گفت و گو با پروفسور مجید زارعی، عصب‌شناس برجسته ایرانی

نقشه‌برداری از مغزهای وسواسی

وسواس یک بیماری نسبتا شایع است که در برخی مبتلایان باعث اختلال جدی در عملکرد روزمره می‌شود. شیوع زیاد و مشکلات مبتلایان به وسواس باعث شده تاکنون مطالعات زیادی روی علت ایجاد این بیماری انجام شود. در جدیدترین تحقیقات، یک دانشمند ایرانی با استفاده از ام‌آرآی مغز دریافت اختلال وسواس به بزرگ بودن قسمتی از مغز مربوط است. در این کار پژوهشی پروفسور مجید زارعی به همراه همکاران خود در دانشگاه لندن توانستند با استفاده از روش‌های نوین نقشه‌برداری مغز به روشنی نشان دهند اختلال وسواس مربوط به بزرگ بودن قسمتی از هسته‌های قاعده‌ای مغز و افزایش ارتباطات آن با قشر پیشین مخ است. زارعی تحصیلات مقدماتی پزشکی (MD) خود را در دانشگاه علوم پزشکی شیراز به پایان برده و سال 1992 برای استفاده از جایزه تحصیلی خود به انگلستان رفته و دوره PhD خود را در رشته نوروساینس در کینگزکالج لندن آغاز کرده است. به بهانه دستاورد جدید دکتر زارعی و همکارانش که به نوعی می‌تواند پرده از منشأ مغزی و عصبی وسواس بردارد و در ادامه به درمان‌های موثر مبتلایان کمک کند، با این عصب‌شناس برجسته ایرانی به گفت‌وگو نشستیم.
کد خبر: ۴۸۸۹۰۱

از نظر شما به عنوان یک متخصص مغز و اعصاب وسواس یعنی چه؟

وسواس در واقع بیماری‌ است که فرد مبتلا به آن بیش از حد احساس یا تفکر خاصی دارد که منجر به رفتاری همچون شستن بیش از حد دست‌ها می‌شود به طوری که این رفتار باعث اختلال در زندگی روزمره فرد می‌گردد. البته باید بگویم که وسواس در حیطه روانپزشکی است و نه تخصص مغز و اعصاب و خوانندگان شما باید دقت کنند اگر به این مشکل گرفتارند ‌باید به روانپزشک مراجعه کنند.

قبل از این‌که اخبار مربوط با کار شما و همکارانتان را بشنویم فکر می‌کردیم وسواس بیشتر اکتسابی است. اما نتایجی که شما به​دست آورده‌اید نشان می‌دهد اختلال وسواس ناشی از بزرگ بودن قسمتی از هسته‌های قاعده مغز و افزایش ارتباطات آن با قشر پیشین مخ است.

گروهی از بیمارانی که ما روی آنها تحقیق کردیم نوجوانانی بودند که دچار وسواس شده بودند. این کار با همکاری بخش روانپزشکی دانشگاه آکسفورد و بخش روان‌شناسی انستیتو روانپزشکی دانشگاه لندن انجام شد. آنها می‌خواستند ببینند چه تغییراتی در مغز افراد وسواسی در نوجوانی اتفاق می‌افتد. برای این کار از مغز این بیماران اسکن‌های ام​آرآی گرفتند. نقش من (به عنوان فردی که فوق‌تخصص نقشه‌برداری از مغز دارد) تحلیل‌های آماری و ریاضی و تفسیر نتایج آنها بود. با این تحلیل‌ها ما توانستیم تغییراتی پیدا کنیم که در حالت عادی در اسکن‌های مغز غیر قابل تشخیص است. البته باید توجه داشته باشیم که هیچ موردی برای اسکن از مغز بیماران وسواسی برای تشخیص بالینی وجود ندارد. روش‌هایی که ما استفاده کردیم فعلا فقط در سطح تحقیقاتی مطرح است و هنوز به عرصه کاربرد روزمره بالینی نرسیده است.

