تسلط بر کلمات، کار زمانبری است. برخلاف بسیاری دیگر از حوزهها که با چند توصیه در حد انتخاب رنگ لباس، نحوه نشستن و... به پایان میرسد، ماجرای تسلط بر کلمات، بازی پایانناپذیری است که اگرچه سخت و دشوار و زمانبر است، اما کوچکترین پیشرفتی در این حوزه میتواند سرنوشت یک فرد را در مذاکرههای شخصی، شغلی و تجاری به میزان قابل توجهی تغییر دهد. حالا در این مرحله، سوال مهم این است که: تسلط بر کلمات را چگونه میتوان به حوزههای کوچکتر تقسیم کرد؟ ما در اینجا چند حوزه مختلف را که عموما در بحث تسلط بر کلمات مطرح میشود و میتوان به بهبود آنها به صورت مستقل فکر کرد، بررسی میکنیم.
1. آیا تا به حال امتحان کردهاید در سه دقیقه، چند کلمه را میتوانید به خاطر بیاورید که با حرف «ب» (یا هر حرف دیگری در زبان فارسی) شروع شود؟ شاید به نظر خیلی ساده بیاید، اما این یکی از شاخصهایی است که نشان میدهد ذهن ما چقدر بر واژهها تسلط دارد و کلمات، ساده و بدون صرف انرژی زیاد روی زبان ما روان میشود. در گذشته بازیهایی مثل اسم و فامیل و مشاعره و جدول کلمات متقاطع کمک زیادی به این توانمندی میکرد. امروزه تمرینهایی از این قبیل کمتر شده، اما هنوز هم میتوان به شکلهای مختلف برای بهبود این مهارت تمرین کرد. مطالعه میتواند به گسترش دامنه لغات کمک زیادی کند، اما به خاطر داشته باشیم عمده بهبودی که در مهارتهای کلامی، به دلیل مطالعه حاصل میشود، ناشی از دوباره و سهبارهخوانی متون است. در نخستین مرتبه، ذهن تا حد زیادی درگیر معنی متن میشود و به همین دلیل، ناخودآگاه از روی واژهها عبور میکند.
2. تا به حال امتحان کردهاید در سه دقیقه، در یک حوزه مشخص چند کلمه را میتوانید بر زبان بیاورید؟ به عنوان مثال، اگر حوزه کاری شما مدیریت منابع انسانی است، چند کلمه را میتوانید به زبان بیاورید که به نظر خودتان از واژههای این حوزه محسوب میشود؟ اگر حوزه شما طراحی داخلی منازل و دفاتر کار است، چند لغت تخصصی در این زمینه دارید؟ اگر فروشنده تجهیزات پزشکی هستید، نام چند برند مطرح را در این حوزه میتوانید به سرعت و یکی پس از دیگری بر زبان بیاورید؟ اگر معلم تاریخ هستید، نام چند دیکتاتور را میتوانید در یک مدت کوتاه بر زبان بیاورید؟ اگر به سخنان یک سخنران حرفهای گوش بدهید، میبینید «تشکیل قطار واژهها» یکی از تخصصهای اکثر سخنوران است.
3. آیا تا به حال تلاش کردهاید، متضاد یک جمله را به شکلهای مختلف بیان کنید؟ از یک مثال ساده شروع میکنیم. این جمله را در نظر بگیرید: «من به تغییرات مثبت در این شرکت امیدوار هستم.»
نخستین جملهای که مفهوم وارونه این جمله را منتقل میکند این است: «من به تغییرات مثبت در این شرکت امیدوار نیستم.» جمله دوم میتوان این باشد: «من از ایجاد تغییرات مثبت در این شرکت ناامید هستم.» دقت کنید همین دو جمله با یکدیگر چقدر فرق دارد. کسی که امیدوار نیست، حالت خنثی دارد؛ نه امید دارد و نه ناامید است.
حالا این جملات را مرور و مقایسه کنید:
من به ایجاد تغییرات مثبت در این شرکت امیدوار نیستم.
من از ایجاد تغییرات مثبت در این شرکت ناامید هستم.
من از تلاش برای ایجاد تغییرات مثبت در این شرکت سرخورده شدهام.
انتظار ندارم در این شرکت تغییرات مثبتی ایجاد شود.
در ایجاد تغییرات مثبت در آینده در این شرکت تردید دارم.
اینها فقط بخشی از جملاتی است که مفهومی غیر از مفهوم جمله نخست را دارد. زبان، برخلاف ریاضی، نه صفر و یک است و نه فازی. متضاد امیدوار بودن، فقط ناامید بودن نیست؛ حتی چیزی بین امید و ناامیدی هم نیست و ممکن است متضادهای دیگری برای این جمله مناسبتر باشد.
به همین دلیل وقتی مذاکرهکنندهای میپرسد: «چرا از من پیش پرداخت میخواهی؟ مگر به من اعتماد نداری؟» پاسخهای «اعتماد دارم»، «نه. اعتماد ندارم» و «آنقدرها اعتماد ندارم»، میتواند پاسخهای نادرستی باشند. آن کس که حرفهای است، ممکن است بگوید: «پیشپرداخت، به خاطر بیاعتمادی گرفته نمیشود؛ بلکه... .»
یا کسی که در نخستین روز استخدام از مدیر یک سازمان میپرسد: «من کار کردن در محیطهای رقابتی را دوست ندارم. آیا اینجا محیط رقابتی است. یا دوستانه است؟» ممکن است هیچ کدام از دو گزینه پاسخ درستی نباشد و مدیر بگوید: «اینجا نوع دیگری از تعامل را تجربه خواهی کرد. متفاوت با تقسیمبندی که امروز در ذهن داری... .»
محمدرضا شعبانعلی
نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر رجبیدوانی بهمناسبت سالروز مبعث رسول گرامی اسلام(ص) تشریح شد
در گفتوگو با رئیس سازمان دامپزشکی کشور آسیبشناسی شد
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دبیرکل «باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانهای یونسکوی ایران» عنوان شد