بهت یا مرگ؟ حالا دیگر این دو لغت از هم جدا شده است. مرگ تا پیش از غلبه رسانه‌ها و دیدن خود در تصاویر آنها، ما را در واقعیت، در زندگی خودمان مبهوت می‌کرد، چرا که یک اتفاق روزمره نبود، چیزی نبود که هر روز ببینیم، اما اینک هر روز کودکانی را می‌بینیم که می‌میرند، دیگر بزرگ‌تر‌ها که سهل است.
کد خبر: ۵۵۵۸۴۵
مرگ در نمی​زند...

همین الان که این یادداشت را می‌نویسم دارم مرگ آدم‌ها را از بوشهر خودمان تا بوستون آمریکا می‌بینم، این تازه جدای مرگ هر روزه فلان قدر در خاورمیانه و بهمان قدر در آفریقاست که دیگر خیلی‌خیلی عادی شده است.

هر روز اخبار برای ما تصاویر هیجان‌انگیزی از مرگ دارد. تا پیش از این‌ که رسانه‌ها این‌چنین در کرانه‌های خود بایستند، در تخیلات سینمایی مرگ تصویری باشکوه داشت.

مرگ، مرگ بود، لحظه‌ای که تکانمان می‌داد و با مردن انسانی که در طول 90 یا 180 دقیقه به او عادت کرده بودیم متاثرمان می‌کرد، اما اینک مرگ امر باشکوه و تاثربرانگیز تصاویر سینمایی نیست، بلکه واقعیتی متاسف‌کننده در میان دیگر عادات هر روز ماست. متوجه هستید که چگونه یک تاسف جای تاثر را که حالتی وجودی است، می‌گیرد!

در این فراوانی تصاویر مرگ، مرگ ـ آگاهی میسر نیست. دیگر حتی مردن بزرگان ما را به فکر فرو‌نمی‌برد. مرگ‌ها یکسان می‌شود؛ یکسان و یک شکل؛ حال می‌خواهد مرگ قذافی باشد، یا مرگ سرباز جوانی در عراق، مرگ مرگ است، مثل زندگی که زندگی است.

به همین دلیل است که دیگر از آن تصاویر پرحرارت ـ‌هرچند دروغین ـ مرگ در سینما هم خبری نیست، آدم‌های مهم فیلم‌ها هم دیگر راحت می‌میرند(به مرگ بیلی در فیلم رفتگان اسکورسیزی دوباره نگاه کنید)؛ چرا که مرگ از یک تصور دور به یک تصویر ساده تبدیل‌شده است که حتی سینما از پس دروغ گفتن درباره آن برنمی‌آید.

مرگ‌آگاهی در چنین شرایطی با وجود حضور هر روزی‌اش در همه جهان ساده نیست، اتفاقا سخت‌تر هم شده است.

مرگ در این لحظه از تاریخ بیش از هر چیزی به واسطه یک بهت، یک شوک اساسی ما را تکان‌می‌دهد اما این بهت چگونه ساخته می‌شود؟ چگونه می‌توانیم دوباره به ترس از مرگ بیندیشیم و براساس این حقیقت خدشه‌ناپذیر بودن خود را معنا کرده شکل زندگی خود را تنظیم کنیم؟

جامعه مصرفی امروز جهان با همه زرق و برق‌هایش از هیچ چیز به اندازه مرگ نمی‌ترسد. دلیلش ساده است، مرگ رسواکننده تمام آن چیز‌هایی است که چنین نظامی به ما ارزانی می‌کند.

در این شرایط می‌توان از بهت مرگ انتظار اندیشه‌ای دوباره نسبت به آن داشت. چگونگی توجه یافتن به مرگ از خود آن اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. مرگ ناگهانی آنانی که می‌شناسیم و هیچ انتظار نداریم که بمیرند همراه با بهت و تأسف است.

شاید پس از شنیدن مرگ یک چهره آشنای جوان همه ما سکوت می‌کنیم و خود این واکنش یعنی به کار افتادن دوباره تفکر به مرگ و حاصلش همان چیزی است که بزرگان حکمت دیروز و امروز آن را مرگ ـ آگاهی نامیده‌اند.

هایدگر تنها تفکر به همین نیستی مرگ را راه بازیابی دوباره معنای جهان و بازگشت انسان به خود می‌داند.

مرگ آنها که می‌شناسیم آنقدر سنگین و غیرقابل هضم است که حتی رسانه را هم تغییر می‌دهد. انگار تلویزیون هم می‌تواند به سکوت فرو ببرد و بیشتر از آن که به مرگ به مثابه یک خبر بیندیشد مرگ را تصویری می‌کند از همان چیزی که هست؛ ترک جهان.

تصویر بازیگری که انتظار می‌کشیم در فیلم بعدی‌اش ببینیم وقتی در سیاهی خاک فرو می‌رود راهی جز پذیرش این حقیقت خالص باقی نمی‌گذارد که این تنها راه انسان است و مرگ در نمی‌زند.

اینجا همان نقطه‌ای است که مرگ زرق و برق زندگی، عادات و رسانه‌های پرقدرت را دور می‌زند و دوباره بر صدر می‌نشیند، دوباره ذهن فلاسفه و متفکران را به خود معطوف می‌کند، دوباره می‌شود موضوع اصلی بشریت، دوباره می‌شود ساحل امنی که صداها را به‌سکوت دعوت می‌کند و اضطراب را به آرامش؛ با خود می‌گوییم: «همین است، همه می‌میریم.»

این را با خود می‌گوییم و در قبرستان قدم می‌زنیم. حالا دیگر حتی تصویر مرگ قذافی، آن سرباز جوان در عراق و تصویر مرگ هیچ‌کس در این عالم برایمان عادی نیست.

اینجاست که به مدد تمام آن اخبارهای شبانه تمام‌مرگ‌هایی را که تا به حال دیده‌ایم به یاد می‌آوریم، این یادآوری الزامی است.

باید تکانمان بدهد، راهی نیست. اگر تکان نمی‌خوریم از دست رفته‌ایم. باید به بهت برگردیم، بهت از مرگ ناگهانی بازیگران هزارنقش، موزیسین‌های دوست‌داشتنی، سیاستمداران عجیب و... .

علیرضا نراقی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
س
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
۰
۰
مرگ حق است.
فانی
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
۰
۰
كل من علیها فان -الا وجه ربك ذوالجلال والاكرام .همه چیز در این دنیا موقتی ورفتنی است تنها اوست كه می ماند. كاش این را می فهمیدیم تا به گونه ای دیگر زندگی می كردیم . حیف كه فقط رفتنها را می بینیم ونمی فهمیم .

نیازمندی ها