در ظاهر تصمیم عباس ضربهای به تلاشهایی است که برقراری صلح بین فلسطینیها و رژیمصهیونیستی در جریان است. پیش از آن که عباس با مرگ یاسر عرفات، رهبر فقید فلسطینیها در سال 2004 میلادی در مسیر رسیدن به قدرت قرارگیرد هم او را به عنوان کسی میشناختند که مذاکره را بر خشونت ترجیح میدهد و لااقل در نظر صهیونیستها رویکردی متفاوت از عرفات داشت.
سوالی که بلافاصله پس از اعلام کنارهگیری عباس مطرح شد این بود که پس از او چه کسی سکان هدایت تشکیلات خودگردان را به دست میگیرد و فلسطینیها را به کدام سمت و سو هدایت خواهد کرد؟
با این حال با گذشت زمان و فاصله افتادن بین تصمیم عباس و روند تحولات شرایط مبهمتر شده است. اول آن که بسیاری از تحلیلگران معتقدند عباس واقعا قصد کنارهگیری از دنیای سیاست را ندارد. او که تغییر از موضع اخیر آمریکاییها و دست کشیدن کاخسفید از اصرار و پافشاری بر توقف کامل شهرکسازی رژیمصهیونیستی در کرانه باختری به عنوان پیششرط آغاز مذاکرات صلح و گام اول در تشکیلات کشور مستقل فلسطین به خشم آمده با این اقدام سعی دارد فضا را برای امتیازگیری برای بازگشت به میز مذاکره مهیا کند.
به عنوان مثال او امید دارد بتواند باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا را وادار به صدور بیانیهای درحمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطین در مرزهای 1967 کند که به معنای ملغی شدن مبادلات ارضی با صهیونیستها برای حفظ برخی شهرکهای صهیونیستنشین، تقسیم بیتالمقدس و ایجاد پایتخت فلسطین در بخش شرقی این شهر خواهد بود.
تنها چند روز پس از آن که عباس اعلام کرد از فشارها و کارشکنیهای تلآویو به تنگ آمده و ترجیح میدهد در انتخابات بعدی شرکت نکند بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیمصهیونیستی راهی آمریکا شد تا با اوباما دیدار و گفتگو کند.
اگرچه گفتگوهای این دو پشت درهای بسته و بدون حضور خبرنگاران انجام شد لیکن قطعا این دو در مورد راهکارهای نگاهداشتن عباس در راس هرم قدرت رامالله گفتگو کردهاند.
با این حال برخی از دستیاران عباس میگویند این بار برای رفتن مصمم است. عدهای دیگر میگویند او ناچار به ماندن خواهد شد. گزینه دیگری هم وجود دارد و آن چشمپوشی عباس از ریاست تشکیلات خودگردان و حفظ قدرت به عنوان رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، نهادی مرکب از گروههای مبارز فلسطینی و همچنین رهبری فتح است.
عباس در نطق استعفای خود از پافشاری رژیمصهیونیستی بر ادامه ساخت و سازهای در شهرکهای صهیونیستینشین، تسلیم آمریکاییها در برابر تلآویو، جنبشهای افراطی فلسطینی و از حماس به دلیل عدم قبول شروط تشکیل دولت وحدت ملی فلسطین پیشنهادی مصریها انتقاد کرد و از این موارد به عنوان عامل کنارهگیریاش یاد کرد.
حماس با وجود ادعاهای عباس، حزبی بود که در انتخابات عمومی سال 2006 بخش اعظم کرسیهای پارلمانی را به دست آورد و یک سال بعد به واسطه اقدامات تحریکآمیز محمد دحلان، مدیر بخش امنیتی تشکیلات خودگردان در نواز غزه ناچار به رویارویی با نیروهای او و به دست گرفتن کنترل این باریکه شد. بخش اعظم نمایندگان حماس در پارلمان فلسطین در زندانهای اسرائیل هستند.
رهبران حماس که به واسطه حصر 2 ساله نوار غزه و فشارهای شدیدی که غزهنشینان طی این مدت متحمل شدهاند فضا را برای حضور در انتخابات عمومی مناسب نمیدانند و خواستار به تعویق افتادن انتخابات هستند و به همین دلیل اعلام کردهاند چنانچه انتخابات طبق نظر فتح و در زمانی که تشکیلات خودگردان اعلام کرده، برگزار شود از شرکت در آن اجتناب میورزند. در نقطه مقابل حاکمیت خودگردان امکان برگزاری انتخابات در غزه را از دست میدهد. در چنین شرایطی احتمال اینکه انتخابات پارلمانی و ریاستی در موعد مقرر در ماه ژانویه برگزار شود بسیار اندک خواهد بود. برخی منابع از احتمال برگزاری انتخابات در ژوئن 2010 خبر دادهاند. در این فاصله زمانی عباس به عنوان کفیل قدرت را در دست خواهد داشت.
عدهای از حقوقدانان فلسطینی با توجه به قوانین تدوین شده توسط پارلمان فلسطین ماندن عباس را در راس هرم قدرت تا زمان برگزاری انتخابات بعدی غیرقانونی دانستهاند. حماس در نقطه مقابل اصرار دارد عباس با پایان دوره قانونی مسوولیتش در ژانویه سال 2009 دیگر حق ماندن در راس هرم قدرت حاکمیت خودگردان را نداشته و اصولا پیش از اعلام استعفا هم ریاست او فاقد مشروعیت بوده است.
طبق قانون چنانچه ریاست تشکیلات خودگردان به هر دلیلی قادر به انجام وظایف خود نباشد طی 60 روز باید جانشینی برای او انتخاب شود در غیر این صورت ریاست پارلمانی تا زمان برگزاری انتخابات جدید ریاست را برعهده میگیرد. چنین رویکردی لااقل در مقطع کنونی که ریاست پارلمان را عزیز دویک از حماس برعهده دارد برای فتح قابل قبول نیست.
در چنین شرایطی تکلیف عباس 74 ساله چه میشود؟ اگرچه او به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان سعی کرد با استعفایش بار ناکامیهایش را به گردن صهیونیسیتها و مخالفانش در بین فلسطینیها بیندازد لیکن تقریبا همه طرفها در مورد اینکه او رهبری ضعیف بود اتفاقنظر دارند.
او همیشه دچار تزلزل بود و هیچگاه نتوانست تصمیمات قاطع اتخاذ کند. وقتی ریچارد گلدستون، قاضی آفریقایجنوبی که از سوی سازمان ملل به ریاست کمیته تحقیق در مورد جنگ غزه منصوب شده بود طی گزارشی عملکرد ارتش صهیونیستی در این جنگ را مذمت کرد عباس به جای تایید آن خواستار به تعویق افتادن بررسی گزارش در شورای حقوق بشر سازمان ملل شد. این رویکرد سقوط شدید محبوبیت یا شاید بهتر است گفته شود مشروعیت او را رقم زد.
هنوز هیچکس به طور رسمی نامزد جایگزین عباس نشده است. بسیاری از رهبران خارجی و حتی زمامداران ارشد رژیمصهیونیستی خواستار تجدید نظر او شدهاند.
مروان برغوثی محتملترین گزینه برای جانشینی عباس است که در دو سوی طیف سیاسی فلسطینیها چهرهای شناخته شده و مورد احترام است. مشکل این است که برغوثی هماکنون در زندانهای اسرائیل دربند است و دوران محکومیت 5 ساله خود را پشت سر میگذارد.
شایعاتی بر سر زبانها افتاده که از آمادگی حماس برای معاوضه گیلعاد شالیت، سرجوخه ارتش رژیمصهیونیستی با زندانیان فلسطینی دربند اسرائیل حکایت دارد. اگر این معاوضه انجام شود برغوثی یکی از افرادی خواهد بود که آزادیاش را به دست میآورد.
در هر شکل و حال عباس خسته و ناکام همچنان برای مدتی در راس هرم قدرت حاکمیت خودگردان باقی خواهد ماند تا برای تحولات بعدی در فضای سیاسی فلسطین هموار شود.
مترجم: فرزین تکلو / منبع: اکونومیست
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد