومین(ع)، تحصیل شده بود و از این رو هیچگونه شباهتی با حرکت های سیاستمداران حرفه ای نداشت. مبارزه امام نه یک جنگ قدرت بلکه وظیفه و تکلیفی شرعی بود؛ لذا شکست و پیروزی ظاهری مایه یاس و غرور نمی گردید. این اخلاص به نوبه خود در رهبری امام، قاطعیت بی نظیری پدید آورد. از آنجا که امام مبارزه را تکلیفی شرعی میدانست در راه آن هیچگونه سازش و مماشاتی نشان نداد. مردم مسلمان کشورمان هم که ایشان را مرجع تقلید میدانستند در مبارزه مقدسی قدم نهادند که برای آنها همانند نماز و روزه، شرعا واجب مینمود.
2ـ رهبری سیاسی امام به افسانه جدایی دین از سیاست که دهها سال توسط رژیم پهلوی تبلیغ و ترویج میشد پایان داد و مبارزات سیاسی ـ مذهبی گذشته را که به رهبری روحانیت انجام گرفته اما به پیروزی نرسیده بود، به حد کمال رساند. مبارزه امام نه صرفا ضد استبدادی بود (مانند نهضت مشروطیت) و نه صرفا ضداستعماری (مانند نهضت ملی)؛ بلکه مبارزهای بود که همزمان، استبداد و استعمار و از آن مهمتر استکبار و کفر دوره جدید جهان را هدف قرار داد.
3ـ اگرچه انتقاد امام در آغاز غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، متوجه دولت بود اما با نامه هایی که به شاه نوشت پای او را که سعی میکرد از معرکه دور باشد به میان کشید. پس از اعلام رفراندوم، امام مخاطب اصلی خود را شاه دانست و او را که مافوق دولت و مجلس و... بود مورد انتقاد و حملات خود قرار داد.
تا پیش از آن، سیاستمداران و مبارزان سیاسی یا جرات مخالفت با شاه را نداشتند و یا اصولا به براندازی او معتقد نبودند و با طرح شعار «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» و «وفاداری به قانون اساسی» به وجود شاه مشروعیت میدادند. و حال آنکه امام، شاه را عامل اصلی همه فسادهای داخلی و خیانتهای بیگانگان میدانست. شاه که تا آن زمان خود را طرفدار اسلام معرفی میکرد و با تظاهر به مذهبی بودن، کم و بیش پایگاهی در میان مردم به دست آورده بود، پس از فاجعه 15 خرداد 42، نقاب ریا از چهر ه خود برداشت و ماهیت ضداسلامی و ضدمردمیاش را آشکار کرد.
4ـ مخاطبین امام، تودههای مسلمان انقلابی بودند که هیچگاه ایمان و اعتقادی به احزاب و جمعیتهای سیاسی غیرمذهبی نداشتند و آنها نیز علاقهای به دستیابی به این توده نشان نمیدادند و حال آنکه سخن امام، فریاد دل آنها بود که از دل بر می آمد و بر عمق جانشان مینشست و انقلاب حالی در آنان بوجود میآورد و آنها را به میدان مبارزه و شهادتطلبی میکشاند. حاملان پیام امام، روحانیون بودند که احترام و جایگاه ویژهای نزد مردم داشتند و همانها بودند که ندای امام را تا دورترین شهرها و روستاها به گوش مردم شهری و روستایی میرساندند.
5ـ نهضت امام سرآغاز جهتگیری انقلابی مبارزه مردم به قصد براندازی رژیم بود که طبعا بیثمر بودن فعالیتهای احزاب و جمعیتهای سیاسی محافظهکار و ناتوانی آنها را در درک و رهبری مبارزه آشکار ساخت.
6ـ امام آمریکا را عامل بدبختیها و گرفتاریهای مردم ایران و مخالف اسلام و قرآن و روحانیت میدانست و رئیس جمهوری آمریکا را «منفورترین افراد بشر در پیش ملت ما» معرفی کرد؛ در حالی که بسیاری از سیاستمداران لیبرال به امید کسب قدرت و تشکیل دولت، بر سر نزدیکی به آمریکا به رقابت با یکدیگر برخاسته بودند. امام آمریکا را از انگلیس بدتر، انگلیس را از آمریکا بدتر، و شوروی را از هر دو بدتر دانست و بدین ترتیب عدم وابستگی مبارزه اسلامی خود را به هر یک از قدرت های جهانی آن روز اعلام داشت.
7ـ امام وجود اسرائیل و صهیونیزم را خطر بزرگی برای مسلمانان، و دوستی شاه و اسرائیل و در دست گرفتن اقتصاد، فرهنگ و سیاست کشور توسط عمال صهیونیستها (بهاییها) را فاجعهای عظیم و لکه ننگ پاکنشدنی برای کشور ایران دانست و شاه را دست نشانده آن کشور معرفی کرد.
8ـ و بالاخره مبارزه مقدس اسلامی امام از موضع فقاهت و مرجعیت، تکان سیاسی ـ فرهنگی ژرفی در حوزههای علمیه پدید آورد که بیش از هر حرکت فرهنگی دیگر موثر بود و از آن پس اجتهاد سیاسی در حوزه ها به صورت امری متعارف درآمد. تفکر غیردینی و چپگرایی که تا آن زمان در دانشگاهها حاکم بود، از آن پس جای خود را به تدریج به اسلام انقلابی و سازشناپذیر ـ بدانگونه که امام معرفی کرده بود ـ داد تا بدانجا که در سالهای پایانی رژیم شاه، دانشجویان مذهبی، اکثریت چشمگیر دانشجویان مبارز را تشکیل میدادند.
دکتر محمدحسن رجبی دوانی - پژوهشگر و نویسنده
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد