متاسفانه صحبت صرف درباره تغییر رفتارهای خودتخریبی مانند اعتیاد از هر نوع، خشم، به تعویق انداختن کارها از بین بردن اضطراب و نگرانی نمیتواند فرد را به سمت حال بهتر هدایت کند؛ بلکه اگر کسی واقعا خواهان تغییر عادتهای ناسالم زندگیاش است، باید دست به کار شود و فعالیتهای مثبتی را آغاز کند. در واقع نوعی رواندرمانی به نام آموزش پذیرش و احساس مسئولیت وجود دارد که براساس تفکر و انگیزه ایجاد شده و به فرد کمک میکند دست از افکار منفی برداشته و چیزی را که از کنترلش خارج است، بپذیرد. او میآموزد که از درد فرار نکند و در مواردی خطر کند، حتی شکست بخورد و دوباره برای موفقیت تلاش کند. برخی از اصول این رواندرمانی به صورت زیر است که میتوانید از آنها بهره ببرید:
1ـ در حال زیستن
بد نیست بیاموزید از زمان حالتان لذت ببرید. همچنین به جای اینکه احساساتتان را نادیده بگیرید، به نحوه تفکرتان درباره آن احساسات توجه نشان دهید. ما معمولا از دوران کودکیمان یاد گرفتهایم که در مورد احساسات خود قضاوتهای نادرستی انجام دهیم و آنها را بخش اصلی ویژگی خود تلقی کنیم. مثلا گاهی به خودمان میگوییم: «باز هم افسرده شدی» یا «همیشه بازندهای»، اما به جای این برخوردها باید موضوعات ناراحتکننده و دردناک را گذرا بدانید.
2ـ از موقعیت خود راضی بودن
بیشتر مواقع پذیرفتن وضع خود با منفعل بودن اشتباه گرفته میشود. پذیرفتن، تمایل شما به قبول داشتن تجربهای است که اکنون دارید، حتی اگر دلخواهتان نباشد. در حقیقت با این کار تجربههای دردناک و رنجآور زندگیتان را میپذیرید و در عین حال به مغزتان میآموزید که برای تغییر دادن شرایطتان باید تلاش کرده و به خودتان زمان بدهید. بنابراین از درد و رنجهای فعلیتان بینتیجه نمیگریزید و به جای خودفریبی، خشم، اعتیاد و به تعویق انداختن کارها در مسیر صحیحی پیش رفته و تجربههای ناسالم زندگیتان را به تجربههای سالم و روبه رشد تبدیل میکنید.
3ـ جدا کردن افکار از خود
افکار، احساسات و عواطف، وجودتان را تعریف نمیکنند؛ بلکه جدا از خود واقعیتان هستند. با این روش درمانی که تفکر، تصور و تجربیات مختلف را شامل میشود، میآموزید که با افکار و تجربههای خود، هدفمند برخورد کنید. گرچه بیشتر مواقع معتقدید افکارتان درست است، اما این صرفا بر مبنای دید شماست و احتمال دارد برخی یا بسیاری از آنها کاملا صحیح نباشند، زیرا انسان همیشه نسبت به آموختهها و تجربههای گذشته خود متعصبانه عمل میکند. باید بر مبنای ارزشهای واقعی، نسبت به افکارتان قضاوت کنید و موارد مناسب را جدی گرفته و از کنار باقی آنها که بیفایده هستند، بگذرید. البته مجبور نیستید محتوای افکارتان را تغییر دهید؛ بلکه باید نحوه برخوردتان با آنها را عوض کنید. مثلا اگر فکر میکنید احمق یا چاق هستید، این تفکر شما را احمق و یا چاق نمیکند؛ بلکه صرفا افکار و احساساتیگذرا هستند و نباید ملاک زندگی تان قرار بگیرند.
4ـ ارزشهای اصلی
ارزشهای اصلی هرکس موضوعاتی هستند که برایش از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و زندگیاش را پرمایه میکند. این ارزشها معمولا مواردی مانند سالم زندگی کردن، مراقبت از خانواده، درستکاری و مورد اعتماد بودن و کمک به جامعه است، اما بیشتر مواقع مردم دچار اضطراب و نگرانی فراوان شده و در مورد خود بشدت احساس دلسوزی و ترحم میکنند یا حتی گرفتار دردها و مشکلاتی هستند که باعث میشود شادی و اهداف خود را فراموش کنند. این افراد حتی اگر بدانند از زندگیشان چه میخواهند، باز هم رفتارهای روزمرهشان این را نشان نمیدهد؛ زیرا به جای اینکه روی اهدافشان متمرکز شوند، وجودشان پر از اضطراب و فکر کردن به گذشته و رویدادهای دردناک زندگیشان است یا وقتشان صرف جلوگیری از تهدیدهای خیالی میشود.
با استفاده از تخیل و پیشبینی شرایط خوب در آینده میتوانید برای کسب و حفظ ارزشهای اصلی زندگیتان انگیزه کافی به دست آورید.
5ـ احساس مسئولیت داشتن
برای داشتن یک زندگی پرمعنا و معتبر باید خطر کرد، وارد دنیا شد و تردیدها و نگرانیهایی را تجربه کرد. برای اینکه بتوانید به اهداف بزرگترتان دست پیدا کنید، باید گامهای کوچک اما معنادار بردارید و در قبالشان احساس مسئولیت کنید. برای موفق بودن لازم نیست همیشه احساس شادی کنید و به طور کلی عاری از هرنوع دردی باشید؛ بلکه باید با وجود نگرانی و درد، در مسیر صحیح زندگی گام بردارید و به معنای واقعی کلمه زندگی کنید. با این روش حتی اگر موفق هم نشوید، دستکم میدانید که تلاش خود را کردهاید.
مترجم: نادیا زکالوند / psychologytoday
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد