در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اسلام منادی توحید است و توحید در اسلام نه تنها به مفهوم اعتقاد به خالق واحد و توانای خالق هستی، بلکه به مفهوم توحید در پیکره اجتماع عظیم انسانها با همه تفاوتهایشان بود و معنای کامل توحید فقط با اعلام برادری میان جامعه اسلامی و اجتماع بشری با یک رویکرد خداگرایانه مصداق عینی پیدا میکرد. در واقع تحقق اندیشه توحیدی در صورت اجتماع بشری احساس و درک این اندیشه بود که انسان از منشأ واحدی است و از روح واحدی حرکت یافته و از پیکره واحدی خلق شده است. این وحدانیت زمانی صورت تکاملی خود را پیدا میکرد که انسانها این احساس را اجتماعی کنند و در سایه اعتقاد توحیدی در جمع برادران ایمانی و موحد درآیند و به مصداق «إنّما المؤمنون إخوة ...»1 در حلقه اجتماع انسانهای مؤمن همه را برادر خویش بدانند و برای نجات برادران ایمانی و خدایی خویش از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. اینگونه برادری، منادی و مروّج نوعی بینش است که در آن همه کینهها، نفرتها، جهلها، حقکشیها و نابرابریها کنار گذاشته میشود و همه مردم در جامعه اسلامی برای تحقق اجتماعی برادرانه تلاش میکنند که در آن برابری و عدالت تمام بتهای موهوم طبقاتی و امتیازات ستمگرانه را از روی کره خاکی و صفحه زندگی اجتماعی نابود میکند و با حذف دوگانهگراییها، تفرقهها و تضادها، وحدت و یکتایی را نوید میدهد.
این بینش بر خصومتها، ستیزهگریها، سرکشیها و جدالهای بیپایان و پر ملال اجتماع انسانها خط بطلان میکشد. تجلی زیبای این بینش اجتماعی را باید در سیره حضرت رسول(ص) و عصر طلایی اسلام جستوجو کرد. پیامبر در اندک زمانی با چنین نگاه و بینش فلسفی در صحنه عمل اجتماعی، تصویری به یادماندنی از برادری اسلامی ترسیم کرد. یکتایی اعتقادی و اجتماعی که حضرت رسول با جنبش الهی خویش ترویج کرد، توانست در میان اجتماعی از اعراب بادیهنشین و قبایل متعددی که تماماً در خودسری، ستیزهگری، برادرکشی، ستمگری، نابرابری و نابرادری بودند، روحیه الفت و مواخات ایجاد کند.2؛ روح انحصارگرایی قبیلهای، تفرقه، تنافر، قتل، غارت و تبعیض را در صحنه اجتماعی و جغرافیایی انسانی و سیاسی عربستان بزداید؛ شرک را به توحید مبدل سازد و شرک، نه تنها در مراتب اعتقادی بلکه در مراتب اجتماعی جای خود را به وحدانیت و یکسانی بدهد. از اینرو ندای برادری پیامبر اسلام درصدد بود که شرک اجتماعی را به توحید اجتماعی مبدّل کند و آنرا با عقیده به توحید اعتقادی و ایمانی همراه ساخته، در سایه توحید اعتقادی - اجتماعی، قسط و عدالت اجتماعی که هدف رسالت الهی پیامبران است محقق سازد.
پس جهانبینی توحیدی و اجتماعی حضرت رسول و آیین اسلام، منادی نظام توحیدی - اجتماعی در صحنه عمل اجتماعی است تا با ایجاد جامعهای برادروار و برابروار، قطبهای طبقاتی و امتیازات ناحق و ناشایسته زمان را در هم بریزد و زیربنای اجتماعی - اقتصادی جهان و جوامع نابرابر را با شعار توحید اعتقادی - اجتماعی دگرگون سازد.
برادری، اعلام ماهیت یکنواخت و سرشت متوازن و صدای یکتای همه انسانهاست و اعلام این اصل است که انسانها با هم هستند و همه انسانها با همه رنگ و صورتها و شکلها و انساب و قبایل و اقوام و نژادهایی که برای خویشتن واحد متصور شدهاند، همه از یک منشأ و ریشه اصیل واحد و یکتای الهیاند و حبل متین خداوند رشتهای نامرئی در تاروپود همه انسانها دمیده است که با توسل به آن وحدانیت خویش را مییابند.3
در واقع پیامبر آمد تا با شعار برادری طرز تلقی بشر آن روزگار را تغییر دهد و مبنا و فلسفه جدیدی دراندازد که الگوی زندگی اجتماعی و بینش اجتماعی - الهی انسانها باشد و دیدگاه فلسفی انسان آن عصر را درباره فلسفه وجودی انسان متحول سازد و مبنای انسانشناسی نویی پایهگذاری کند که ریشه در هستیشناسی، خداشناسی و توحید اعتقادی دارد. اینکه انسانها همه از یک منشأ هستند و این منشأ هم به لحاظ خلقت و اراده خدایی در خلق انسان و هستی و هم به لحاظ حیات اجتماعی در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی تجلی کند. برادری مبلّغ برابری و همترازی انسانهاست و ضد انسانکشی، ستمگری، فاصله اجتماعی و طبقاتی، نژادپرستی و برتریجویی نژادی.
همه انسانها از نگاه اسلام و پیامبر از یک منشأ خدایی و قدسیاند و از یک کل واحد تنیده شدهاند. همه فرزندان آدم و حوایند4 و اعتقاد به اراده الهی و تحقق آن اراده روی زمین و امانتداری الهی برعهده بشر است. تنها چیزی که سبب انشعاب، افتراق و نابرادریها شده، آن جزء از اراده انسانی است که او را به جای اینکه به منبع واحد الهی متصل و به منشأ واحد خلقت انسانی متوجه کند و بهسوی سرچشمه برادری بکشاند - برخلاف آن سرشت الهی - بر خلاف آن جهتِ قدسی گام برداشته، از وحدانیت اجتماعی - اعتقادی به شرک اجتماعی - اعتقادی میکشاند. اسلام منادی مبارزه با شرک اعتقادی - اجتماعی است و جاودانه بهسوی توحید در اعتقاد و عمل دعوت میکند. دعوت به برادری در سنت حضرت رسول از همین جا نشأت گرفته است.
قرآن و فراخوانی به اخوت اسلامی
اعمال، رفتار و سلوک پیامبر(ص) و نیز عملکرد سیاسی و اجتماعی ایشان در تمام دوران حیات تاریخیاش منشأ و ریشه در وحی الهی داشت و پیمان برادری و تفکر اخوانی آن حضرت برگرفته از تعالیم خدایی و آموزههای قرآنی بود. برای فهم عمل تاریخی، سیاسی و اجتماعی پیمان اخوت و تبلیغات حضرت رسول به برادری و برابری در دوران پیش از هجرت و پس از آن در مدینه، توجه به متن مقدس قرآن کریم و آموزههای قرآنی در این باب اهمیت فوقالعاده دارد.
قرآن کریم به مسئله اخوت و برادری دینی مسلمانان اشاره کرده است و این مسئله را یکی از عوامل محوری در توسعه اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه و نفاق برمیشمارد. خداوند بهترین راه وحدت و ترویج و تبلیغ آنرا وحدت براساس برادری دینی و اخوت اجتماعی - اعتقادی میداند و آنرا نعمتی عظیم قلمداد میکند که جامعه مسلمانان را از پراکندگی، تنهایی، نزاعهای درونی و طاقتفرسای قومی، قبیلهای، نژادی و برتریجوییهای بیمحتوا نجات و به اتحاد سوق میدهد. آیات الهی مفهوم برادری را از ماهیت انحصاری، انسانی و قبیلهای آن خارج ساخته، از منظری والاتر که تمام سطوح و مراتب آن را طرح میکند، بدان میپردازد.
در جامعه جاهلی عرب پیش از اسلام آنچه از برادری منظور بود، برادری نسبی و سببی بود و نسب واحد و پیوندهای خونی و نسبی در فرهنگ جاهلیت ارجحیت ویژهای داشت. بهطور کلی برادری در قاموس عرب چندین بار معنایی را در برداشت:
1. برادری نسبی براساس پدر واحد (در سطح خانوادگی)؛
2. برادری براساس برادرخواندگی، صمیمیت و دوستی برادرانه؛
3. برادری قبیلهای براساس تعصب قبیلهای و نیای واحد و یا در سطح کلان، اشتراک در خون و نژاد.5
همه این سه نوع برادری در شبه جزیره عربی عصر جاهلی وجود داشت و عصبیت قبیلهای، نسبی و قومی مبنای کلی آنها بود و رفتار سیاسی - اجتماعی جامعه عرب بر این اساس شکل میگرفت. برادران در مقابله با بنیاعمام خود با همدیگر متحد میشدند و در مقابل آنها قرار میگرفتند. بنیاعمام برای مقابله و مبارزه با تیرهها و رقبای دیگر با یکدیگر متحد میشدند و تیرهها و طوایف برای مقابله با تیرهها و طوایف رقیب به همدیگر نزدیک میشدند و قبایلی که از نسب واحدی بودند برای مقابله با قبایل دیگر صفآرایی میکردند و با اعضای قبیله خود متحد میشدند. این قانون معیار دفاع از کیان سیاسی - اجتماعی و اقتصادی قبیله بود.
قرآن کریم علاوه بر استعمال واژه اخوت و مشتقات آن در معانی سهگانه فوق، معنا و مفهوم جدیدی به حوزه معنایی و لغوی این واژه افزود که علاوه بر دربرداشتن مفاهیم بالا و اصلاح آنها و جایگاه هر کدام در روابط سیاسی - اجتماعی مسلمانان، مفهوم والاتر و ارزندهتری ارائه میداد که کارکرد آن در عرصه حیات سیاسی - اجتماعی جامعه قبیلهای عرب در دوره اسلامی توانست استحالهای عظیم در فرهنگها، سنتها و باورهای قبیلهای ایجاد کند. از این راه به خلق فرهنگ و معنای جدید و وسیع از واژه اخوت پرداخت که در جامعه صدر اسلام تحقق و عینیت پیدا کرد. پیامبر اسلام در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی رنجها و محنتهای بسیار کشید تا جامعه عصر جاهلی را از وضع رقتباری که همواره آنان را در مقابل یکدیگر دشمن ساخته بود و به سبب دشمنیها آسایش و آرامش از زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آنها رخت بربسته بود، خارج سازد و معیارها و طبقات انساب را6 که حق و باطل در پیوند و ارتباط طبقاتی با آنها معنی پیدا میکرد، از فرهنگ اجتماعی جامعه عرب حذف نماید و یا آن را جهت داده، در فرهنگ جدید بهکار گیرد.
کاربست این بار معنایی از اخوت قرآنی که به اخوت دینی و برادری اعتقادی تعبیر شد، باعث گردید تا فرهنگ «الأخوّة فی نسب» همراه با معیارهای جاهلی خود در صحنه زندگی اجتماعی و سیاسی اعراب تعدیل شود و فرهنگ «الأخوّة فی الدین» جای آن را بگیرد.
فرهنگ اخوت دینی اکثر معیارهای نژادی و خونی که باعث تفاخر و تضاد بود، طرد کرد و برادری دینی را جانشین آن ساخت. هر زمان ریشههای فرهنگ جاهلی به سبب تعصبات کور قبیلهای بیدار میشد، قرآن به شدت به مبارزه با آن میپرداخت. زمانی پیامبر به دلیل علاقهاش به یک غلام حبشی که در بستر بیماری افتاده بود، مورد اعتراض برخی از مهاجران و انصار قرار گرفت، بهطوری که برخی از آنان گفتند: ما خانمان خود را رها کردیم و در خدمت رسول بیامدیم. هیچ کس این ندید از او در زندگی و بیماری و مرگ که این غلام سیاه دید.7
در همین جا بود که آیه ذیل بر پیامبر نازل شد تا با طرز تفکر جاهلی که هنوز در اندیشه برخی مسلمانان خودنمایی میکرد، مبارزه کند و فضیلت و برتری را به تقوا و پرهیزگاری در میان ابنای بشر منحصر نماید:
«یا أیّها الناس إنّا خلقناکم مِن ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبایل لتعارفو إنَّ أکرمکم عنداللَّه أتقیکم إنَّ اللَّه علیم خبیر».8
در آیاتی قبل از این، مسلمانان برادران دینی قلمداد گردیدهاند و بر وظایف دیگر برادران دینی در رفع اختلاف میان آنها تأکید شده است:
«إنّما المؤمنون إخوة فأصْلحوا بین أخوَیْکم واتقواللَّه لعلکم ترحمون»9 مسلمانان برادران دینی یکدیگرند. پس میان آنها صلح برقرار کنید و از خدا بترسید تا مورد رحمت او قرار گیرید».
مبارزه قرآن با برتریطلبیهای جاهلی، اعلان نسب واحد برای تمام ابنای بشری و اعلام برابری آنها و رد افتخارات واهی انسابی، مشهور است و این که فضیلت در نسب نهفته نیست، بلکه نسبها همواره به یک نسب ختم میشوند، بنابراین فضیلت و برتری نه برمعیار نسب، که بر معیار تقوای دینی است و برادری واقعی در برادری دینی نهفته است. رفتار حضرت رسول با غلام حبشی، ردیهای بود بر تفکرات برتریجویانه و انسابی که عرب و عجم، برده و آزاد، اوسی و خزرجی، مضری و ربیعی و ... را در مقابل هم قرار میداد.
بنابراین قرآن و آموزههای الهی با ترویج و تبلیغ ارزشهای الهی و دینی از راه اخوت اسلامی در جان و روح مسلمانان، ریشه درخت کهنکین و تفاخر نژادی و نَسَبی را قطع کرد.
در سراسر آیات قرآن که پیوندهای نَسَبی و واژه اخوت و مشتقات آن ذکر شده، معانی مختلف برادری از جمله برادری طایفهای، نسبی، دینی و سببی بیان گردیده و همواره ویژگیها، خصلتها، امتیازات، منافع و مضار هر یک یادآوری شده است. خداوند، در این آیات اخوت دینی (الأخوَة فی الدین) را برترین و عمیقترین مفهوم اجتماعی برای اتحاد جامعه اسلامی یاد میکند و وظایف و لوازم برادری دینی را خاطرنشان مینماید و با تأکید، ارزشهای بیهوده برادری انسابی که مایه تفاخر پوچ و بیمعنی است، فسخ میکند.
با مداقه و تفحص در متن آیات قرآن میتوان اهداف گوناگون اخوت را چنین دستهبندی کرد:
1. اصلاح امور مسلمانان بهوسیله برادران دینی؛10
2. توسعه برابری و برادری اجتماعی و اقتصادی (تحقق عدالت)؛11
3. رعایت حقوق برادران دینی؛12
4. نجات و رستگاری انسان با تقویت فضیلتهای انسانی بهوسیله تقوا و مبارزه با نژادپرستی و معیارهای طبقاتی؛13
5. اجرای احکام الهی در توارث، وصایت و حقوق خانوادگی؛14
6. ترویج حسن ایثار و انفاق؛15
7. ایجاد اتفاق و اتحاد میان مسلمانان به منظور تحقق وحدت امت اسلامی؛16
8. تعیین مرزبندی میان کفر و ایمان17 و اقامه ضروریات دین.
اهمیت و مقام اخوت دینی از دیدگاه رسول اکرم
از آنجا که هدف رسالت پیامبر ایجاد قسط در جامعه اسلامی بود، بدون تردید تحقق این موضوع جز از راه اخوت دینی و برادری و الفت میان مجموع مسلمانان ممکن نبود؛ زیرا تنها با احساس برادری و الفت دینی دلهای مسلمانان بههم نزدیک میشود و تعاون و همکاری برای ساختن امت اسلامی بهوجود میآید و ایثار و از خودگذشتگی برای برادران دینی معنا پیدا میکند و برابری و قسط اسلامی در سایه اخوت اعتقادی محقق میشود. از اینرو پیامبر اسلام(ص) از آغاز به ترویج و تبلیغ بینش اخوانی میان مسلمانان همت گماشت و ضمن توجه دادن مسلمانان به آیات الهی درباب وظیفه و مسئولیت مسلمانان در برابر یکدیگر بهعنوان برادران دینی، در عمل نیز برای ایجاد اتحاد و برادری تلاش وافر کرد. آن حضرت مفهوم برادر دینی را از مفهوم برادر سنتی رایج میان جامعه عرب جدا نمود و مفهوم نو برادری دینی را در خدمت حقطلبی، عزت و حرمت انسان قرار داد. درکنار این مفهوم سازی و تعریف جدید از برادری، رد ارزشهای خونی و متعصبانه و برادری سنتی را وجهه همت خویش قرار داد و در عمل و نظر فخرفروشی و مباهات، قتل و کشتار، خیانت و ظلم و شقاوت در حق همنوعان و برادران انسانی و دینی که برمحور دفاع کورکورانه از حریم خاندانی و قبیلهای شکل گرفته بود، سراسر طرد کرد و برادری را از سطح روابط درون نژادی و خونی که عامل بروز رفتارهای سیاسی - اجتماعی ناصواب بود، به سطحی شایسته و فراتر میان تمام انسانها بدل کرد که در حوزه آن انسان بهعنوان عزیزترین خلقت هستی با بهرهگیری از اخوت دینی صورتها و مرزبندیهای نژادی، مکانی، خونی، قومی و طبقاتی را درهم شکند و مرزی متعالی و دینی و اعتقادی برای دوست داشتن، عشق ورزیدن، الفت، برادری و برابری ایجاد کند و خانواده بزرگی از انسانهای مؤمن تشکیل دهد که در آن خواهران و برادران دینی در مقابل یکدیگر احساس مسئولیت و وظیفه کنند و برای ادای آن بکوشند.18
پیامبر در طول زمامداری خود در عمل، گفتار و سلوک خویش معنای برادری دینی را محقق ساخت. در مکه زمانی که مسلمانان از هر سو مورد تهدید مشرکان و غیر مسلمانان بودند، تازهواردان به اسلام را تشویق میکرد برادر یکدیگر باشند و با یکدیگر متحد شوند. رمز موفقیت و پیروزیهای بعدی وی تا حد زیادی مرهون تشویق و تقویت بینش اخوانی و در گرو ایجاد پیوند برادرانه در جامعه اسلامی بود.
او در مکه میان عدهای از مسلمانان پیوند برادری ایجاد کرد و آنها را دوبهدو برادر ساخت. خود نیز به این وظیفه عمل کرد و در روزهای نخستین دعوتش پایههای آن را بر برادری بنا نهاد و به عنوان الگو و اسوه جامعه، علی(ع) را برادر خویش قرار داد.19
اهمیت مقام برادری در کلام پیامبر چنان است که میگوید: هیچ عملی را بیش از سه کار دوست ندارم و یکی از این سه کار، همیاری و برادری دینی در قبال برادران موحد است:
«هیچ عملی را بیش از سهکار دوست ندارم: سیرکردن گرسنگی مسلمانان، پرداختن وامش، و برطرف ساختن اندوه از پیشانیاش؛ کسی که از مؤمنی اندوهش را برطرف کند، خدا اندوه روز رستاخیز او را برطرف خواهد کرد و خدا دست به یاری بندهاش است تا وقتی که بندهاش به کار یاری برادرش باشد».20
معلوم است فقط در جامعهای که احساس برادری دینی وجود دارد، چنین ایثار و همکاری و همیاری تجلی پیدا میکند. در بخشی دیگر فرمود: «المسلم أخوالمسلم لا یظلمه، و لا یخذله، و لا یسلمه: مسلمان برادر مسلمان است. هرگز براو ستم روا نمیدارد و دست از یاریاش بر نمیدارد و او را در مقابل حوادث روزگار تنها و تسلیم نمیسازد.»21
در ترویج فرهنگ برادرانه و عیبپوشی از برادران دینی که آن را از اهم وظایف یک برادر دینی قلمداد میکند میفرماید:
«مَن ستر عورة أخیه المسلم ستراللَّه عورته یومالقیامة: هر کس راز و عیب برادر دینی خویش را بپوشاند، خداوند در روز قیامت عیب او را میپوشاند».22
نیز میفرماید: «مثلالأخوین مثل الیدین یغسل أحدهما الآخر: مَثَل دو برادر دینی مثال دو دست است که همدیگر را شستوشو میدهند».23
همچنین برای تشویق همیاری و جلوگیری از اجحاف، برادران دینی را موظف میسازد که به هیچ وجه به همدیگر ظلم روا ندارند؛ یکدیگر را رها نسازند؛ حاجت یکدیگر را برآورده سازند و عیب یکدیگر را بپوشانند.24
در همین باره، پیامبر اسلام و ائمه و اولیای دین، در گفتارهای بسیاری، حقوق برادری اسلامی را از دید اسلام بیان کردهاند. در این جا به یک حدیث ارزنده دیگر از پیامبر اکتفا میکنیم که در آن تمام حقوق برادران دینی ذکر شده است و صاحب بحارالانوار آن را در جلد 74 آورده است. در این حدیث وظایف جامعه مؤمنان و برادران دینی به صورت جامع در سی ویژگی بیان شده است:
پیامبر اسلام فرمود: مسلمان بر برادر دینی مسلمانش سی حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمیگردد مگر به ادای این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او:
1. یغفر زلته: لغزشهایش را ببخشاید.
2. یرحم عبرته: در ناراحتیها به او مهربانی کند.
3. یستر عورته: عیوب و اسرارش را مخفی دارد.
4. یقیل عثرته: اشتباهات او را جبران کند.
5. یقبل معذرته: عذر او را بپذیرد.
6. یردّ غیبته: در برابر بدگویان از او دفاع کند.
7. و یدیم نصیحته: همیشه خیرخواه او باشد.
8. یحفظ خلته: در حفظ دوستی او کوشا باشد.
9. یرعی ذمته: آنچه را که بر ذمه اوست، مراعات نماید.
10. یعود مرضه: در وقت بیماری از او عیادت کند.
11. یشهد میته: در هنگام مرگ او را تشییع نماید.
12. یجیب دعوته: دعوت او را اجابت کند.
13. یقبل هدیته: هدایای او را بپذیرد.
14. یکافأ صلته: عطاهای او را جبران نماید.
15. یشکر نعمته: نعمت او را شکرگزاری کند.
16. یحسن نصرته: به دوستی او را یاری نماید.
17. یحفظ حلیلته: ناموس او را حفظ کند.
18. یقضی حاجته: حاجت و نیاز او را برآورده سازد.
19. یشفع مسألته: برای نیاز و درخواستش نزد دیگران شفاعت کند.
20. یسمت عطسته: عطسه او را تحیت بگوید.
21. یرشد ضالته: او را ارشاد نماید.
22. یرد سلامه: به سلامش پاسخ بگوید.
23. یبرّ أنعامه: انعام او را به خوبی بدهد.
24. یطیب کلامه: کلامش را نیکو بپندارد.
25. یصدق اقسامه: سوگند او را تصدیق و قبول کند.
26. یوالی ولیَّه: با دوستش دوستی کند.
27. لایعادیه: با او عداوت نکند.
28. ینصره ظالماً و مظلوماً فأما نصرته ظالماً و یرده عن ظلمه و أما نصرته مظلوماً فیعینه علی اخذ حقه: در یاری او بکوشد چه ظالم باشد چه مظلوم؛ اما یاری او در حالی که ظالم باشد به این است که او را از ظلمش بازدارد و در حالی که مظلوم است، او را در گرفتن حقش کمک نماید.
29. لا یخذله و لا یسلمه: او را در برابر حوادث بییاور نگذارد.
30. و یحب له منالخیر ما یحب لنفسه و یکره له منالشر ما یکره لنفسه: و هر آنچه را برای خود میپسندد، برای دوستش بپسندد و هرچه از بدی برای خود نمیخواهد، برای او نیز نخواهد.25
اخوت اسلامی در مکه (مؤاخات اولیه)
نخستین منابع تاریخ اسلام، در باب چگونگی مؤاخات میان مسلمانان مکه، توضیحات دقیقی ارائه نمیدهند. تنها در کتابهای سیره به بحث مؤاخات در مکه اشاره گردیده و از آن با عنوان «المؤاخات اولیه» یاد شده است.
برخی از منابع متأخر اساساً مؤاخات اولیه را منکر شدهاند؛ بحثی که اغلب به تضادهای سیاسی و فرقهای شیعه و سنی باز میگردد. برخی از مؤلفان و سیرهنویسان اهلسنت برای انکار برادری رسول اکرم با علی(ع) - که شیعیان به استناد آن علی را بهمنزله برادر و جانشین حضرت رسول قلمداد میکنند - به مخالفت و رد روایتهای مربوط به «المؤاخات اولیّه» پرداخته و استدلال کردهاند که مؤاخات فقط در مدینه و میان مهاجر و انصار انجام شد. با این همه، برخی از منابع از پیمان اخوت نخستین میان مسلمانان مکه سخن به میان آوردهاند. این منابع خواستهاند توضیحات خود را در باب مسأله اخوت اسلامی در مدینه تکمیل نمایند. از اینرو یکی از زمینههای اخوت مدینه را اخوت در مکه میدانند و از دو پیمان اخوانی در صدر اسلام تحت عنوان «المؤاخاتالمدنیه» و «المؤاخات المکیه» یا «المؤاخات أولیّه» و «المؤاخاتالثانیه» یاد میکنند. این منابع زمانی که به توضیح و تشریح جریان پیمان مؤاخات مدینه میپردازند، بهصورت جداگانه به پیمان اخوت مکه اشاره نمیکنند، بلکه در حاشیه این پیمان از مؤاخات مکه به مثابه مقدمه پیمان اخوت مدینه سخن به میان میآورند. برای همین، برخی مانند ابن تیمیه به رد آن پرداخته و دلایلی در این باب اقامه کردهاند.26
در منابعی که بر ذکر پیمان اخوت در مکه اشاره کردهاند، به روند چگونگی پیمان مذکور و این بحث که پیمان مذکور در کدام مکان خاص و کدام روز معیّن اتفاق افتاده، اشارهای نشده است.
مسلّم است که پیامبر از آغاز، وحدت و برادری اسلامی را یک راه حل مناسب برای ایجاد امت واحده میدانست و ضرورت اتحاد نیروهای مسلمان در مقابله با دشمنان را احساس کرده بود و فرمان خداوند مبنی بر الفت میان مسلمانان و برابری و برادری، این بینش و ضرورت تاریخی را تکمیل نموده بود.
پیامبر، براساس این بینش الهی و انسانی، رسالت خود را در ایجاد آن میدید و در هر زمانی که کسانی به اسلام در میآمدند، سعی میکرد میان آنها رابطه برادری ایجاد کند تا در سایه وحدت و وفاداری مسلمانان، قدرت دفاع از حریم اسلام را تقویت نماید و فاصله طبقاتی و نژادی رایج در عصر جاهلی را بدینصورت میان تازه مسلمانان از بین ببرد. عقد پیمان اخوت مدینه قدمی بزرگتر در راستای تقویت این طرز تفکر بود. پس نمیتوان ماهیتاً تفاوتی میان هدف پیامبر در ایجاد عقد اخوت در مکه و مدینه احساس کرد، مگر آنچه که مربوط به وضع اجتماعی و اقتصادی میان مهاجر و انصار در هنگام پیمان مدینه بود؛ زیرا در آن زمان علاوه بر این که پیامبر قصد داشت رابطه و الفت میان مسلمانان را با این پیمان مستحکم سازد و زمینه تشکیل امت اسلامی را فراهم سازد، کمک انصار به مهاجران که از دیار خود کوچیده بودند، عامل مضاعفی در تحکیم پیمان برادری در مدینه بود و در سایه پیمان مذکور برادران مهاجر میتوانستند از مساعدتهای مالی انصار بهره گیرند27 و حتی از یکدیگر ارث بردند، گرچه پس از جنگ بدر هنگامی که مهاجران از غنائم جنگی بهرهمند شدند و گشایشی در امور حاصل شد، رابطه ارث و میراث براساس اخوت، به حکم خداوند قطع گردید28 و به نزدیکان میت سپرده شد.
هدف نهایی پیامبر از ایجاد عقد اخوت دینی میان مسلمانان، توسعه بینش برادری و برابری اسلامی بود، بهویژه که سعی کرد در اخوت، حریمهای برتریطلبی و اشرافیتخواهی را بشکند. از اینرو میان برده و اسیر و سیاه حبشی و سید قریشی رابطه اخوت ایجاد کرد؛ چنانکه میان زید بن حارثه و حمزة بنابیطالب ایجاد کرد. عظمت اسلام از همینجا آغاز میشود که در مدت کوتاهی پس از بعثت پیامبر، تعلیمات وی چنان بر قلوب اشراف عرب وحشت انداخت که راهی جز مبارزه و براندازی آن ندیدند. تعالیمی که ابیعبیده جراح را با سالم مولیابیحذیفه؛ عبیدة بن حارث و بلال حبشی؛ و حمزه و زید را در یک ردیف قرار داد. این نشانههای آشکاری از فرو ریختن دیوارهای بلند عُجْب و غرور و یکسان شدن آنها و نویدی بر ایجاد جامعهای واحد و عدالتجو بود. اشرافیت مکه بیش از هر چیز از این مسئله وحشت داشت و به آن اعتراض میکرد، ولی جامعه اسلامی و رهبر الهی (پیامبر) به آن مباهات میکرد.
پیامبر همواره در مکه و مدینه این رویه را ادامه داد و برادری را تشویق و ترغیب کرد و برای تحقق آن، با رفتار و عمل و گفتار خود کوشید. در مدتی که در مکه بود، بنا به روایت منابع میان هیجده تن از مسلمانان، عقد اخوت بست و آنها را با هم برادر کرد. با هجرت به مدینه بنا به ضرورتهای اعتقادی و سیاسی و اقتصادی امر اخوت دینی برای تشکیل جامعهای واحد به شکل منسجمتر دنبال شد و با عقد پیمان المؤاخات ثانی، این نوع بینش و نگرش در جامعه اسلامی مستحکم گردید. پارهای از منابع تاریخ اسلام که به مؤاخات در مکه اشاره کردهاند، فهرستهایی از کسانی را که در مکه باهم برادر شدند، ارائه کردهاند. در اکثر منابع، فهرست واحدی از برادران هم پیمان در مکه آمده، و این تواتر نشاندهنده صحت روایت مذکور است. بلاذری درانسابالاشراف، ابنسیدالناس در سیرةالنبویه، صالحی در سبلالهدی همگی از هیجده تن که در مکه عقد اخوت بستهاند، یاد مینمایند. در ذیل، فهرستهایی که به این بحث پرداختهاند با تغییرات مختصری که دارند، ارائه شده است:
ردیف مؤاخات مکه ازانساب الأشراف بلاذری29
1 - حمزه و زید بن حارثه
2 - ابی بکر و عمر
3 - عثمان و عبدالرحمن بن عوف
4 - زبیر بن عوام و عبداللَّه بن مسعود
5 - عبیدة بن حارث و بلال حبشی
6 - مصعب بن عمیر و سعد بن ابی وقاص
- 7 ابی عبیدة بن الجراح و سالم مولی أبی حذیفه
8 - سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و طلحة بن عبیداللَّه
9 - علی بن ابیطالب(ع) و محمد رسول اللَّه(ص)
ردیف مؤاخات مکه از السیرة النبویه ابن سیدالناس30
-1 ابی بکر و عمر
-2 حمزه و زید بن حارثه
3 -عثمان و عبدالرحمن بن عوف
4 -زبیر و ابن مسعود
5 -عبیدة بن حارث و بلال حبشی
-6 مصعب بن عمیر و سعد بن ابی وقاص
-7 سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و طلحة بن عبیداللَّه
-8 ابی عبیده جراح و سالم مولی ابی حذیفه
-9 علی بن ابیطالب(ع) و محمد بن عبداللَّه(ص)
ردیف مؤاخات مکه از سبلالهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد31
-1 ابی بکر و عمر
-2 حمزه و زید بن حارثه
-3 عثمان و عبدالرحمن بن عوف
4 -زبیر بن عوام و عبداللَّه ابن مسعود
-5 عبیدة بن الحارث و بلال حبشی
-6 مصعب بن عمیر و سعد بن ابی وقاص
7 -عبیده و سالم مولی ابی حذیفه
8 -سعید بن ابی زید و طلحة بن عبیداللَّه
9 -علی بن ابیطالب(ع) و حضرت رسول(ص)
پینوشتها:
1. حجرات (49) آیه 10.
2. «واعْتصموا بحَبْلاللَّه جمیعاً و لا تفرقوا واذْکروا نعمتاللَّه علیکم إذْ کنتم أعدآءً فألَّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخواناً و کنتم علی شفا حفرة منالنار فأنْقذکم منها کذلک یبیِّناللَّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون». آلعمران (3) آیه 103.
3. همان.
4. «یا ایها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و اُنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انَّ أکرمکم عنداللَّه اتقیکم إنّ اللَّه علیم خبیر». حجرات (49) آیه 13.
5. «الأخوّة فی النسب، الأخوّة فی الصداقةَ، الأخوّة فی الدین» نگاه کنید به: محمد بن مکرم ابن منظور، لسانالعرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413 ق) ج 1، ص 22.
6. انساب عرب به طبقات مختلفی چون: جدم، جمهور، شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ، عشیره، فصیله، رهط، أسره، عترة، ذریه و زاد تقسیم میشد و مناسبات اجتماعی و قبیلهای بر محور دوری و نزدیکی روابط خونی و نژادی بر هر یک از آنها استوار بود. نگاه کنید به: السید محمود شکری الآلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج 3، ص 191 - 188.
7. ابوالفتوح رازی، روحالجنان فی تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقی و دکتر محمدمهدی ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378) ج 18، ص 44.
8. حجرات (49) آیه 12.
9. همان، آیه 10.
10. همان، آیات 9 - 10 و بقره (2) آیه 178.
11. آلعمران (3) آیات 103 - 102 و توبه (9) آیات 12 - 11.
12. همان.
13. حجرات، آیه 47.
14. احزاب (33) آیات 4 - 5 و بقره، آیه 178.
15. بقره، آیه 220 و توبه، آیات 11 - 12.
16. آلعمران، آیات 102 - 103.
17. توبه، آیات 11 - 12.
18. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 22، ص 172.
19. ابن سعد، طبقات الکبری، (بیروت، بیتا) ج 1، ص 238 - 239.
20. ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، (تهران، نشر علمی و فرهنگی، 1366) ج1، ص 497.
21. ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ص 173.
22. همان.
23. همان.
24. صفیالرحمن المبارکغوری، الرحیق المختوم، بحث فیالسیرة النبویه، (بیروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بیتا) ص 21.
25. ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ج 22، ص 174 - 175 (به نقل از بحارالانوار، ج 74).
26. امام محمد یوسفالصالحی الشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمی، (بی جا، 1411 ه.ق / 1990 م) ج 3، ص 534.
27. ابن سعد، پیشین، ص 293.
28. انفال (8) آیه 75.
29. احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیداللَّه، (بیروت، دارالمعارف، بی تا) ج 1،ص 270.
30. ابن سیدالناس، السیرةالنبویة (عیونالأثر فی فنون المغازی و الشمائل والسیرة)، (بیروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م) ص 264.
31. الشامی، پیشین، ص 532 - 538.
منبع: مقاله روح الله بهرامی ، سایت سخن تاریخ
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد