با این‌که تلاش می‌کنم این مطالب را طوری بنویسم که طی مطالعه آن، حواستان پرت نشود، اما مطمئن نیستم در این میان، ذهنتان درگیر چیز دیگری نباشد.
کد خبر: ۴۹۹۱۶۴

شاید خاطره‌ای فکرتان را به جایی دیگر یا به مکانی که برایتان آشناست یا به آرزویی که قبلا داشتید، ببرد. شاید هم گرسنگی حواستان را پرت کند. اصلا شاید همین الان هم ذهنتان جایی دیگر باشد.

هنگام خواندن جملات بالا، حداقل یک بار ذهنتان به جایی دیگر رفته است. همین‌طور که وقتی من سعی می‌کردم این واژه‌ها را طوری انتخاب کنم که توجه‌تان را جلب کند، ذهنم چند بار منحرف شد.

جالب است که بر اساس برخی تخمین‌ها، در 50 درصد زمان زندگی‌مان، ذهنمان از زمان حال منحرف می‌شود و به گذشته یا آینده می‌پردازد.

زیگموند فروید، این عدم‌تمرکز را کودکانه می‌نامید. برخی دیگر از متخصصان علوم روان نیز نگران بودند که این مساله در نهایت منجر به جنون شود، اما امروزه می‌دانیم بر خلاف چنین باورهایی، این موضوع نشانه ذهنی سالم است و ما را قادر می‌سازد تا به عنوان مثال با تصور وقایع مختلف برای آینده برنامه‌ریزی کنیم.

بعلاوه، یک ویژگی مثبت دیگر این است که می‌تواند نحوه کار، آموزش کودکان، مدیریت کسب و کار و پرورش ایده‌ها را متحول سازد.

انحراف ذهن می‌تواند نشانه فعال بودن جریان خلاق ذهن‌ ما باشد. برای رسیدن به ایده‌های نوآورانه، تمرکزکردن از اولویت کمتری برخوردار است و آنچه بیش از همه اهمیت دارد، همین جریان آزاد ذهن است.

ذهن غیرمتمرکز و سرگردان سبب می‌شود یک شخص در انجام برخی فعالیت‌ها، از بازی با کلمات گرفته تا تفکر نوآورانه و ابتکار، از همسن و سالان خود پیشی بگیرد.

روان‌شناسانی که درباره مزایای این عدم‌تمرکز یا به‌اصطلاح خیالپردازی (daydreaming) مطالعه دارند، هرگز ادعا نکرده‌اند این کار الزاما به دستاوردهای خلاقانه بینجامد، اما می‌توان گفت گام‌برداشتن در مرز تمرکز و انحراف ذهن به ما کمک می‌کند تا به مطالب مهمی که تاکنون مجهول مانده، دست یابیم.

یکی از نخستین روان‌شناسانی که توجهش به ذهن غیرمتمرکز جلب شد، جاناتان اسکولر از دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا بود.

وی روزی حین گوش‌دادن به یک سخنرانی درباره خودآگاهی بود که سخنران یکباره اصطلاح ذهن سرگردان (wandering mind) را به کار برد. اسکولر آنقدر جذب این مفهوم شده بود که تمرکز بر ادامه سخنرانی برایش دشوار شد.

خودش می‌گوید: «در آن هنگام، ذهن من درباره ذهن سرگردان، سرگردان شده بود!» برایش عجیب بود که چرا ما بارها ذهن سرگردان را تجربه می‌کنیم. در واقع، ذهن ما از زمان حال و هرآنچه در حال انجام آن هستیم، فرار می‌کند.آزمایش‌های بعدی او به نشان‌دادن تعداد دفعاتی که ذهن ما منحرف می‌شود، کمک کرد. در یکی از این مطالعات، از شرکت‌کنندگان خواسته شد متن خلاصه‌ای را در مورد رمان جنگ و صلح تولستوی بخوانند.

این پژوهشگر، علاوه بر این که از شرکت‌کنندگان خواسته بود دفعاتی را که در آن متوجه شده بودند ذهنشان منحرف شده است گزارش کنند، از آنها خواست موضوعی که در این انحراف ذهنی به آن فکر می‌کردند را نیز گزارش کنند. در پایان آزمایش نیز میزان درک مطلب شرکت‌کنندگان را از متن مورد ارزیابی قرار داد.

وقتی تحت فشار هستیم تا به راه‌حلی برسیم، انگار راه‌حل، دور از دسترس ما قرار می‌گیرد زیرا محدودیت‌های ذهن متمرکز مانع بروز خلاقیت می‌شود

بر اساس نتیجه آزمایش، در بیش از 20 درصد زمان صرف‌شده برای خواندن متن، ذهن این افراد سرگردان شده بود.

در یک پژوهش جدید از افراد شرکت‌کننده خواسته شد شرایط ذهنی خود را در بازه‌های زمانی تصادفی در طول روز (از طریق یک نرم‌افزار نصب‌شده روی گوشی تلفن همراه) گزارش کنند. نتیجه نشان داد، توجه این افراد در 47 درصد زمان مورد نظر منحرف شده بود.

جرقه‌های خلاقیت و شهود

سال‌ها بود که این نوع سرگردانی ذهن برای ذهن نامطلوب به شمار می‌رفت. در مقابل، توانایی بی‌توجهی به موارد منحرف‌کننده توجه و نیز حفظ تمرکز بر کاری که در دست انجام است (که کنترل اجرایی خوانده می‌شود) لازمه تفکر هوشمندانه محسوب می‌شد.

همه می‌دانیم متمرکز نگهداشتن ذهن برای یادآوری اطلاعات ضروری است. افرادی که توانایی بیشتری برای تمرکز دارند، کنترل اجرایی قوی‌تری داشته و در اصطلاح علم روان‌شناسی، ظرفیت «حافظه کاری» کوتاه‌مدت بیشتری دارند. پژوهش‌های بسیار ثابت کرده، افرادی که بهتر تمرکز می‌کنند، بهترین نتایج را در مسائل تحلیلی به دست می‌آورند.

این افراد در مسائل محاسباتی و استدلال کلامی، عملکرد بسیار خوبی دارند و معمولا از بهره هوشی بالایی نیز برخوردارند؛ بنابراین اگر می‌خواهیم باهوش باشیم، باید یاد بگیریم چگونه تمرکز کنیم.

نکته اینجاست که تمرکز بالا، به معنای موفقیت در انجام همه امور نیست. هر چند افرادی که سطح بالایی از حافظه کاری دارند در انجام مسائل تحلیلی عملکرد چشمگیری دارند، اما همین افراد در انجام تکالیفی که نیاز به جرقه‌های خلاقیت و شهود دارد، دچار مشکل می‌شوند؛ زیرا اغلب اوقات، بهترین راه برای حل برخی مسائل، تمرکزنکردن روی آنهاست.

یک چیستان کلامی را در نظر بگیرید. برای حل چنین چیستان‌هایی، به‌کارگیری رویکرد تحلیلی به‌تنهایی کافی نیست؛ زیرا تحلیل تک‌تک کلمات آن بندرت منجر به حل آن می‌شود.

مطالعات متعدد نشان داده است، افرادی که حافظه‌کاری آنها از ظرفیت بالایی برخوردار است و کنترل اجرایی بالایی دارند، در حل چنین تکالیفی ضعیف‌تر از افرادی عمل می‌کنند که ذهنشان بسادگی منحرف می‌شود.

درباره سایر معیارهای تفکر منعطف نیز چنین نتایجی در آزمایشگاه به دست آمده است. در یک تست که به عنوان تست مصارف نامتعارف شناخته می‌شود، از افراد خواسته می‌شد ظرف چند دقیقه روش‌های مختلف استفاده خلاقانه و غیرمعمول از یک شیء (مثل آجر) را بیان کنند و سپس به پاسخ‌های آنها بر مبنای کیفیت و نوآوری نهفته در هر جواب، امتیاز داده می‌شد.

مطالعه‌ای دیگر که از سوی هولی وایت از دانشگاه ممفیس ایالت تنسی انجام شد، نشان داد افرادی که دچار اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی Attention Deficit Hyperactivity Disorder یا ADHD هستند (یعنی ظرفیت حافظه‌ کاری کمتری دارند و بیشتر ذهنشان منحرف می‌شود) در این آزمون، نسبت به افرادی که این اختلال را نداشتند نتیجه بهتری به دست آوردند.

با جمع بندی این موارد می‌توان به این سوال پاسخ داد که چرا ذهن ما منحرف می‌شود. شاید هدف از این انحراف، هدایت ما به ورای محدودیت‌های ایجادشده توسط کنترل اجرایی و به سمت تفکر خلاق باشد.

بی‌شک، لحظاتی که خیالپردازی را تجربه می‌کنیم، به شهود و الهام دست می‌یابیم. یکی از مهارت‌های مهم برای خلاقیت، عبارت است از توانایی پیونددهی مفاهیم نامربوط که ممکن است در لحظاتی که ذهنمان سرگردان است، به آن دست یابیم.

تا همین اواخر، هیچ آزمونی برای نشان‌دادن این که الهام و شهود از خیالپردازی به وجود می‌آید، وجود نداشت؛ بنابراین یک گروه پژوهشی به سرپرستی بنجامین بیارد شروع به جمع‌آوری شواهد این امر کرد.

این آزمایش در سه مرحله انجام شد. ابتدا از افراد شرکت‌کننده خواسته شد تا دو دقیقه به کاربردهای غیرمعمول یک آجر فکر کنند.

سپس از آنها خواسته شد یک تکلیف را که نیازی به تفکر نداشت (مثل تماشای حروف نمایش داده‌شده روی نمایشگر) انجام دهند.

به سایر شرکت‌کنندگان آزمونی داده شد که بیشتر نیازمند توجه بود. همان‌طور که انتظار می‌رفت، پرسشنامه‌هایی که افراد بعد از انجام این تکالیف پاسخ دادند، نشان می‌داد در فعالیتی که نیازی به تفکر نداشت، ذهنشان به طور چشمگیر منحرف شده بود.

در پایان، از شرکت‌کنندگان هر دو گروه خواسته شد در آزمونی دیگر که درباره کاربردهای غیرمعمول شیء دیگری بود، شرکت کنند.

در نتیجه افرادی که ذهنشان منحرف شده بود، توانستند 40 درصد بیش از اولین تلاششان برای نام بردن کاربردهای غیرمعمول پاسخ دهند.

افرادی که ذهنشان منحرف شده بود، بیان داشتند که موقع انجام فعالیت بدون نیاز به تفکر، درباره آجر فکر نمی‌کردند، اما به نظر می‌آید در ذهن این افراد، نوعی فرآیند ناخودآگاه جریان داشت.

به این معنا که وقتی ذهن ما به سمت افکار مختلفی نظیر برنامه‌ریزی برای یک مسافرت یا غذا یا هر چیز دیگر منحرف می‌شود، مغز بشدت روی راه‌حل‌های احتمالی هر مشکلی که به دنبال راه‌حل برای آن هستید، تمرکز می‌کند.

شبکه پیش‌فرض

این یافته‌ها با تصویربرداری مغزی از ذهن غیرمتمرکز سازگاری دارد. به عنوان مثال، ماریا میسن از دانشگاه کلمبیای نیویورک، با استفاده از تصویربرداری کاربردی ام.آر.آی نشان داد دوره‌های زمانی سرگردانی ذهن با فعالیت شدید در قسمت‌هایی از مغز ـ که شبکه حالت پیش‌فرض (Default mode network) نامیده می‌شود ـ همزمان است.

شبکه حالت پیش‌فرض، به مجموعه‌ای پیچیده از نورون‌ها در مغز اطلاق می‌شود که وقتی هیچ کاری برای انجام دادن نداریم، فعال می‌شوند.

این شبکه مغزی بتازگی کشف شده و با این‌ که همیشه در معرض دید بودند، اما کشف نشده بود. پژوهشگران سال‌ها افراد را در دستگاه‌های تصویربرداری مغزی قرار می‌دادند، ولی زمان‌هایی که اصطلاحا زمان استراحت بین دو فعالیت آزمایشی خوانده می‌شود، متوجه شدت فعالیت این ناحیه از مغز نبودند.

یکی از عملکردهای شبکه حالت پیش‌فرض شاید مرور خاطرات به منظور حفظ آنها باشد. بررسی روند این مرور و طبقه‌بندی خاطرات ممکن است به خلاقیت ارتباط داشته باشد. اگر این دو به هم مربوط باشد، بیشتر می‌توان به ماهیت افکار مختلفی که در ذهنمان سرگردانند، پی برد.

پژوهشی که سال 2009 از سوی اسکولر انجام شد، در نهایت شگفتی نشان داد که ذهن سرگردان، علاوه بر این نواحی، چند ناحیه دیگر را نیز که به عملکردهای کنترلی مربوط است (نظیر کورتکس خلفی جانبی پیش‌پیشانی) فعال می‌کند.

این یافته عجیب به نظر می‌رسد؛ زیرا تمرکز، حاصل فعالیت نواحی کنترل اجرایی مغز است و چون ذهن سرگردان، فعالیتی برخلاف تمرکز دارد، فعال‌شدن نواحی کنترل اجرایی مغز در هنگام سرگردانی ذهن بسیار عجیب به نظر می‌آید البته دلیل فعال‌شدن این نواحی در مغز شاید تشخیص این واقع باشد که در حال خیالپردازی هستم، زیرا نواحی کنترل اجرایی به خودآگاهی ارتباط دارد.

شاید آزمایش‌هایی نظیر نام‌بردن کاربردهای مختلف یک آجر، از نظر بیشتر مردم مصداق خلاقیت نباشد. بی‌شک، چنین کارهای نمی‌تواند به آثاری شبیه نقاشی‌های پیکاسو یا تفکر عمیق اینشتین منجر شود؛ اما به هر حال، خیالپردازی مولفه‌ای مهم از فرآیند خلاق را تشریح می‌کند و این چیزی نیست جز الهام یا شهود؛ یعنی لحظه‌ای که به فکر یا راهی نو برای حل مساله می‌رسیم.

این جرقه‌ها را باید با هوش زیاد، پشتکار و شاید ویژگی‌های دیگری ترکیب کنیم تا به نبوغ نزدیک شویم.

برخی پژوهشگران بر این باورند که خیالپردازی ربطی به خلاقیت ندارد، اما پژوهشی نشان می‌دهد که خیالپردازی ممکن است به موفقیت در دنیای واقعی ارتباط داشته باشد.

سال 2003، عده‌ای از پژوهشگران دانشگاه هاروارد به بررسی افرادی پرداختند که کتاب رمانی منتشر یا اختراعی ثبت کرده بودند یا اثری هنری آفریده و در معرض نمایش عموم گذاشته بودند.

در آزمایش‌های رایانه‌ای از شرکت‌کنندگان خواسته می‌شد، اطلاعات نامرتبط را به هم مربوط کنند (آزمون بازداری جانبی).

نتیجه این شد که افراد موفق، بیشتر از سایرین به جزئیات کم اهمیت توجه می‌کردند. یعنی ذهنشان بمراتب بیشتر از یک فرد معمولی از تکلیف در حال انجام، منحرف می‌شد و گمان می‌رود همین ویژگی، دلیل یافتن ایده‌های بدیع از سوی چنین افرادی باشد.

شاید همین نکته نشان دهد که چرا در امور روزمره که نیازمند خلاقیت است (مثل نوشتن یک گزارش) دچار مشکل می‌شویم. با این ‌که ما در زندگی روزمره، تفکر خلاق را در ابعاد کوچک تجربه می‌کنیم، اما بسط و کار روی این خلاقیت‌های کوچک منجر به خلاقیت‌های بزرگ‌تر می‌شود و به همین دلیل، انسان‌های خلاق و موفق کم هستند.

شاید به همین دلیل است که وقتی زیر فشاریم تا به راه‌حلی برسیم، انگار راه حل، دور از دسترس ما قرار می‌گیرد، زیرا محدودیت‌های ذهن متمرکز، مانع بروز خلاقیت می‌شود. مطالعات بسیاری نشان داده که اضطراب، ذهن را به وضعیتی درست برخلاف وضعیت مناسب برای ایجاد ایده‌های نوین دچار می‌کند. در واقع اضطراب با خود، تمرکز فراوان به همراه دارد.

چراغ ذهن

وقتی با کاری که فورا باید به انجام رسد، روبه‌رو می‌شویم، بهترین کار این است که به‌جای مجبورکردن خود به تمرکز بیشتر، اندکی استراحت کرده و از تنش موجود بکاهیم. یکی از پژوهشگران با زیرنظر گرفتن امواج مغزی آلفا ناشی از ذهن آرام‌شده، به این نتیجه رسید که یک ذهن آرام‌شده بهتر می‌تواند راه‌حل‌های خلاقانه برای چیستان‌های کلامی بیابد. در واقع، اگر توجه را مثل چراغ فرض کنیم، آرام‌کردن ذهن سبب افزایش دامنه تابندگی آن می‌شود.

حتی شنیدن لطیفه هم می‌تواند کمک حال باشد. عده‌ای از پژوهشگران دریافتند شرکت‌کنندگان در یک آزمایش، پس از تماشای برنامه‌های طنز بهتر می‌توانند معماهای ذهنی را حل کنند.

در مقابل، آنها که یک فیلم ترسناک تماشا کرده بودند، در حل این مسائل دچار مشکل شدند. در آزمایشی دیگر، درازکشیدن سبب شده بود برخی شرکت‌کنندگان احساس راحتی بیشتری کنند و بتوانند با تعداد محدودی حرف، کلمات بیشتری بسازند.

از آنجا که وقتی خسته‌ایم، کمتر می‌توانیم تمرکز کنیم، شاید بهترین وقت برای شکل‌دهی به ایده‌های خلاق، همین زمان خستگی باشد.

به عنوان مثال، افراد سحرخیز راه‌حل‌های نوآورانه بیشتری را هنگام شب می‌یابند، حال آن که افرادی که تا پاسی از شب بیدارند و صبح دیرتر از خواب بلند می‌شوند، هنگام صبح خلاقیت بیشتری دارند.

حتی نوشیدنی‌ها بر میزان خلاقیت ما تاثیرگذارند. مثلا از آنجا که مصرف کافئین سبب بیشترشدن تمرکز می‌شود، ممکن است جلوی بروز خلاقیت ما را بگیرد.

شاید گاهی هنگام خواندن این مقاله، ذهنتان منحرف شده و دچار خیالپردازی شده باشید. با این حال کوشیدم تمام تلاشم را برای جلب توجهتان به کار گیرم. اگر ذهنتان هنوز در جایی دیگر است، زیاد نگران نباشید، زیرا ذهنتان در مسیر خلق ایده‌های جدید قرار دارد. (جام جم - ضمیمه سیب)

مترجم: صالح سپهری‌فر
منبع: newscientist

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها