گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

مطالعه رفتار مردم در انتخابات دهم

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «عکس و برعکس !» ، «کدام نظرگاه؟» ، «مطالعه رفتار مردم در انتخابات دهم» ، «ویران سازی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی!» ، «شکستی دیگر برای فرزندان صهیون» ، «شعار اقتصادی مناسب در این دوره ریاست‌‌جمهوری» ، «تعویق انتخابات به چهار دلیل!» ، «دستاورد کرزای در واشنگتن» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۵۱۲۹۴

کیهان:عکس و برعکس !

«عکس و برعکس !»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛این روزها و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم، بازار «خط امام»(ره) در تبلیغات انتخاباتی داغ تر از همیشه است و برخلاف دو سه دوره قبل که برخی از نامزدها تاکید بر «توسعه اقتصادی»، «اصلاحات» و... را پرمشتری تر از خط امام(ره) تلقی می کردند  و برای کسب آرای مردم نیازی به تأکید بر «خط امام(ره)» نمی دیدند، امروزه همه نامزدها بدون استثناء بینش و منش خود  برای اداره امور کشور را در انطباق کامل! با خط مبارک امام راحل(ره) معرفی می کنند و به تناسب حال، برگی از ارادت پیشین خویش به آن بزرگوار را ضمیمه تابلوی انتخاباتی و  جزوه های تبلیغاتی خود می کنند. این رخداد را باید به فال نیک گرفته و از آن تقدیر کرد، زیرا حکایت از این واقعیت شیرین و غیرقابل انکار دارد که سه دهه بعداز پیروزی انقلاب و در آغاز دهه چهارم، هنوز هم گفتمان امام و انقلاب در عمیق ترین لایه های باور مردم جای دارد و اگر چنین نبود، تاکید بر این گفتمان به ترجیع بند تبلیغاتی و پرتکرار تمامی نامزدها و هواداران واقعی و مصلحتی آنها تبدیل نمی شد.

و اما، خط امام(ره) و بینش ومنش آن بزرگوار به اندازه ای روشن و خالی از ابهام است که کمترین ناهمخوانی با آن به وضوح قابل درک خواهد بود، چرا که؛
1-امام راحل(ره) با هیچکس رودربایستی نداشت و دیدگاه و نظر مبارک خویش را بدون ملاحظه این و آن و فارغ از خوشامد فلان گروه و فلان جریان یا شخصیت سیاسی مطرح می فرمود.

2-امام راحل ما(ره) نظر خود را  با مردم نه به ایهام و کنایه که به وضوح و صریح در میان می گذاشتند، آنگونه که برای همگان شنیدنی و فهمیدنی باشد.

3- آثار حضرت امام(ره) چه گفتاری و چه نوشتاری دقیقاً ثبت و ضبط شده و موجود است، بنابراین، حذف جمله ای از آن و یا افزودن کلامی به آن ناممکن است، کما این که در مواردی- البته نادر و اندک- کسانی به غفلت و خطا و یا به عمد سخنی از آن بزرگوار را با افزودن یا کاستن کلمه و جمله ای از آن تغییر داده بودند که خطا یا غفلت آنان خیلی زودتر از آنچه انتظار می رفت برملا شد و اگرچه برخی از آنها علی رغم اثبات این گونه تحریف ها حاضر به پوزش از روح مطهر امام راحل(ره) و پیشگاه امت حاضر ایشان نشدند ولی راه تحریف را بسته  دیدند.

4-از آنجا که خاستگاه نظرات حضرت امام(ره)، مبانی اصیل اسلام بود، در آثار ایشان تناقض و چندگانگی راه نداشته است و هیچ نظر و سخنی از آن بزرگوار، با نظر و سخن دیگری از ایشان در تناقض نیست از این روی، برداشت های متناقض از خط امام(ره) امکان پذیر نمی باشد. دراین باره گفتنی است که در موارد به ظاهر متفاوت و یا متضاد! بخش های دیگری از دیدگاه و نظرات امام(ره) برطرف کننده ایهام است. به عنوان مثال، حضرت امام(ره)با سپردن دولت موقت به نهضت آزادی موافقت کرده بودند ولی این نکته نمی تواند دستاویزی برای تائید گروه یاد شده از سوی امام راحل(ره) باشد چرا که ایشان، در بخش دیگری از گفتار و نوشتار خویش، گروه نهضت آزادی را فاقد اعتبار دانسته و مسئولان نظام را از به کارگیری اعضای این گروه به شدت نهی فرموده اند و یا، اگرچه در برخی از موارد نسبت به بنی صدر ابراز لطف و محبت داشته اند ولی بعدها به صراحت اعلام کرده اند که از ابتدا نیز نسبت به وی خلجانی در ذهن داشته و در انتخابات دور اول ریاست جمهوری نیز به وی رأی نداده اند.

5- نقل قول از حضرت امام(ره) -حتی از سوی نزدیکترین افراد به ایشان- نیز تنها هنگامی قابل قبول خواهد بود که با بینش و منش مکتوب و مضبوط آن عزیز به حق پیوسته مغایرت نداشته باشد. امام راحل(ره)که به یقین با نگاه ملکوتی خویش از این احتمال باخبر بوده اند، در وصیت نامه سیاسی-الهی خود با صراحت بر این نکته تاکید ورزیده و فرموده اند؛
«اکنون که من  حاضرم، بعضی نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود، لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده  شده یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آن که صدای من یا خط و امضای من باشد؛  با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»

6-همراهی افراد و شخصیت ها با امام(ره) و نظام و تمجید و تحسین حضرت امام(ره) از آنان نیز فقط هنگامی به عنوان یکی از معیارهای خط امامی(ره) بودن قابل قبول است که بعدها و در ادامه راه از آن مسیر منحرف نشده و بستر تعریف شده خط امام(ره) را ترک نکرده باشند. زیرا کم نبوده و نیستند افرادی که در مقطعی از زمان در راه بوده و سپس به هر علتی به بیراهه رفته اند. حضرت امام(ره) در این باره نیز حجت را تمام کرده و می فرمایند «میزان در هر کس حال فعلی اوست».

7- محورهای اصلی و اصول بنیادین خط امام(ره) به اندازه ای آشکار و از سوی ایشان پرتکرار است که تحریف آنها امکان پذیر نیست. به عنوان نمونه، تقابل حضرت امام(ره) با آمریکا و ایستادگی  و مقاومت در برابر باج خواهی و زورگویی قدرت های استکباری را نمی توان با هیچ توضیح و توجیهی تحریف کرده و نادیده گرفت و مثلاً با این بهانه که آمریکا قدرت بلامنازع است، مقاومت در برابر زورگویی این قدرت استکباری را «بیرون از عرف  دیپلماتیک»! دانسته و نتیجه این ایستادگی و مقاومت را «سقوط کشور به پرتگاهی خطرناک» وانمود کرد!
تاکید بر آموزه های اسلامی، حمایت از محرومان، ساده زیستی، مبارزه با مفسدان اقتصادی، حضور در میان مردم، پرکاری، حساسیت نسبت به بیت المال، توزیع عادلانه ثروت، پرهیز از تجمل گرایی، مرزبندی با دشمنان بیرونی نظام و گروههای منحرف و معاند داخلی، تاکید بر صدور انقلاب، نامشروع دانستن رژیم صهیونیستی و ضرورت محو آن از جغرافیای سیاسی منطقه و... نیز از جمله خطوط اصلی و  بنیادین خط امام(ره) است. بنابراین نمی توان فی المثل، از یکسو تابلوی «خط امام» را برافراشت و در همان حال، با گروههای ضدانقلاب و کسانی که بارها به امام راحل(ره) اهانت کرده اند، و ناباوری خود به نظام جمهوری اسلامی ایران را  فریاد زده اند، فالوده خورده و ائتلاف سیاسی کرد. و یا چگونه می توان از خط امامی بودن سخن گفت و از سوی دیگر، محرومان و مستضعفان را به سخره گرفته و آنان را که ولی نعمت های انقلاب هستند به «لشگر قابلمه به دست ها» تشبیه کرد. یا در حالی که امام راحل(ره)  از بوسه زدن بر دست بسیجیان و افتخار به این بوسه سخن می گفتند، «بسیج را عامل خشونت»! دانست و با کسانی که رزمندگان اسلام را، سربازان وحشی آتیلا می نامیدند هم کاسه بود؟! و یا داعیه خط امامی بودن داشت و در همان حال با جبهه ای که خط امام(ره) را در موزه تاریخ می پسندید، نرد دوستی باخت؟! و...

8- برخی از گروههای مدعی خط امام(ره)، در حالی که حداقل یک دهه با دشمنان امام و انقلاب در ائتلاف بوده و یا دستکم اینکه در برابر همه اهانت های آنان به اسلام و امام و انقلاب سکوت کرده بودند، امروزه از وفاداری خود به خط امام(ره) سخن می گویند که این «ادعا»  با آن «سابقه» در تضاد است  و درباره این گروهها و احزاب تنها دو احتمال زیر می تواند مطرح باشد.
اول؛ آن که اگرچه با گروهها و جریانات منحرف و ضدامام(ره) در یک جبهه حضور داشته اند ولی با دیدگاهها و نظرات انحرافی آنان موافق نبوده و حتی مخالف نیز بوده اند! که در این صورت باید پرسید چرا هرگز علیه نظرات ضدانقلابی و ضدامامی آنها موضع نگرفتید؟
دوم؛ این که هرچند با آن گروهها و جریانات هم جبهه و در ائتلاف بوده اند، اما، اکنون از گذشته پشیمان هستند. در این حالت جای این سوالات هست که اولا؛ چگونه می توان باور کرد از آنها بریده و از همراهی با آنان پشیمان هستید؟! ثانیاً؛ با آن سابقه همراهی چه تضمینی وجود دارد که باردیگر با آنان همراه نشوید؟! ثالثاً؛ اگر به واقع از آنها بریده اید، حضور همان طیف در جمع شما چگونه قابل توجیه است؟

9- و بالاخره باید مراقب احزاب و گروههایی بود که عکس امام(ره) را بر بالای سر خود دارند و نمی توان مطمئن بود راهشان برعکس امام(ره)  نباشد! و در این  میانه از تمامی نامزدهای مطرح انتظار آن است که مرز میان خود و جریانات منحرف یادشده را به وضوح مشخص کنند و زمینه ای برای سوءاستفاده دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها باقی نگذارند.

اعتماد:کدام نظرگاه؟

«کدام نظرگاه؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی اعتماد ملی ست که در آن می‌خوانید؛روایت مورد نظر شهید مطهری در کتاب ایمان و کفر اصول کافی روایت شده است؛در باب مجالست با اهل معاصی نقل شده است. این روایت را شیخ انصاری در مکاسب آورده است و در دو جا هم به آن اشاره می‌کند.چنان که اشاره کردم می‌توان از دو منظر کاملا متفاوت «باهتوهم» را تفسیر کرد. تفسیر رایج این است: هر که را دیدید شک و شبهه ایجاد کنید که اهل بدعت و نوآوری است، او را با هر دروغ و افترایی هم که شده از صحنه خارج کنید. تا مردم به او اقبال نکنند.

نظرگاه دیگر، که مرحوم مطهری بر اساس آن روایت را تفسیر کرده است. این است: شما با کسانی که بدعت ایجاد می‌کنند و شک و شبهه در دین، با منطق نیرومند سخن بگویید و آنها را محکوم و مجاب و متحیر کنید. اینکه یک واژه و مفهوم آن می‌تواند، دو منظر کاملا متفاوت را در پیش روی ما بگشاید. نمونه‌های فراوانی می‌توان برای آن برشمرد. در دوران کودکی، مرحوم حاج آخوند برای ما گفت: یک نفر میخ طویله بلندی را روی زمین کنار چشمه‌ای می‌کوبد. خداوند برای اوحسنه‌ای می‌نویسد. فرد دیگری مدتی بعد می‌آید و همان میخ طویله را از زمین می‌کند. برای او هم حسنه‌ای نوشته می‌شود. پرسش این بود که چگونه دو عمل متباین می‌توانند، از طرف خداوند حسنه محسوب شوند؟ ایشان با همان زبان ساده و لبخند مدامشان گفتند:«نفر اول پیش خودش خیال کرد؛ اگر سواری از کنار چشمه رد شد. خواست آبی بیاشامد و اندکی استراحت کند می‌تواند افسار اسبش را به همین میخ بلند ببندد. دومی با خودش گفت: «اگر فرد تشنه‌ای شبانه به طرف چشمه بیاید؛ تا آبی بنوشد؛ پایش به این میخ گیر می‌کند و نقش زمین می‌شود. این تصویر ساده‌ای بود که به عبارت دیگر منطق موقعیت را برای ما تفهیم می‌کرد.

بگذارید یک مثال در قلمرو فقهی مطرح کنم. حضرت آیت‌الله صانعی در درس خارج فقه‌شان در درس نخست مکاسب محرمه نکات بسیار مهمی را درباره اختلاف نظر اجتهادی فقها ذکر کرده‌اند. یک نمونه‌اش در بحث تکتف در نماز است. با دست بسته، یا دستان بر هم نهاده نماز خواندن. همان شیوه‌ای که اهل سنت به هنگام نماز مراعات می‌کنند. البته حنفی‌ها و شافعی‌ها و حنبلی‌ها تکتف در نماز را سنت و مستحب می‌دانند. مالکی‌ها تکتف در نماز مستحبی را جایز می‌دانند و در نماز واجب، با دست باز نماز خواندن را مستحب می‌دانند.

درباره تکتف؛ یعنی با دستان روی هم نهاده، اصطلاحا با دست بسته نماز خواندن، فقط یک روایت به عنوان مستند یک حکم فقهی داریم. این روایت را فقهای ما روایت صحیحه می‌خوانند.( مثل حضرت آیت‌الله صانعی، در درس خارج فقه، مکاسب محرمه) روایت این است:
«دست‌هایتان را بر هم مگذارید، تا به مجوسیان شباهت پیدا نکنید.» از این روایت چهار برداشت کاملا متفاوت اجتهادی صورت گرفته است.
اول: محقق حلی در شرایع الاسلام، تکتف را مکروه می‌داند.
دوم: برخی فقها تکتف را حرام می‌دانند.
سوم: برخی جایز نمی‌دانند. اما چناچه ضرورت اقتضا کند، تکتف را جایز می‌دانند.
چهارم: آیت‌الله بروجردی، نه تکتف را مکروه می‌دانست و نه حرام، بلکه آن را ارشاد استحبابی تلقی می‌کرد.
از اینگونه اختلاف نظرهای اجتهادی می‌توان بسیار بر شمرد.حال اگر فردی بر اساس نظری اجتهادی و با در نظر گرفتن مجموعه شرایط و موقعیت ما، اعلام کرد که اعدام کودکان به مصلحت کشور و اسلام نیست، این نظر اسرائیلی است؟ و پیاده نظام رژیم صهیونیستی این نظر را القا کرده‌اند؟ نمایندگان سیاسی، دینی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، هر کدام گزارشی از بازتاب اعدام دلارا دارابی تهیه کنند. آیا این اعدام رژیم صهیونیستی را مات و منزوی کرد؟ اگر کسی بگوید درست در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در ایران این اعدام کاملا غیر موجه بود، و حداکثر می‌شد با بررسی بیشتر و همه جانبه اقدام کرد؛ این نگاه اسرائیلی است؟ تمام سخن آقای کروبی در این جمله خلاصه می‌شود: «پدیده غیرقابل درک اعدام افراد زیر 18 سال در مقاطع مختلف کارزار رسانه‌‌های خارجی علیه اسلام و ایران را سبب شده که تنها با یک اجتهاد و اراده قانونی و فقهی قابل حل شود.» داستان نشریه موج را یادمان هست. در یک نشریه دانشجویی با تیراژ کمتر از سیصد نسخه مطلبی درباره امام زمان نوشته شده بود. چه هنگامه‌ای بر پا شد. یک مقام نظامی-امنیتی اعلام کرد که خودش نویسنده را خواهد کشت.آقای یونسی وزیر وقت اطلاعات یادداشت‌ها و دعاهای همان جوان نویسنده را که در ایام بازداشت نوشته بود، در جلسه دولت نشانم دادند. دیدم آن جوان در خلوت خود دعاهایی را نوشته بود، سرشار از لطافت و توجه. پیدا بود نیت او از مطلب نشریه موج با موجی که در کشور دامن زده شد؛ به حساب ارشاد هم گذاشته شد، از زمین تا آسمان تفاوت داشت. خود او هم که بارها گفته بود قصد هیچ‌گونه اهانتی نداشته است. بعدا فیلمنامه یک سریال تلویزیونی درباره زندگی اقبال لاهوری نوشته همان جوان را خواندم که بی نظیر بود...
 
ابتکار:مطالعه رفتار مردم در انتخابات دهم

«مطالعه رفتار مردم در انتخابات دهم» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛تحلیل چگونگی عمل جامعه ایرانی در برخورد با انتخابات در طول سه دهه گذشته و برگزاری بالغ بر سی انتخابات جهت برگزیدن رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خبرگان رهبری و شوراهای شهر و روستا می تواند واقعیت های فراوانی را از جامعه ایرانی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی نمایان سازد.به تجربه ثابت شده است که رفتار سیاسی مردم ایران تابعی از تصمیم ها و توصیه های احزاب و گروه های سیاسی نیست موارد متعددی را می توان نام برد که مردم خلاف نظر و راهنمایی احزاب و گروهها عمل کرده اند. پیروزی محمد خاتمی در دوم خرداد 76 در حالی صورت پذیرفت که تمام احزاب و گروههای سیاسی به تبع بخش های مهم حکومت پشت سر رقیب ایشان یعنی ناطق نوری بودند اما مردم با رفتار پیچیده و در نقطه مقابل تمرکز گروههای سیاسی، عمل کردند و الیت نخبگان را در صفحه شطرنج خود مات کردند.

رفتار پیچیده مردم ایران در مراحل مختلف و در انتخابات های پی در پی تکرار شد بطوریکه در انتخابات ریاست جمهوری نهم سال 84 در حالیکه احزاب شناسنامه دار و بی شناسنامه با تاریخ و بی تاریخ، یک شبه و صد شبه همگان در حمایت از کاندیدای برجسته آن دوره یعنی آقای هاشمی رفسنجانی مسابقه گذاشته بودند اما مردم کسی را انتخاب کردند که کمتر نخبه سیاسی گمان آن را داشت پیروزی محمود احمدی نژاد مهر حیرت را بر کارنامه عملکرد گروههای سیاسی نشاند مجموع رفتارهای ذکر شده موجب گردید تا مردم ایران از نظر رفتار انتخاباتی غیرقابل پیش بینی، توصیف شوند و امکان دستیابی به پیروزیهای ناگهانی سریع و سهل الوصول برای نامزدهای خوش شانس فراهم آید. اینکه چرا مردم در ایران اینگونه عمل می کنند نیاز به تحلیل تاریخی، فرهنگی، جامعه شناسی و روانشناسی دارد ولی در این مقال به بخشی از این چرایی می پردازیم.یکی از دلایل رفتار «حزب گریز» ما ایرانیان اینست که رفته رفته نقش طبقات متوسط کم رنگتر می شود و حضور پرشور طبقات پایین دست جامعه بر کم رنگی طبقات متوسط افزوده است. طبقات متوسط جامعه بیشتر تحت تاثیر احزاب و نگاهشان معطوف به گروههای سیاسی است اما طبقات پایین دست جامعه از دیگر گروههای مرجع پیروی می کنند. بر همین جهت یکی از ویژگیهای انتخابات فعلی اینست که رقابت اصلی بین دو قرائت از گفتمان عدالت خواهی می باشد.

گفتمانی که بر گرفته از خواست طبقات پایین دست جامعه می باشد و دلیل مهم اجماع اصلاح طلبان بر میرحسین و اجماع اصولگرایان بر احمدی نژاد همین نکته می باشد چرا که در بین دو جناح مذکور هیچکدام به اندازه این دو، نماد عدالتخواهی نیستند و هر دو از زمینه پذیرش بالایی در بین طبقات پایین برخوردارند بنابراین بیش از گذشته، شاهد عطف توجه نامزدهای دوره دهم به طبقات پایین دست می باشیم دور تند سفرهای استانی و حضور بدون تکلف در بین توده مردم و سعی در ارتباط مستقیم با آنها همه و همه گویای نگاه نامزدهای این دوره به طبقات پایین دست می باشد.جهت دیگر رفتار «حزب ستیز» مردم به عملکرد احزاب بر می گردد عدم وجود احزاب استخوان دار، قانونمند و مستظهر به پشتیبانی مردم از رهگذر کار تشکیلاتی و تدوین برنامه های علمی و قابل اجرا جهت حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چالش مهم احزاب بحساب می آید اما بخشی از این چرایی به شرایط رای دهندگان ایرانی بر می گردد.در ایران ما سه گروه رای دهنده داریم 1-رای دهنده موثر و ثابت 2-رای دهنده ممتنع و شناور 3-تحریم کننده های همواره مخالف .از نظر فراگیری: گروه اول جمعیت قابل توجهی می باشند اما اکثریت نیستند و در مقیاس گروه دوم در اقلیت هستند. دسته دوم اکثریت جامعه ایران می باشند گروه سوم اقلیت بسیار محدود که خواستگاه ضد نظام دارند.

از آنجا که دسته اول کمتر تحت تاثیر رفتار سیاسی نامزدها و نخبگان قرار می گیرند از پیش، آرا» آنها تعیین شده می باشد. نحوه رقابت و برنامه نامزدها و شیوه تبلیغات بر این دسته از رای دهنده ها تاثیر چندانی ندارد رفتار این دسته معمولا نشانگر گست کامل از یک جناح و تعهد به جناح مقابل می باشد در تحلیل این دسته احزاب هم نقش ندارند برداشت شخصی تک تک رای دهنده این ویژگی را به همراه دارد. در ادبیات سیاسی ما ایرانیها به این دسته اصطلاح رای دهنده های «تکلیف گرا» اطلاق می شود ورود به انتخابات را وظیفه دینی می دانند و با همین مقیاس هم نامزد خود را بر می گزینند و نسبت به تبلیغات جدید واکنش چندانی از خود نشان نمی دهند این بخش جامعه پای ثابت انتخابات می باشند.

اما دسته دوم که اصطلاحا به «حق گراها» گفته می شود یکی از ویژگیهای این گروه از رای دهنده ها، پنهان کاری است، رندی، باطنی گرایی در فرهنگ این دسته حضور جدی دارد و به اصطلاح سعی در رفتار غافلگیر کننده دارند همواره تحت تاثیر نحوه رفتار، شخصیت و شعارهای انتخاباتی نامزدها می باشند و میزان مشارکت این بخش جامعه، می تواند منشا نتایج غیرقابل پیش بینی باشد این دسته از مردم تا دقیقه 90 رقابت ها فاقد علامت و رنگ سیاسی و سمت گیری سیاسی مشخصی می باشند به تعبیر یک کارشناس تاثیر فرهنگ «شب امتحان» بر رفتارهای انتخاباتی مردم، خود را به صورت افزایش درصد «رای های شناور» نشان داده است و تا زمانیکه احساس بیم نسبت به از دست دادن چیزی گریبان مان را نگیرد اراده ای برای انجام کارها شکل نمی گیرد به همین دلیل هم گمانه ها در فضای پر ابهام صورت می گیرد بنابراین همواره نتایج با پیش بینی ها و نظرسنجی ها متفاوت می باشد و لحظات آغازین رقابت ها با لحظات پایانی آن قابل قیاس با هم نیستند و بدیهی است که نظر سنجی های لحظه آغازین فاقد اعتبار می باشد در شرایطی که لحظات پایانی انتخابات «زمان طلایی» بحساب می آید در این زمان است که رفتار و اقدام نامزدها و اطرافیان آنها تعیین کننده می باشد یک اشتباه می تواند اکثریت شناور را به سمت مقابل ببرد.

این بخش از مردم، بیشتر به دنبال فردی هستند با ویژگی های «کاریز ماتیک-مصلح گرایانه» که «اقتدار» لازم را نیز داشته باشد تا بتواند مطالبات متنوع جامعه را فراهم نماید بنابراین در نگاه این بخش از جامعه، احزاب و گروههای سیاسی جایگاه مهمی نخواهند داشت.ادامه این وضع نشان می دهد که برغم پیش بینی کارشناسان مبنی بر اینکه انتخابات میدان کارزار چهار بازیگر اصلی یعنی نامزدهای انتخاباتی، احزاب و گروههای سیاسی، رسانه ها و مردم می باشد با واقعیت روبرو نیست چرا که در حقیقت برای بازیگری احزاب و گروهها کارکردی وجود ندارد و بازیگران اصلی میدان انتخابات مردم به عنوان انتخاب کننده ها و نامزدها به عنوان انتخاب شونده ها می باشند.

رسانه ها از این جهت که قدرت فضاسازی و تهییج برای مشارکت دارند نیز موثر هستند. با این توصیف اکنون نمی توان پیش بینی نزدیک به واقع از نتایج و رویکرد مردم در انتخابات دهم داشت باید دید که کدام نامزد می تواند با معیارهای گروه دوم رای دهنده ها سازگار افتد و نظاره گر این باشیم که بارش «باران پیروزی» در 22 خرداد 88 بر زمین کدامین «رجل سیاسی» حاضر در میدان رقابت خواهد بارید.

رسالت:ویران سازی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی!

«ویران سازی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛یکی از مباحثی که جناب آقای میر حسین موسوی یکی از دو نامزد محترم دوم خردادی‌ها در سخنرانی‌های خود مطرح می‌کند. بحث و جایگاه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی است.

آقای موسوی اخیرا در جمع اعضای مجمع روحانیون مبارز و جمعی از طلاب فرموده‌اند: «دولت‌ها در دنیای امروز هر تفکری که دارندباید از یک نظام عقلانی حاکم بر حکومت تبعیت کنند متاسفانه این روند در کشور در دولت نهم از بین رفت نمونه‌اش ویران سازی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی بود.»

وی با اشاره به اینکه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی بر حساب و کتاب‌‌های دولت نظارت می‌کند گفت: «امروز در دولت نهم با هیاهوی بسیار تنها برای کسب چند رای بیشتر ریخت و پاش‌های کلان صورت می‌گیرد و کسی نیست که در مقابل آن بایستد و از دولت حساب پس بگیرد چراکه سازمان مدیریت ویران شده است.»[ سایت آفتاب 88/2/17 ]

چند نکته کلیدی در نوع فهم و ادراک آقای مهندس موسوی از جایگاه سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی وجود دارد که وی را در داوری به انحراف برده است.
-1 مطابق اصل 126 قانون اساسی، «رئیس‌ جمهور مسئولیت امور برنامه و بودجه و امور اداری و استخدامی کشور را مستقیما به عهده دارد.»
اگر رئیس جمهور خود مسئول امور برنامه و بودجه است چگونه می‌تواند خودش ناظر خودش باشد؟!
سازمان مدیریت هیچ گاه به حساب و کتاب دولت نظارت نمی‌کند.

نظارت بر حساب و کتاب دولت در قوه مجریه در امور مالی و محاسباتی به عهده «سازمان حسابرسی» و در قوه مقننه به عهده «دیوان محاسبات» و در قوه قضائیه به عهده «سازمان بازبینی کل کشور» است. لذا حساب و کتاب دولت زیر نظر سه دوربین از سه قوه است. رئیس جمهور خودش نمی‌تواند ناظر خودش باشد.
-2 سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی هیچ گاه ویران نشده است. سر جای خودش با همان پرسنل و کارشناسان و متخصصان قرار دارد.

نصب رئیس سازمان در دولت‌های پیشین به عهده رئیس جمهور بوده است. در این دولت هم به عهده رئیس جمهور است. در دولت‌های پیشین یک سازمان مستقل بوده و با اختیارات مشخص. الان هم همین استقلال را با اختیارات قانونی دارد. منتهی در دولت نهم از حالت سازمانی بیرون آمد و به صورت معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور درآمد. یعنی درست همان وظیفه‌ای که قانون اساسی در اصل 126 از رئیس جمهورطلب می‌کند. اگر آقای موسوی دغدغه «نظارت» را هم دارند به عنوان این معاونت واژه «نظارت راهبردی» را هم افزوده‌اند بنابراین چه جای نگرانی است.

-3 بدنه کارشناسی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی طی 30 سال گذشته که کارشان تولید فکر و تئوری برای برنامه‌های اقتصادی دولت وتنظیم و تدوین بودجه است هیچ تغییری نکرده است. بنابراین آقای موسوی از کدام ویرانی سخن می‌گویند. حسن و قبح چهار برنامه اقتصادی دولت‌های پیشین و نیز بودجه‌هایی که همه ساله به مجلس تقدیم می‌شود دست پخت همین‌ کارشناس‌ها است. حتی کارشناسی که همه ساله از سوی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی به مجلس برای تبیین دیدگاه‌های کارشناسی سازمان می‌رود یک نفر است و طی 30 سال گذشته هیچ تغییری نکرده است.

ساختمان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی  [سابق] و یا معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور [ جدید] سر جای خودش هست. پست‌های سازمانی سر جای خودشان هستند هیچ کدام ویران نشده است آقای موسوی از چه ویرانی سخن می‌گویند.

-4 این سازمان با این معاونت طی سه دهه گذشته قرار بوده است به تعبیر آقای موسوی ساختار تصمیم‌گیری را عقلانی کند و روند تصمیم‌گیری ما را از روند دوران قاجاریه جدا کند و وارد فضای مدرن نماید. این آرزوی بسیار خوبی است. اما اگر کسی که مغز متفکر و تصمیم‌گیر این سازمان طی سه دهه گذشته بوده است خود اعتراف می‌کند که نیمی از درآمد نفت را خارج از ساز و کار خزانه داری کل در بودجه‌ریزی و بودجه‌بندی همه ساله می‌دیده است(1) شما از کدام برنامه‌ریزی و بودجه‌نویسی مدرن در سازمان مربوطه یاد می‌کنید.

و یا وقتی وزیر نفت دولت اصلاحات خود اعتراف می‌کند که تبصره 38 قانون بودجه سال 58 مصوب شورای انقلاب که یک تبصره دائمی طی سال‌های 57 تا 83 بوده رعایت نمی‌کرده است(2) و این قانون اساس مناسبات مالی و محاسباتی بین دولت و شرکت ملی نفت بوده است شما از کدام سازمان مدرن و از کدام عقلانیت در برنامه‌ریزی و بودجه‌نویسی یاد می‌کنید و یا وقتی در بودجه‌ریزی ماده 32 قانون برنامه و بودجه را فراموش می‌کنند و از درد هجران درآمد عمومی کشور ناشی از عدم اجرای ماده 32 هیچ سخنی به میان نمی‌آورند و یا وقتی ....
اقتصاد ما طی سه دهه گذشته بیمار بوده، نشان این بیماری کسری بودجه دولت، تورم و گرانی ... است بخشی از اطبای اقتصادی ما دراین سازمان بوده‌اند آنها باید به مردم پاسخ دهند چرا تئوری‌های آنها جواب نداده است.

چرا به نقدهای اقتصادی پاسخ نمی‌دهند و سیاستمداران را جلو می‌اندازند و حرف‌های خود را از زبان آنها می‌گویند. معلوم نیست هر دولتی که سرکار می‌آید چه چیز را تحویل می‌‌گیرد و وقتی می‌رود چه چیز را تحویل می‌دهد.

دولت نهم روی روند این نوع تصمیم سازی و تصمیم گیری علامت سوال گذاشت و سوالاتی مطرح کرد که بهبود اوضاع اقتصادی کشور در گرو پاسخ به آن سوالات است.

جرم آقای احمدی‌نژاد این است که در تدوین برنامه پنجم توسعه اقتصادی کشور از نظرات 50 کارشناس حوزوی استفاده کرده است(3) و به حلقه بسته کارشناسی سازمان اکتفا نکرده است.
نباید گام‌هایی که در دولت نهم برای شفاف سازی بودجه و دقت‌های خوب در برنامه‌ریزی برداشته شده بی‌هیچ دلیلی آن هم با عنوان کردن یکسری کلی گویی تخطئه کرد.
پی‌نوشتها:
-1 روزنامه شرق سرمقاله 83/3/11 دکتر محمد کرد بچه
-2 نطق آقای زنگنه وزیر نفت دولت اصلاحات به هنگام بررسی بودجه سال 84 به تاریخ 83/12/13
-3 خبرگزاری رسا 88/2/18 حجت‌الاسلام نقویان عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره.)

جمهوری اسلامی:شکستی دیگر برای فرزندان صهیون

«شکستی دیگر برای فرزندان صهیون»عنوان سرمقال‌ی روزنامه ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛صهیونیست ها این روزها درحال برگزاری یک رزمایش گسترده نظامی هستند که دامنه بخش هوائی آن تا حریم اسپانیا امتداد دارد. این رزمایش در بخش های زمینی و دریائی نیز درحال انجام است .
ناظران سیاسی در منطقه خاورمیانه هدف این رزمایش را آماده شدن رژیم صهیونیستی برای یک جنگ جدید علیه حزب الله لبنان دانسته اند . آنها معتقدند سران این رژیم از شکست خوار کننده ای که در جنگ 33 روزه از حزب الله خورده اند بشدت ناراحتند و از تابستان 1385 تاکنون درصدد جبران آن هستند .

هرچند بعضی از همین صاحبنظران این احتمال را نیز دور از ذهن نمی دانند که سران رژیم صهیونیستی خود را با این رزمایش برای حمله به تاسیسات اتمی ایران آماده می کند اما با توجه به هراسی که سران این رژیم از قدرت جمهوری اسلامی ایران دارند و ضعفی که در خودشان در برابر ایران احساس می کنند همان صاحبنظران چنین احتمالی را بعید می دانند. آنها می گویند برای صهیونیست ها بسیار مطلوب است که با وارد ساختن ضربه ای به ایران زهر چشمی از حزب الله و حتی سوریه که متحد ایران در منطقه است بگیرند لکن چنین امکانی به دو دلیل برای آنها وجود ندارد اول آنکه خود را در برابر جمهوری اسلامی ایران ضعیف میدانند و دوم آنکه از پیامدهای سنگین چنین اقدام خطرناکی بشدت بیم دارند.

درباره اینکه رژیم صهیونیستی درصدد به راه انداختن جنگ جدیدی علیه حزب الله باشد علائم گوناگونی برشمرده می شود.
یکی از این علائم اعتراف مقامات رژیم صهیونیستی به ناکام ماندن در ترور سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان است . رئیس سابق ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی برای اولین بار اعتراف کرد که مقامات این رژیم در جریان جنگ 33 روزه در تیرماه سال 1385 درصدد ترور سیدحسن نصرالله بودند ولی ناکام ماندند . وی گفت : ما در آن زمان تلاش زیادی برای ترور دبیرکل حزب الله لبنان بعمل آوردیم و اگر کمی به او نزدیک تر شده بودیم اکنون او زنده نبود. ما از کلیه ابزارهای پیشرفته برای دستیابی به سیدحسن نصرالله استفاده کردیم و تمام تلاشمان را برای ترور او به کار بستیم ولی موفق نشدیم . دان حالوتس که با شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی گفتگو می کرد نتوانست خشم خود را از سرخوردگی ناشی از شکست در جنگ 33 روزه لبنان و ناکامی در ترور سید حسن نصرالله پنهان نماید و با ناراحتی ادامه داد : من شخصا با صراحت می گویم نمی توانم تحمل کنم نصرالله به راحتی به فعالیت های خود ادامه دهد.

این اظهارات در عین حال که دشمنی شدید صهیونیست ها با حزب الله لبنان و شخص سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله را نشان می دهد این واقعیت را نیز آشکار می کند که رژیم صهیونیستی علیرغم همه ادعاهایش در عرصه جنگ اطلاعاتی و امنیتی نیز همچون جنگ نظامی بسیار ضعیف تر از آنست که همواره از خود ترسیم می کند. حزب الله لبنان نه یک دولت است و نه یک تشکیلات وابسته به دولت بلکه فقط یک گروه سیاسی است که حتی در داخل لبنان نیز در طول حیات خود با مخالفت ها و مشکلات و کارشکنی های زیادی مواجه بوده و هم اکنون نیز هست . در جریان جنگ 33 روزه نیز دولت لبنان و شخص نخست وزیر این کشور با گروه های مخالف و با دشمن صهیونیستی همراهی می کرد و در موارد زیادی عملا اقدام به کارشکنی و ایجاد مشکل علیه حزب الله نمود. با اینحال در آن جنگ که رژیم صهیونیستی علاوه بر بکار گرفتن همه قدرت نظامی خود از حمایت های همه جانبه آمریکا و ارتجاع عرب و حتی ستون پنجم داخل لبنان برخوردار بود حزب الله پیروز شد و هیمنه ارتش مغرور رژیم صهیونیستی را شکست .

این شکست برای صهیونیست ها فقط یک شکست نظامی نبود بلکه یک کابوس بود که همچنان آنها را آزار می دهد. سران رژیم صهیونیستی برای رها شدن از این کابوس به هر کاری دست خواهند زد و به همین جهت این احتمال وجود دارد که درصدد حمله جدیدی به حزب الله باشند.

علامت دیگر چراغ سبزی است که رژیم صهیونیستی به گروه های لبنانی رقیب حزب الله در آستانه انتخابات مجلس لبنان می دهد. نخست وزیر جدید رژیم صهیونیستی هفته گذشته اعلام کرد از بخش شمالی روستای لبنانی « عجز » که تحت اشغال است عقب نشینی خواهد کرد. صاحبنظران این اقدام نتانیاهو را تلاشی برای تاثیرگذاری بر انتخابات مجلس لبنان که قرار است در اواسط خرداد ماه برگزار شود می دانند. نتانیاهو خواستار امضای سند این عقب نشینی میان رژیم صهیونیستی و دولت لبنان شد تا این واقعه به نام مقاومت ثبت نشود و امتیازی برای حزب الله محسوب نگردد.
از نگاه ناظران سیاسی این اقدام رژیم صهیونیستی نیز بخشی از تلاشی است که برای ضربه زدن به حزب الله در چارچوب جنگ همه جانبه مورد نظر این رژیم صورت می گیرد.

نیازی که صهیونیست ها به جبران اعتبار از دست رفته خود در جریان جنگ 22 روزه غزه نشان می دهند علامت دیگر است . سران رژیم صهیونیستی خوب می دانند که ضایعه ای که در این جنگ متوجه آنها شده را نمی توانند با جنگ دیگری علیه مردم غزه جبران نمایند و باید در پی اقدام علیه حزب الله باشند که در جنگ 33 روزه طلسم ارتش صهیونیستی را شکستند و بطلان افسانه های سروده شده برای این ارتش را به اثبات رساندند. آنها فکر می کنند با سرکوبی حزب الله مشکل خود در غزه و سایر نقاط فلسطین را نیز حل خواهند کرد.

هدف رژیم صهیونیستی از رزمایش کنونی هرچه باشد اینبار نیز چیزی غیر از شکست را نصیب خود نخواهد کرد. هوشیاری طرف های مقابل و تجربه ای که کسب کرده اند از یکطرف و روحیه درهم شکسته نظامیان صهیونیست که محصول جنگ های 33 روزه و 22 روزه است از طرف دیگر نتیجه حمله نظامی رژیم صهیونیستی را از هم اکنون مشخص کرده است ; شکستی دیگر برای فرزندان صهیون .

آفتاب یزد: تعویق انتخابات به چهار دلیل!

«تعویق انتخابات به چهار دلیل!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛بسیاری از اصلاح طلبان در سه سال گذشته، به صورت مکرر رفتار همراه با علاقه مفرط رسانه ملی نسبت به احمدی نژاد را مورد اعتراض قرار دادند. در این مدت بارها برخورد صدا و سیما با دو رئیس جمهور - خاتمی و احمدی نژاد - مورد مقایسه اصلاح‌طلبان قرار گرفت؛ اگر چه تفاوت این رفتار بسیار آشکار بود و بدون ارائه گزارش مقایسه‌ای توسط اصلاح طلبان نیز اکثر مردم به این نکته پی می‌بردند که »انگیزه صدا و سیما برای انعکاس جزئی‌ترین اشکالات در زمان خاتمی، جای خود را به احساس وظیفه برای تبلیغ و بزرگ‌نمایی جزئی‌ترین اقدامات در دولت نهم داده است«. اما از چند ماه قبل، رسانه ملی با هدف القای موفقیت‌های ادعایی دولت احمدی نژاد، وظیفه خاصی برای خود تعریف کرد که همزمانی این تلاش با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، اعتراض شدیدتر اصلاح طلبان را برانگیخت. روند جدید اعتراض به رفتار صدا و سیما، پس از نوروز 88 به فاز جدیدی وارد شد. در این فاز، افراد زیادی از جناح‌های مختلف به هم زبانی پرداختند و در یک کلام می‌توان گفت »همه غیر احمدی‌نژادی‌ها، در پروژه اعتراضی با یکدیگر تشریک مساعی رسمی داشتند«. در جدیدترین بخش از اعتراض، وابستگانی از جناح اصولگرا - به استثنای فراکسیون دولتی آنها - در کنار اصلاح‌طلبان قرارگرفتند و ضمن تلفیق تعجب با اعتراض، مسئولان صدا و سیما را مورد سوال قرار دادند که »چرا برای انتخاباتی کردن فضای کشور، تلاشی در رسانه ملی صورت نمی‌گیرد؟« این گروه از معترضان، معتقد بودند که صدا و سیما در این دوره با تاخیر قابل توجه در کلید زدن فعالیت‌های انتخاباتی، عملاً به کمک احمدی‌نژاد آمده است تا او با استفاده از تریبون‌های انحصاری، بسیار زودتر و پرحجم‌تر از رقبای احتمالی، سخنان یکطرفه خود را در اقصی نقاط کشور به خانه‌های مردم ببرد. البته حق با »غیراحمدی‌نژادی«‌ها بود، زیرا در حالی که ظاهراً برنامه‌های مرتبط با انتخابات در صدا و سیما آغاز نشده است هر روز و شب جلوه‌هایی از موفقیت‌های مشعشع دولت نهم، با هنرنمایی‌های ویژه رسانه ملی به اطلاع مردم می‌رسد. همچنین برای رفع نگرانی‌های احتمالی، ادعاهای رئیس جمهور در خصوص کارشکنی‌ سایر دستگاه‌ها و قوا در برابر برنامه‌های بی نظیر و نجات دهنده دولت مرتباً در صدا و سیما پخش می‌شود!

به هر حال اکنون بیش از یک ماه است که »غیراحمدی نژادی« های دو جناح، اعتراض خود را بیان می‌کنند و صدا و سیمای احمدی‌نژادی هم روش دولت نهم را در پیش گرفته و بی‌اعتنایی در برابر منتقدان را بر پاسخگویی به آنها ترجیح می‌دهد. بر همین اساس ، نگارنده مایل است پیشنهاد جدیدی ارائه نماید. به موجب این پیشنهاد، به جای انتقاد از صدا و سیما به خاطر »تاخیر« در آغاز برنامه‌های انتخاباتی، از مسئولان مربوطه تقاضا می شود انتخابات را به »تاخیر« بیندازند.

اشتباه نشود! این پیشنهاد هیچ ربطی به تاخیر صدا و سیما در انتخاباتی کردن فضای کشور ندارد و به منظور جبران این تاخیر نیست. بلکه به نظر می‌رسد تعویق در انجام انتخابات، امتیازات فراوانی نصیب اقشار مختلف مردم می‌کند. اگر باور ندارید وعده هایی را که در همین روزها به مردم داده شده است مرور کنید: ظرف دو ماه آینده، کلیه مطالبات فرهنگیان پرداخت می‌شود (پانزدهم اردیبهشت88) حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی افزایش می یابد(سی‌ام فروردین88)، دولت افزایش بیست درصدی مستمری بازنشستگان تامین اجتماعی در سال 88 را تصویب کرد (سیزدهم اردیبهشت 88)، علاوه بر حقوق، مبلغ 114 هزار تومان به حساب بازنشستگان واریز می‌شود (پانزدهم اردیبهشت 88)، نظام جدید پرداخت دستمزد کارکنان دولت حداکثر تا خرداد ماه اجرا خواهد شد(سیزدهم اردیبهشت 88)، اعلام افزایش حقوق کارکنان مشمول نظام هماهنگ (چهاردهم اردیبهشت 88) و پرداخت سود80 هزار تومانی سهام عدالت به 5/5 میلیون نفر (هجدهم اردیبهشت 88.)

البته در یکی دو ماه گذشته، در مورد افزایش هدیه ازدواج جوانان، تسریع در راه اندازی بعضی پروژه های بزرگ و موضوعات دیگر نیز وعده های زیادی به مردم داده شده است. ممکن است کسی بگوید این وعده ها یا وعده های مشابه آن، صدها بار در 4 سال گذشته به مردم داده شده اما نهایتاً تغییر مثبتی در زندگی اکثریت مردم به وجود نیامده است. پس قاعدتاً این روزها نیز می گذرد و تاخیر در اجرای انتخابات، تنها باعث افزایش وعده هایی خواهد شد که یا بعد از انتخابات تکذیب می شود - مانند وعده آوردن نفت بر سر سفره ها که منعکس کننده آن، اصلی ترین روزنامه حامی احمدی نژاد بود- یا مسئولیت عدم اجرای وعده‌ها را متوجه سایر نهادها و افراد خواهند کرد - مانند ادعای اخیر در خصوص »عزم دولت برای پرداخت یارانه 60 هزار تومانی و مخالفت مجلس با آن!«- پس چه تضمینی وجود دارد که وعده های پر حجم روزها و هفته های باقی‌مانده تا انتخابات، اجرا شود؟ برای پاسخ به این سوال، بایستی نگاهی به زمستان 82 انداخت.

در آن زمان، بسیاری از سران فعلی دولت ، مسئولیت هایی در شهرداری تهران داشتند. آنها به صورتی کاملاً تصادفی، هم زمان با انتخابات مجلس هفتم به توزیع سخاوتمندانه بن در میان گروهی از اقشار حقوق بگیر دولت پرداختند. اما این سخاوتمندی، تنها یک بار انجام شد و پس از آن، هرگز تکرار نگردید. ‌ ‌

بر همین اساس می توان حدس زد تا قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم، برای انجام سخاوتمندی‌ها، انگیزه کافی وجود دارد. به عبارت دیگر،‌نه تنها اجرای بسیاری از وعده‌های ذکر شده در این یادداشت تا قبل از انتخابات، دور از ذهن نیست بلکه احتمال برخی سخاوتمندی‌های پیش بینی نشده - و البته یک باره - دیگر نیز وجود دارد. پس هر چه فاصله تا روز برگزاری انتخابات بیشتر شود احتمالاً اقشار بیشتری از جامعه از سخاوتمندی هایی که نمونه آن در آستانه انتخابات مجلس هفتم - توزیع میلیاردها تومان بن - مشاهده شد برخوردار خواهند گردید. ضمن آنکه رسانه ملی هم فرصت کافی خواهد داشت تا برای رفع دلخوری برخی حامیان پرتوقع دولت، گام‌های بلندتری بردارد و »ابعاد مخفی مانده معجزه هزاره سوم« را به صورت گسترده تر برای مردم تبیین کند. تاخیر در انتخابات، تغییر قابل توجهی در نتایج آن ایجاد نخواهد کرد اما باعث خواهد شد عده بیشتری از مردم از »سخاوتمندی های یک‌ بار مصرف« بهره‌مند شوند و پروژه احمدی نژادی‌ها برای اثبات »استثنایی بودن دولت نهم« به نتایج مشخص‌تری نائل خواهد شد. همچنین چشم ها به این واقعیت باز خواهد شد که بسیاری از امور معطل مانده در سه چهار سال گذشته از جمله اجرای نظام هماهنگ و پرداخت معوقه فرهنگیان، در یک دوره کوتاه زمانی قابل اجرا بوده است. در آن سوی ماجرا، »غیر احمدی نژادی« ها هم مطمئن خواهند شد که هر چه قدر خود را برای عادلانه کردن فضای رسانه‌ای انتخابات به زحمت بیندازند نتیجه‌ای عاید آنها نخواهد گردید و بایستی طرحی نو دراندازند. ‌ ‌

آیا همین چهار دلیل کافی نیست که از پیشنهاد »تاخیر در انتخابات« به جای »اعتراض به تاخیر صدا و سیما در انتخاباتی کردن فضای عمومی کشور« حمایت شود؟
 
دنیای اقتصاد:شعار اقتصادی مناسب در این دوره ریاست‌‌جمهوری

«شعار اقتصادی مناسب در این دوره ریاست‌‌جمهوری»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق الحسینی است که در آن می‌خوانید؛
این روزها بحث شعارهای انتخاباتی بیش و کم در حال داغ شدن است. نامزدهای انتخابات ریاست‌‌جمهوری در حالی که یک ماه و اندی به روز انتخابات باقی مانده است
تعداد سفرها، همایش‌‌ها و سخنرانی‌‌های خود را شدت بخشیده و در حال رساندن پیام‌‌های خود به مخاطبان هدفشان می‌‌‌باشند.

در این میانه، آنچه نظر را جلب می‌‌‌کند و کنجکاوی را بر می‌‌‌انگیزاند، این است که طبق اصول طراحی مبارزات انتخاباتی، نامزدها باید چه پیام‌‌ها و شعارهایی را چگونه و تحت چه شرایطی ارائه دهند، به طوری که هم بتوانند مخاطبان هدف خود را جذب نمایند و هم با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی، در راه اصلاح نظام‌‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی قدم بردارند؟(یعنی هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت از مزایای پیام‌‌ها و شعارهای خود بهره مند گردند).

برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید ضرورت پاسخگویی به این سوال را در شرایط حال حاضر اقتصاد ایران روشن کرد. در این راستا به نظر می‌‌‌رسد انتخابات ریاست‌‌جمهوری دهم، از یک منظر یک نقطه عطف در تاریخ انتخابات‌‌های ریاست‌‌جمهوری و نیز در تاریخ اقتصاد سیاسی ایران باشد. ویژگی‌‌های منحصر به فرد انتخابات جاری عبارتند از

1 -کشور در این سال به لحاظ حجم مخارج دولت، حدود و ثغور دخالت‌‌های دولت، درجه اختلالات اقتصادی و در کل به لحاظ وضعیت اقتصادی کلی در شرایط ویژه‌ای قرار دارد. هر چند در دوره‌‌های پیشین هم، بعضا با چنین شرایطی روبه‌رو بودیم، اما اولا، شدت عدم تعادل‌ها تا بدین حد نبود و ثانیا، مردم برعکس این دوره، به صورتی محسوس و ملموس پیامدهای چنین شرایطی را درک نمی‌‌‌کردند.

از این رو، اقتصاد پس از چند دوره (پس از انتخابات ریاست‌‌جمهوری دور اول جناب آقای هاشمی) به عنوان مهمترین محور مباحثات و خواست‌‌های مردمی ‌‌‌تبدیل شده است. از سوی دیگر با وجود کاهش شدید قیمت نفت و تثبیت تقریبی آن در این قیمت‌‌ها، اجماع کارشناسی و مردمی ‌‌‌در کشور بر روی انجام اصلاحات اساسی نهادی و ساختاری متمرکز شده است. معمولا در این شرایط، بهتر از شرایطی که مردم یا نخبگان به دلیل رونق اقتصادی و یا هر دلیل دیگری به اقتصاد توجه ندارند، می‌‌‌توان اصلاحات نهادی- ساختاری را جامه عمل پوشاند. بنابراین از یک منظر، این دوره ریاست‌‌جمهوری می‌‌‌تواند یک فرصت برای نامزدهای انتخاباتی به منظور ارائه پیام‌‌ها و شعارهای اقتصادی و در نتیجه پرداختن هرچه بیشتر به اقتصاد در نظر آید.

2 -به دلیل اینکه به نظر می‌‌‌رسد هیچ کدام از نامزدهای مطرح، رای نصف به اضافه یک رای‌دهندگان را با خود ندارند، نامزدها بیش از پیش به ارائه شعارهای جذاب و مردم پسند روی آورده‌اند. اگرچه در نگاه نخست به نظر می‌‌‌رسد که این شعارها تناسبی با اصلاح نهادی- ساختاری که در بالا لازم شمرده شد، نداشته باشد. از دیگر سوی، همانطور که بارها و بارها گفته شده، تعلق گرفتن درآمدهای نفتی به دولت‌‌ها، بزرگترین معضل ساختاری کشور محسوب می‌‌‌شود، چراکه واریز شدن درآمدهای نفتی به خزانه دولت باعث می‌‌‌شود تا فرآیندی نادرست و مخرب در جهت جلوگیری از انجام سیاست‌‌های صحیح اقتصادی و نیز مخدوش شدن رابطه نهادی میان دولت- ملت شکل بگیرد. بنابراین نقطه شروع هر اصلاح ساختاری در کشور، جداسازی این درآمدها از دستان دولت‌ها است. و علی‌الاصول هیچ دولتی سعی در محروم کردن خود از این درآمدهای وسیع نخواهد کرد، مگر آنکه مجبور شود.

بنابراین دوباره سوالی که در ابتدا مطرح شد، به ذهن خواننده رجوع خواهد کرد که چگونه می‌‌‌توان هم اصلاحات عمیق اقتصادی انجام داد و هم سیاست‌‌های مربوط به این اصلاحات را به گونه ای جذاب ارائه کرد که توان جمع آوری رای مردم را نیز داشته باشد؟ در اقتصاد سیاسی، به اصطلاح گفته می‌‌‌شود که در برابر هر گونه اصلاحات اساسی، علاوه بر سایر موانع، یکسری موانع اجتماعی (مردمی) وجود دارند که مردم به دلیل ترس از تضییع منافع خودشان، از انجام این گونه اصلاحات جلوگیری به عمل می‌‌‌آورند و در نتیجه به هیچ وجه به کاندیدایی که این گونه شعارها را ارائه می‌‌‌دهد، رای نمی‌‌‌دهند.

اما خوشوقتی اقتصاد ایران، با وجود این همه مصیبت، این است که می‌‌‌توان برعکس بسیاری از کشورها از ابزار نفت در جهت همسوسازی مردم با جریان اصلاحات ساختاری استفاده کرد. به عبارت دیگر، به نظر می‌‌‌رسد در شرایط سیاسی- اقتصادی ایران، راه حل‌‌هایی برای ایجاد سازگاری میان اصلاح رابطه نهادی بین دولت و مردم و نیز حذف موانع اجتماعی اصلاحات ساختاری وجود دارد. یکی از این راه حل‌‌ها، طرح پرداخت نقدی یارانه‌‌ها به مردم و دیگری طرح موسوم به طرح دکتر نیلی (سهامدار کردن مردم در شرکت‌‌های نفت و گاز) است. هر یک از این دو شعار مزیتی به هم دارند، به عنوان مثال یارانه نقدی جذابیت مردمی بالا و سهامی کردن نفت جذابیت و استحکام کارشناسی بالاتری دارد.

بنابراین بهتر است به عوض اظهار نظرهای غیرمنصفانه در مورد این دو شعار و متهم کردن آنها به پوپولیستی و غیر علمی‌ ‌‌بودن، دقت و هوشمندی مطرح‌کنندگان این طرح‌‌های اقتصادی را ستود که علاوه بر ارائه طرحی برای خروج نفت از دستان دولت (مهم‌ترین اصلاح ساختاری در ایران)، با همراه کردن مردم با آن، اجرای این اصلاحات ساختاری را ممکن می‌‌‌سازند و در عین حال به سایر کاندیداها هم هشدار داد که برای تجربه رقابت با دیگران در شرایط مساوی یکی از این شعارها یا شعاری مشابه را در دستور کار قرار دهند.

مردم سالاری:سخنی با رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه

«سخنی با رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛امروز کمتر کسی است که نقش نمازهای جمعه را در  ساختن و هدایت افکار عمومی نادیده بگیرد و از تاثیر تریبون نماز جمعه در مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی غافل باشد. امروز کمتر کسی یافت می شود که احیای نماز جمعه را از برکات و ثمرات انقلا ب اسلا می و هوشمندی امام راحل نداند.

 نماز جمعه بعد از انقلا ب اسلا می عنوان نماز سیاسی ، عبادی جمعه را به خود اختصاص داد تا جلوه ای باشد و شاهدی باشد بر جمله معروف شهید مدرس که «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست» و بنیانگذار جمهوری اسلا می ایران بارها این جمله  مدرس را مورد تایید و تاکید قرار داد.

 اگر در دنیا نیروهای اجتماعی، صنفی، سیاسی، نظامی ونهادهای تصمیم ساز و سیاستگذار، بروکراسی گسترده دستگاه های اجرائی، ابزارهای هژمونی ساز رسمی و رسانه های غیررسمی عناصر ساخت سیاسی جوامع را  تشکیل می دهند، در جمهوری اسلا می ایران علا وه بر عناصر فوق باید نمازهای جمعه و چگونگی قرائت از قانون اساسی را نیز بر این عناصر افزود. یعنی تریبون های نماز جمعه به عنوان یک رسانه سنتی احیا شده توسط انقلا ب و امام را از عناصر سیاسی به حساب آورد.

 اما چون ائمه جمعه مستقیم یا غیرمستقیم توسط رهبر انقلا ب منصوب می شوند و زیر نظر نهاد شورای سیاستگذاری ائمه جمعه از نهادهای وابسته به رهبری قرار دارند نمی توانند و نباید اولا غیر سیاسی باشند، ثانیا در خدمت یک جناح، حزب، گروه و دسته قرار گیرند. امروز در ایران اسلا می به هر علت چه بخواهیم و چه نخواهیم، نیروها و نهادهای ساخت سیاسی در ائتلا ف با یکدیگر دو جبهه اصلی اقتدارگرائی و دموکراسی خواهی را ساماندهی کرده اند. پیوند دهنده ای که عناصر ساخت سیاسی را در جبهه های دوگانه فوق آراییده است ترکیبی از اهداف و شیوه عمل عناصر ساخت سیاسی موجود را در بر می گیرد. اقتدارگرایان اندیشه تمرکز قدرت سیاسی را در سر می پرورانند و دموکراسی خواهان در پی احاطه رای مردم بر قدرت سیاسی هستند. با تاسی از شیوه و روش رهبری انقلا ب چه در دوران امام راحل «ره» و چه در حال حاضر که رهبر معظم انقلا ب حضرت آیت الله خامنه ای هدایت کشتی انقلاب اسلا می را سکان داری می کنند این بوده و هست که نهادهای زیر نظر رهبری اولا  در جهت غیرسیاسی کردن جامعه نباشند، ثانیا با برنامه ریزی دقیق ظرفیت رسانه ای خود را با السویه در اختیار اندیشه های سیاسی قانونی درون نظام قرار دهند، به طوری که جامعه این احساس را داشته باشد که برای این نهادهابه قدرت رسیدن یا از قدرت خارج شدن هیچ یک از مدعیان قانونی قدرت ملا ک نیست  بلکه انتخاب آگاهانه مردم هدف و راهبرد اصلی آنها و دلیل برنامه ها است. رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه روز پنج اردیبهشت در گرمسار و در جمع ائمه جمعه استان سمنان گفته بودند که در بخشنامه ای که به امامان جمعه کشور ارسال شده، سخنرانی نامزدهای انتخابات از تریبون های نماز جمعه ممنوع شده است. وی همچنین گفته بودند در تریبون های نماز جمعه از شخص خاصی حمایت نمی شود.

گرچه ممکن است این سخن برای پرهیز از اتهام طرفداری نمازهای جمعه در انتخابات از فرد یا گروهی موضع مطلوبی تلقی شود، اما اگر بپذیریم که نماز های جمعه یکی از عناصر سیاسی جامعه بوده و هست و نظر احیا کننده نمازهای جمعه نیز این چنین است باید نگاه دیگری به این سخن داشت و نمی توان که متاسف نبود.
 به جای بی طرفی و ممنوعیت، باید برنامه ریزی اصولی کرد و این ظرفیت را باالسویه در دوران قانونی تبلیغات انتخابات به طرفین اختصاص داد و مدافع برنامه تنظیم شده بود. واقعا اگر از تریبون های نماز جمعه سیاست زدائی شود با شان وجودی آنها مغایر است و شایسته نخواهد بود.

از سوئی دیگر نظارت بر فعال و بی طرف بودن تریبون های نماز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در نماز جمعه دیروز تهران، مجری نماز جمعه بخشی از بیانیه  گروهی به نام معلمان بسیجی به مناسبت هفته معلم را قرائت کرد که به وضوح و به بهانه حمایت از سخنرانی رئیس جمهور در کنفرانس دوربان 2، تداوم حضور ایشان در این سمت را خواستار شده بود! خدا نکند چنین طرفداری علنی در سایر تریبون ها اتفاق افتاده باشد. در هر حال شورای سیاستگذاری چه در بعد فعال کردن بی طرفانه تریبون های نماز جمعه در ایام انتخابات و چه در نظارت بر بی طرفی این تریبون ها مسوولیتی تاریخی دارد و جامعه ارائه برنامه دقیق و کارشناسی در تخصیص یکسان ظرفیت ارتباطی، اطلاع رسانی تریبون های نماز جمعه را انتظار دارد نه ممنوعیت و نه طرفداری.

نهادهای مقدسی چون نماز جمعه، بسیج، سپاه، مساجد متعلق به تمام جامعه و درون آنها مثل ساخت جامعه نیروهای طرفدار اندیشه های درون نظام وجود دارند و نباید مورد استفاده یکطرفه قرار گیرند.
 
قدس:دستاورد کرزای در واشنگتن

«دستاورد کرزای در واشنگتن»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم محمد ملازهی است که در آن می‌خوانید؛مذاکرات سه جانبه سران آمریکا، پاکستان و افغانستان آشکارا به سود حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان بوده است. گویا افغانها موفق شده اند، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا را قانع کنند که کلید شکست یا پیروزی آمریکا و ناتو در جنگ افغانستان، در مناطق قبایلی پاکستان نهفته است و اگر آمریکا می خواهد تجربه روسها را در افغانستان تکرار نکند، تروریسم را در جایی خارج از افغانستان و در مناطق قبایلی پاکستان جستجو کند. حامد کرزای ظاهراً موفق شده است، اوباما را قانع کند که پایگاه اصلی تروریسم و قدرت گرفتن مجدد طالبان و القاعده، در شمال پاکستان قرار دارد و هدف اصلی باید پایگاه ها و پناهگاه های طالبان و القاعده در این مناطق باشد.

با توجه به این موضوع می توان تصور کرد که جنوب آسیا در آستانه یک تحول مهم، سرنوشت ساز و تاریخی جدیدی قرار گرفته باشد. تحولی که می تواند نقش جدیدی را برای پاکستان رقم بزند تا به فروپاشی قدرت ملی این کشور و تجزیه اش منتهی گردد.

حامد کرزای امیدوار است، نشست واشنگتن آغازی برای پایان یافتن نقشی باشد که پاکستان در بیش از شصت سال حیات سیاسی اش از سال 1947 به این طرف برای دخالت در امور داخلی افغانستان، تلاش برای استقرار حکومت دست نشانده اسلام آباد در کابل و نیز تحمیل خط «دیوراند» به عنوان مرز بین المللی پاکستان و افغانستان ایفا کرده است. اکنون از نظر افغانستان دوره پایانی این نقش پاکستان فرا رسیده است و اوباما می تواند با تشدید فشارها بر اسلام آباد و حمایت از کابل وضعیتی به وجود بیاورد که در آن پاکستان و افغانستان مسایل تاریخی را کنار بگذارند و با هم زندگی مسالمت آمیز دو همسایه معقول را بیابند، اما اینکه چنین انتظار حامد کرزای به تمامی برآوردنی باشد یا نه بحث دیگری است.

البته دولت افغانستان و شخص کرزای تنها برندگان مذاکرات واشنگتن نیستند. در تغییر رفتار و راهبرد پاکستان و هندوستان نیز سود خواهد برد و در پیروزی افغانها شریک است.

پاکستان درگیر جنگ داخلی با ارتشی است که اساساً بر مبنای تضاد با هند سازماندهی شده و آموزش ایدئولوژیک گرفته است و اکنون با مردم خودش به عنوان دشمن وارد جنگ می شود و هند را از یاد می برد که می تواند دستاوردی تاریخی برای هند داشته باشد. احتمالاً در پایان کار با پاکستان متفاوتی از گذشته شش دهه آن رو به رو خواهیم بود. پاکستانی که ارتش آن فلسفه جهاد علیه هند و آزادی کشمیر را فراموش خواهد کرد ولو آنکه این فراموشی دشوار و با فلسفه وجودی اش در تضاد قرار گیرد، می تواند در کنار هند زندگی آرامی داشته باشد و دیگر از لشکرهای جهادی رنگارنگ و جهاد کشمیری که می توانند حوادثی نظیر واقعه بمبئی را خلق نمایند، خبری نخواهد بود. همچنان که پاکستان جدید می تواند از تربیت جهادگران رنگارنگ طالبانی، حکمتیاری، حقانی که آنها را وسیله تسلیم افغانستان قرار دهد نیز می تواند فاصله بگیرد و در موضع برابر و منافع مشترک با افغانها وارد معامله شود.

شکی وجود ندارد، اگر مذاکرات واشنگتن در نهایت به تولد چنین پاکستان بی آزادی منتهی گردد؛ کرزای برنده اصلی است و چه بسا که تردیدها از جایگزین کردن فرد دیگری به جای وی را در انتخابات آینده برطرف نماید. در هر حال حامد کرزای خیلی هوشیارانه باراک اوباما را قانع کرد که مشکل طالبان در پاکستان است نه در افغانستان و این مهمترین دستاورد کرزای به شمار می آید.

بانموهان سینگ، دومین برنده آن خواهد بود، اما شک نباید داشت که پاکستان و آقای آصف علی زرداری با باختی تاریخی رو به رو خواهند شد. باختی که نتیجه سیاستهای تبعیت سال گذشته مجموعه صاحبان قدرت سیاسی و نظامی است و منصفانه نیست که تنها به پای کسانی نوشته شود که هنوز چندان زمانی از روی کار آمدن آنها نمی گذرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها