با این کتاب البته، طعم خوش امنیت، زیر زبان ایرانیجماعت میآید. ناامنی هرجا که باشد، اختلال عظمایی توی حیات و ممات آدمی ایجاد میکند. تصور اینکه با صدها درد و مشقت، چهل روز از شهر و دیارت آواره راه و عازم زیارت باشی و شاید هم سالم و زنده برنگردی، تصور سخت و دهشتناکی است.
جعفری تلاش کرده سفرنامهاش متفاوت و یکجور دیگری باشد. درعموم کارهایش هم همینطوراست.بچه یزد،سرش پُرسوداست ودنبال دردودردسر است وراضی به روایتی روتین و رسمی نیست. درعطر فلفل، نویسنده نیت کرده از لابهلای شلوغی و احتمال انتحاری و بمب و ترکش و حتی گرسنگی و حتی مریضی و حال خرابی، خلاصه به هر قیمتی، متنی تند و فلفلی بیافریند! اما بخت با او چندان یار نیست و سفر با سروگوش جنباندن امنیتیهای پاکستان، به نوعی نیمهکاره رها میشود. اما همان مقدار هم که روایت شده، خوب و بهرهبردنی است. زبانبازیهای جالب و طنزآمیز جعفری اینجا هم نمایان است. متن شیرین است و بی دستانداز.فصلها ازپی هم وکوتاه ومختصر با تیترهای بانمک و بعضا دوپهلو و سخت فهم! نویسنده زود زبانفهم میشود و همان کلمات بلوچی و پشتو را لابهلای متن خود میگنجاند تا متن، فقط فارسی خودمان نباشد و چندکلمهای هم بلوچی و پشتو یاد بگیریم!
با عطر فلفل نگاهی داریم به کویته پاکستان و تاریخچه منطقه، اقلیم نچسب و محاصرهشده در کوههای آن، غذاها و اطعمه و اشربه تندوتیز شهر، فضای بصری و کامیونهای بزکدوزکی، مردمان جورواجور کویته و گویش و پوشش و ترس و واهمه دائمیشان از نیروهای امنیتی، وضعیت زیست و تعایش شیعه و سنی، تحریکات بیگانه و مزاحمتهای دائمی تکفیریها و سپاه صحابهایها و آمریکا و اذنابش در آن خطه، شور و عشق مردم شیعه به مذهب بهویژه آل الله و خاصه نسبت به سیدالشهدا(ع)، حب و علاقه و پایبندی به امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، تاثیر غیرقابل انکار و نفوذ خوب انقلاب اسلامی و آموزههایش بین مردم و ... و در نهایت داستان عزیمت پردردسر زوار حسینی به موسم اربعین و عتبات عالیات. تمام اینها و جزئیات مرتبط و کلی عکس مددرسان به فهم روایت؛ در کتاب عطر فلفل جلوی چشم خواننده است.
از نقاط عطف و قوت کتاب، دو سه گفتوگویی است که جعفری موفق شده در ایام اقامت چندروزهاش در کویته بگیرد. در راس آنها باید از گفتوگو با «سید امانالله شادیزهی» و «شیخ اسدی» نام برد که بهنوعی نمایندگان تفکر جمهوری اسلامی و انقلاب امام خمینی(ره) در آن خطه هستند. این دیدارها و همچنین گپوگفت با مولانا قاری عبدالرحمن نورزئی و یکیدوتا عزیز دیگر، تقریبا بدنه خوب کتاب را تشکیل داده و به وزانت و چگالی آن افزوده است.
کاش کار نویسنده ناتمام نمیماند و جعفری، همپای زوار پاکستانی از تفتان راه میافتاد و مشایه اربعین را هم با این خستهدلان بیادعا طی میکرد! عطر فلفل چون بهنوعی از روایتهای دستاول از آن خطه بهشمار میرود، میتوانست با همراهی تا عراق کامل و جامعتر باشد و گُل آخر را هم بزند! با همه این اوصاف این خودبومنگاره، کاری است خواندنی و ستودنی و حلاوت خواندنش تا مدتها در کام خواننده خواهد ماند.
* به زبان اردو به معنی گشتوگذار است.