براساس این تصاویر مغز یک انسان وسواسی با فرد عادی چه تفاوتی دارد؟

قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم گروه مورد مطالعه ما، گروه نوجوانان وسواسی بودند. علت مهم بودن این نکته این است که در افراد از از سن 40 تا50 سال این بیماری مدت طولانی است که وجود دارد. به طور کلی وسواس روندی است که از نوجوانی شروع می‌شود. افراد مبتلا سعی می‌کنند یا آن را تحمل کنند یا در طول سال‌ها انواع و اقسام دارو‌ها روی آنان استفاده شده است. در نتیجه مشکل است بدانیم بزرگسالانی که وسواس دارند آیا تغییرات مغزی آنان به​خاطر اثر داروست یا اثر خود بیماری در طول سال‌های ابتلا به آن. اما در تحقیق ما برای اولین بار از نوجوانانی که بیش از 16 سال نداشتند، استفاده شد که تغییرات سنی بر مغز در این گروه‌ها بسیار کم بود. با تعجب مشاهده کردیم تغییرات قابل توجهی در مغز آنان در مقایسه با آدم‌های عادی وجود دارد. به نظر می‌رسد مشکلاتی بر سر روند رشد طبیعی قسمتی از مغز بیماران وسواسی وجود دارد که منجر به علائم رفتاری می‌شود.

پس براساس این یافته باید بگوییم فردی که دچار وسواس است کاملا بی‌تقصیر است و در واقع این بزرگی مغز است که زندگی را برای او و اطرافیانش سخت کرده.

بدون شک و براساس تعریف بیماری، بروز این مشکل تقصیر خود فرد نیست. البته برخی افراد ممکن است رفتارهای افراطی را یاد بگیرند. به عنوان مثال کودکی که با والدین وسواسی زندگی می‌کند ممکن است رفتارهایشان را یاد بگیرد و آنها را طبیعی بپندارد. اما حتی در این مورد هم بیمار بی‌تقصیر است. مشکل این است که در بسیاری وقت‌ها ما نمی‌دانیم چقدر از این علائم حاصل یادگیری است و چقدر حاصل ژنتیک منتقل شده از والدین. به هر حال ژن و محیط از یکدیگر تاثیر می‌گیرند.

نکته‌ای که شاید این موضوع را کمی پیچیده می‌کند و اتفاقا شما هم از آن به عنوان یکی از عوامل موثر در بروز وسواس نام بردید این است که وسواس الزاما از پدر و مادر به فرزند منتقل نمی‌شود و ممکن است فردی پس از مدتی زندگی در کنار همسر خود این رفتار را یاد بگیرد. وسواسی شدن این فرد چه تاثیری بر حجم مغزش می‌گذارد؟

این را هنوز نمی‌دانیم. یعنی نمی‌دانیم که آیا انجام یک رفتار به طور افراطی باعث بزرگی هسته دمی شکل و ارتباط آن با قسمت پیشین مغز می‌شود یا نه.

نکته جالب این که سازمان بهداشت جهانی هر از گاهی نقشه‌ای تحت عنوان نقشه پراکندگی وسواس فکری منتشر می‌کند اما به نظر شما این نقشه براساس چه معیارهایی سنجیده شده است؟

این را واقعا نمی‌دانم چرا که خارج از دامنه تخصص من است. ‌ارتباطات فرهنگی به نظر من در این مساله بسیار موثر است. مثلا به طور متوسط یک فرد پنج بار در روز دست‌هایش را می‌شوید اگر این تعداد ده بار یا دو بار شد طبیعی است. حالا فرض کنید در جامعه‌ای بروید که بگویند تا 20 بار دست شستن هم موردی ندارد. پس آن رفتاری که جامعه می‌پذیرد میزان طبیعی بودن یک رفتار را مشخص می‌کند.

به طور کلی ما مردمی هستیم که خیلی چیزهای غیرمعمول را تحمل نمی‌کنیم. اما در کشوری مثل انگلیس که افتخارشان همین تحمل بالایشان است، رفتارهای غیر معمول خیلی دیرتر ممکن است به توجه پزشکی برسد. بله این موضوع نکته مهمی است، من وسواسی نیستم، اما حدود 20 سال است که در انگلیس زندگی می‌کنم. رفتار من تغییر کرده است، وقتی به من می‌گویند ساعت 9 جلسه‌ است واقعا ساعت 9 جلسه است. بنابراین یاد گرفتم که چه چیزی عادی است، بنابراین کمی برایم سخت است تغییراتی که اینجا وجود دارد را تحمل کنم، پس افراد جامعه متغیر می‌شوند.

البته شما هم تاکید می‌کنید که وسواسی بودن فقط در شست و شو و تمیز بودن نیست و در واقع این موضوع تنها نشانه‌ای از وسواس‌های فکری فرد است. اما سوال اینجاست که این بزرگ شدن مغز و وسواسی بودن را چطور می‌توان تشخیص داد؟

در حال حاضر از لحاظ بالینی احتیاجی به کشف بزرگی مغز در افراد وسواسی نیست چرا که اساس تشخیص مصاحبه و معاینه بالینی روانپزشک با بیمار است.

درست است اما چطور باید تشخیص بدهیم بخش‌های مرتبط با وسواس در مغز فردی بزرگ است یا نه؟

اول باید دید فایده این که متوجه شویم مغز تغییراتی دارد یا خیر چیست؟ اصولا ما زمانی توجهات بالینی به فرد داریم که خود او به دلیل وجود مشکلی به ما مراجعه می‌کند مثلا من سرم درد می‌کند و برای پیدا کردن راه حل به پزشک مراجعه می‌کنم، اما ممکن است شما سال‌ها سردرد داشته باشید، اما به پزشک مراجعه نکنید، در وسواس هم همین‌طور است. از شخصی که با وسواس سال‌ها زندگی می‌کند و مشکل او آزاردهنده نیست، ام آر آی نمی​گیریم. در واقع این فرد نه ‌لزومی دارد دارویی بخورد و نه ما کاری به او داشته باشیم. در حال حاضر اسکن فقط برای تحقیق استفاده می‌شود.

در نهایت اگر به کمک این تصویربرداری وجود وسواس تشخیص داده شود، آیا می‌توان فرد مبتلا را درمان کرد؟

دارو برای وسواس وجود دارد. اما ما نمی‌دانیم که این دسته از داروها مساله بزرگ شدن مغز و افزایش ارتباطات آن را تغییر می‌دهد یا خیر؟ در واقع این کار یک مرحله دیگر از مطالعه است که در آن تاثیر دارو روی مغز را باید مطالعه کرد.

پس شما در گام‌های اولیه این کار قرار دارید و نمی‌دانید علت این که مغز بیماران وسواسی بزرگ می‌شود چیست؟

بله. در گام اول هستیم و اما احتمالا ژنتیک در قضیه بزرگ شدن یا بزرگ ماندن قسمتی از مغز نقش دارد. منظور از بزرگ ماندن آن است که در سنین جنینی ارتباطات مغزی شکل می‌گیرند مثلا نقطه B با A ارتباطات زیادی پیدا می‌کنند اما مقدار زیادی از این ارتباطات اضافی تا اواخر دومین دهه زندگی از بین می‌روند و ارتباطات موثر باقی می‌ماند. احتمالا در این روند در مورد ارتباط هسته دمی و قسمت پیشین مخ در افراد وسواسی به درستی انجام نمی‌شود.

به طور کلی وسواس از جمله بیماری‌هایی است که گفته می‌شود می‌توان آن را درمان کرد. اما یافته‌های شما روند درمانی را پیچیده می‌کند چرا که به نظر می‌رسد بزرگ شدن مغز را نمی‌توان درمان کرد؟

این واقعا معلوم نیست. یافته ما درمان را سخت‌تر نمی‌کند. کاملا محتمل است که درمان‌های دارویی یا حتی روان درمانی بتواند روی اندازه هسته دمی و ارتباط آن با قسمت پیشین مغز تاثیر اصلاحی داشته باشد. ما هنوز به طور دقیق این را ثابت نکرده‌ایم اما مثال‌های مشابهی وجود دارد که فرآیندهای محیطی بر قسمت‌هایی از مغز اثر می‌گذارد. مثال بارز آن هم کورتکس بینایی است، نوزاد وقتی به دنیا می‌آید تقریبا چیزی نمی‌تواند ببیند این تاثیرات محیطی است که تمام ساختار قشر مغز را به صورتی درمی‌آورد که شما قادرید یک پرنده را با یک تکان کوچک ببینید یا قیافه‌ای را تشخیص دهید. پس قشر بینایی مقدار زیادی تغییر می‌کند.

پس به اعتقاد شما وسواس مانند بیماری​هایی که روی ساختار مغز تاثیر می‌گذارند مثل آلزایمر نیست و می‌توان آن را درمان کرد؟

مطمئنا اگر یک روان‌شناس یا روانپزشک در اینجا بود به شما می‌گفت که می‌تواند وسواس را درمان کند و درست هم می‌گوید. روانپزشکان همیشه این را می‌دانستند که این بیماری یک دلیل مغزی دارد و ما تنها کاری که کردیم این است که آن را روی تصویر ام‌آر آی نشان دادیم. بقیه بیماری‌های روانپزشکی هم این‌گونه است. به طور کلی مطالعات نشان داده که به کمک عوامل محیطی می‌توان بسیاری از فرآیندهای مرگ سلولی را کاهش داد. بنابراین در هیچ جایی تقریبا نیست که محیط از مغز تاثیر نگیرد و بالعکس. نکته مهم این است که در جاهایی می‌دانیم چطور جلوی آن را بگیریم و در جاهایی نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم.

به طور کلی آیا درمان موثری برای کنترل وسواس ارائه شده است؟

درمان وسواس در تخصص من نیست. تا آنجا که من می‌دانم درمان وسواس اساسا درمان‌های رفتارشناختی و درمان‌های دارویی مثل داروهای افسردگی و... است.

در صورتی که پروژه شما ادامه پیدا کند و به کمک تصویربرداری از مغز از علت فیزیولوژیک ابتلای افراد به وسواس کاملا مطمئن شوید، آیا می‌توان این مشکل را درمان یا حتی با تجویز داروهایی از بروز آن پیشگیری کرد؟

از لحاظ درمانی فایده این یافته این است که می‌توان تغییراتی که درمان‌های موجود در مغز ایجاد می‌کنند را تا حدی مشاهده کرد. آن موقع مشخص می‌شود که این تصویربرداری نه تنها در تشخیص بلکه برای درمان هم موثر خواهد بود. در ضمن از این روش تصویربرداری می‌توان به‌عنوان معیاری در تاثیرپذیری داروها بر مغز بیماران وسواسی استفاده کرد. اینها همه باید مطالعه و امتحان شوند.

در نهایت چقدر طول می‌کشد تا به کمک تصویربرداری از مغز، افراد وسواسی را شناسایی کنیم؟

متاسفانه این فرآیندها کند پیش می‌رود و نیاز به بودجه‌های بزرگ دارد. اگر کسی دنبال کار زودبازده باشد نباید دنبال تحقیق برود این تحقیقات باید قدم به قدم پیش برود و بعد از سال‌ها به نتیجه‌ برسد.

آیا در این زمینه همکاری‌هایی هم با مراکز ایرانی انجام داده‌اید؟

لازمه این کار استقبال همکاران روانپزشک است. یکی از ‌تخصص‌های من در حوزه نقشه‌برداری مغز Brain Mapping است. من مریض وسواسی نمی‌بینم. افراد وسواسی باید به همان روانپزشکان مراجعه کنند. متاسفانه یکی از مشکلاتی که در ایران وجود دارد این است که افراد گاهی به پزشکانی مراجعه می‌کنند که تخصص بیماری​شان را ندارند. مثلا مریض وسواسی پیش متخصص مغز و اعصاب می‌رود یا مریض سکته مغزی و صرع سراغ جراح مغز می‌رود که البته همه اشتباه است. هرکسی باید کار تخصصی خودش را انجام دهد تا بیمار بهترین نتیجه را بگیرد.

وسواس زیر سر بزرگی مغز است

در بروز وسواس ارث نقش دارد ولی گاه روند بیماری‌های دیگر باعث صدمات به مغز می‌شود و می‌توانند بیماری وسواس را هم در فرد تشدید کنند. البته رفتارهای وسواسی در جوامع مختلف براساس فرهنگ‌های مختلف متفاوت است ولی به این معنا نیست که اساس مغزی‌ این افراد با هم متفاوت است. گروهی که در مطالعات پروفسور زارعی شرکت داشتند نشان دادند اول این که قسمت سر caudate nucleus (هسته دمی‌شکل)‌‌ آنها بزرگ‌تر از افراد عادی است. دوم ارتباط عصبی این قسمت با قسمت پشتی جانبی پیشین قشر مخ با هسته دمی شکل خیلی بیشتر از افراد عادی است. بیشتر افراد مورد مطالعه در پروژه، این مساله را داشتند. البته باید توجه داشت که این یک مقایسه آماری بوده یعنی الزاما در همه افراد چنین تغییری را نمی‌توان یافت. به علاوه اندازه یک قسمت در مغز یک متغیر نسبی است بنابراین الزاما بزرگی یا کوچکی قسمتی از مغز به تنهایی برای تشخیص یا توضیح بیماری کافی نیست. ‌پس این‌گونه نیست که این یافته به طور 100 درصد باشد، اما از لحاظ احتمالات و آمار می‌توانیم بگوییم افراد وسواسی این مساله را بیشتر از افراد غیروسواسی دارند.

بهاره صفوی / گروه دانش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۱
حامد
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۰
۰
۱
بی نتیجه بود
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها