جهانی که امروز در آن زندگی می‌کنیم فارغ از مرزهای جغرافیایی، جهانی است راز زدایی‌شده، یعنی آنچه در گذشته‌های دور در چشم انسان با معنا یا گاه به دلیل جهل، مقدس تلقی می‌شد امروزه در بسیاری عرصه‌ها رنگ‌باخته است.
کد خبر: ۶۲۰۳۶۹

بشر از روزی که با سرعتی چشمگیر پا در وادی تکنولوژی و پیشرفت‌های علمی نهاد، جهان پیش روی خود را با نگاهی بسیار متفاوت از گذشته تفسیر کرد. رابطه خود با جهان و طبیعت را گونه‌ای دیگر بیان نمود و به همین دلیل خود را مسلط بر دنیا دانست و بی‌نیازی خویش را از «راز»ها، رسما اعلام کرد و این چنین پایان عصر رازآلودگی فرا رسید.

باید دانست که مقدسات و معنا‌ها فقط در حیطه مذهب نبوده و نیستند. اسطوره‌ها نیز حامل این مفاهیم‌اند. (که البته دین و اسطوره هر دو به شکل هنر تجلی می‌یابند. یعنی هنر میراث خوار این دو و از جهتی زایای معانی است) پس باید پذیرفت که دین و اسطوره ماهیت رازآلود دارند. یعنی وجهه‌شان استعاری ا‌ست که باید همواره از ورای حجابی معناگرایانه به آن وجهه نگریست. نمی‌شود با نگرش علمی به آنها نزدیک شد و موشکافی‌شان کرد.

کارکرد دین و اسطوره معنا دادن به زندگی است. این هر دو کلان ـ روایاتی هستند که نمی‌توان با مثله کردن به هویتشان پی برد. یعنی اعتقادها و باورها را نمی‌توان جراحی کرد و در ساحت مثلا فیزیک یا زیست‌شناسی بررسی کرد. نمی‌توان دانست اعتقاد دقیقا از کدام بخش بدن انسان سرچشمه می‌گیرد؟ چگونه می‌شود اعتقاد را اندازه گرفت؟ واحد اندازه‌گیری آن چیست؟ آیا جرم و حجم دارد؟ و...

ویژگی دنیای پسامدرن این است که رازها به فراموشی سپرده می‌شوند چون در چنین دنیای برهنه‌ای راز که ماهیت رمزآمیز و استعاری دارد اصولا نمی‌تواند جایی داشته باشد. حال اگر در دل این چنین جهانی بخواهیم، به مولفه‌های اسطوره‌ای روی آوریم و از آنها برای زندگیمان بهره بجوییم چه می‌شود؟

آیا باید برای این کارفضاسازی خاصی انجام داد، ملاحظاتی را رواداشت یا می‌شود به همین دستاویزهای مدرن و بی‌پرده مبادرت ورزید؟

اگر بخواهیم از قهرمانان دینی و اسطوره‌ای با ابزارهای مدرنیته تصویری ارائه دهیم یا آیینی بر پا کنیم به چه صورت خواهد بود؟ آیا جز این است که در فضای مدرن اجرای یک آیین ـ در لباس مدرنیته ـ در حد یک سرگرمی تنزل خواهد یافت؟ جز این است که آنچه در چنین شرایطی از یک حماسه ارائه می‌شود، تصاویر سطحی است که به نمایش چشم، گوش و دست و پای آن پیکره عظیم و منسجم می‌پردازد؟

قهرمانان و شهیدان پیکری از اندیشه‌ها و معنا‌های بلندند که جز با سیستم تفکر اسطوره‌ای نمی‌توان آنان را بازسرایی کرد. «شهید» یک کهن الگوست نه واژه‌ای حادث شده در کوتاه‌مدت. ابزارها، کلمات، نگرش​ها و فضاهای پیش پا افتاده و راززدایی شده امروزی که هیچ جنبه هرمنوتیک و استعاری در آنها نیست برای تحلیل و بازنمایی این کهن الگو و ارائه آیین‌ها مناسب نیست.

از همین رهگذر است که در نوحه‌خوانی‌های روزگار مدرن ما یک سری جریاناتی دیده می‌شود که آشوب و تشتت به همراه دارند. آیینی که قرار است آرامش از دست‌رفته انسان امروزی را در ساحت بی‌وقفه تمدن پر سر و صدا به او بازگرداند، اما بر بیقراری او می‌افزاید و پرسش‌های ذهن پریشانش را بیشتر می‌کند؛ چرا که برخی نوحه‌سرایان ـ تاکید می‌کنم برخی ـ قصد دارند با ابزارهای پست‌مدرن از قبیل انواع خاصی از موسیقی و دایره واژگان و نحوه اجرا و نیز چشم‌انداز آوانگارد و عریان، مرثیه‌سازی کنند. کافی است از بیرون به این فضا نگاهی بیندازیم تا ببینیم در این حالت از معنای فربه و متعالی یک آیین، چه باقی می‌ماند؟ جز صداها و کلماتی بریده‌بریده، که تصاویری شکسته و بی‌عمق و پاره‌پاره ارائه می‌دهند. با آنچه درباره راز و راززدایی گفته شد به نظر می‌رسد که حتی در دنیای پسامدرن نیز بهترین راه برای رهیافتن به اسطوره‌ها و حصول آرامش از آنها و بهبود بخشیدن به زندگی با کمک آنها، بیان کردنشان به همان شیوه سنتی و باستانی است و چندان دخل و تصرف و هنجارشکنی را بر نمی‌تابد، یعنی همان‌گونه که ماهیت اسطوره‌ها ایجاب می‌کند، فضاسازی‌ها باید معناگرایانه باشد.

هنوز هم که هنوز است تعزیه‌ها و سروده‌هایی که سبک و سیاق پیشامدرن دارند بهترین سخنان را در شرح حال اساطیر ملی و مذهبی گفته‌اند. این نه بدان معناست که حرف تازه‌ای نمی‌توان زد یا نوآوری در این حیطه ممکن نیست؛ بلکه به این معنی است که با همان نگرش استعاری به دور از برهنگی و پرده‌دری آثارمان را خلق کنیم.

یادمان باشد که اسطوره، ماهیتی استعاری و کنایی دارد که باید آن را در قالب بدنه‌ای یکپارچه و در لباسی محترم بی‌آن که کالبد شکافی کنیم، بسراییم و مصور کنیم. به قول سهراب سپهری فقط باید در افسون گل سرخ شناور باشیم بی‌آن که گلبرگ‌هایش را از هم جداکنیم و بخواهیم سر از راز معطر بودنش درآوریم؛ چرا که گلبرگ‌هایش زیر چاقوی تشریح می‌پژمرند. جهان بی‌اسطوره قطعا خلأ‌های بسیار خواهد داشت. عده‌ای از سوگواری‌های امروز فقط از آن جهت که از اسطوره‌ها دور شده و هیات بی‌پرده به خود گرفته‌اند، چنین عجیب و غریب می‌نمایند.

سودابه مهیجی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها