امروز که به مناسبت سالروز وفات ایشان، روز تکریم مادران و همسران شهدا نامگذاری شده است، فرصتی است تا به دور از نگاههای صرفا احساسی و مرثیهسرایی، به بازخوانی سیرت این بانو و تداوم خط فکری ایشان در رفتارشناسی زنان ایران معاصر بپردازیم؛ زنانی که از دوران دفاعمقدس تا نبرد اخیر ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، معادلات نبرد را نه در خط مقدم، بلکه در عمق استراتژیک جامعه تغییر دادند.
اولویت ولایت بر فرزند
برای درک عمق تأثیر شخصیت حضرت امالبنین (س) باید از روایتهای کلیشهای عبور کرد. فاطمه بنتحزام، زنی از قبیلهای شجاع، زمانی که پا به خانه علی (ع) گذاشت، نه برای جایگزینی حضرت زهرا (س)، بلکه برای کنیزی فرزندان او آمد اما اوج شخصیت سیاسی و بصیرتی او در واقعه کربلا و پس از آن نمایان شد.گزارشهای تاریخی حاکی است وقتی خبر واقعه عاشورا به مدینه رسید و بشیر خبر شهادت چهار فرزندش را آورد، او با صلابتی کمنظیر فقط جویای حال امام زمان خویش، حسین بن علی(ع) شد. اولویتدادن «امام بر فرزند» و «عقیده بر عاطفه»، سنگبنای مکتبی شد که بعدها در قرن چهاردهم خورشیدی در ایران بازتولید شد. امالبنین(س) پس از عاشورا، نه بهعنوان یک مادر شکستخورده، بلکه در قامت یک رسانه، بقیع را به پایگاه افشاگری علیه بنیامیه تبدیل کرد. گریههای او سیاسی بود و مرثیههایش، مانیفست دفاع از ولایت. این دقیقا همان الگویی است که زنان ایرانی در نیم قرن اخیر آن را مشق کردند.
با آغاز جنگ تحمیلی هشتساله رژیم بعث علیه ایران، جامعه ایران پدیدهای را بروز داد که تحلیلگران نظامی و جامعهشناسان غربی را به حیرت واداشت: مادرانی که برخلاف غریزه طبیعی مادری که حفظ بقای فرزند است، فرزندان خود را تشویق به حضور در میادین خطر میکردند.
در این دوران، ما شاهد ظهور نسلی از مادران بودیم که با الهام مستقیم از سیره امالبنین (س)، شهادت فرزند را نه «فقدان» بلکه «کمال» میدانستند. گزارشهای مستند از آن دوران نشان میدهد در بسیاری از اعزامها، این مادران بودند که تردید فرزندان را به یقین تبدیل میکردند. همسران شهدای دفاع مقدس که اغلب در سنین جوانی بار مسئولیت سنگین سرپرستی خانوار را بر دوش گرفتند، با اتکا به همان صبر زینبی و امالبنینی، اجازه ندادند خلأ حضور پدر، به فروپاشی کانون خانواده منجر شود. آنها ستون فقرات پشتیبانی جنگ بودند؛ نیرویی که اگر میشکست، جبههها نیز فرو میریخت. این زنان با مدیریت بحرانهای اقتصادی ناشی از جنگ و حفظ روحیه عمومی، عملا جنگ را فراتر از یک درگیری نظامی در مرزها به امری «ملی» و «مقدس» تبدیل کردند.
مدافعان حرم و جهاد بصیرت
با تغییر ماهیت تهدیدات و آغاز بحرانهای منطقهای در دهه۹۰ شمسی، فصل جدیدی از ایثارگری با عنوان «مدافعان حرم» گشوده شد. تفاوت این دوره با دفاعمقدس در ابهام و پیچیدگی فضای نبرد بود. در دفاع مقدس، دشمن در مرزها بود و خاک کشور در خطر اما در نبرد سوریه و عراق، دشمن کیلومترها دورتر و با ماهیتی متفاوت ایستاده بود. اینجا بود که نقش «بصیرت» در مادران و همسران شهدا پررنگتر شد. مادران شهدای مدافع حرم باید با هجمههای تبلیغاتی سنگین و شبهات داخلی نیز مبارزه میکردند.آنهافرزندان خودرابرای دفاع ازحریم اهلبیت(ع)وامنیت ملی به میدان کارزار فرستادند، در حالی که زخمزبانها کمتر از گلوله تکفیریها نبود. همسران شهدای مدافع حرم که غالبا از نسلهای سوم و چهارم انقلاب بودند، نشان دادند الگوی امالبنین(س) محدود به یک نسل خاص نیست. آنها با برگزاری مراسمهایی که رنگ و بوی حماسه داشت تا عزا، پیام مقاومت رافرامرزی کردندونشان دادند مرزهای عقیدتی،بسیار فراتر ازمرزهایجغرافیایی است.
پیام راهبردی خانوادهها به دشمن صهیونیستی
اما شاید ملموسترین و تازهترین جلوه از این تداوم تاریخی را بتوان در جریان جنگ اخیر و سرنوشتساز ۱۲ روزه میان ایران و رژیمصهیونیستی مشاهده کرد. نبردی که درهمین سال جاری رخ دادوماهیت آن با تمام نبردهای پیشین متفاوت بود. در این جنگ، برای نخستین بار، تهدیدات به صورت مستقیم، گسترده و در سطح رویارویی دو قدرت منطقهای شکل گرفت. در روزهایی که صدای انفجارها بخشی اززندگی روزمره شده بودوجنگ روانی دشمن برای ایجاد وحشت و گسست اجتماعی به اوج خود رسیده بود، باز هم این مادران و همسران شهدا بودند که بهعنوان لنگرگاه آرامش جامعه عمل کردند.
در جریان جنگ ۱۲ روزه، ما شاهد شهادت نسلی از نیروهای متخصص هوافضا و پدافند بودیم. واکنش خانوادههای این شهدا، به ویژه مادران و همسرانشان، حاوی پیامی راهبردی برای دشمن بود. آنها در مصاحبهها و فرصتهای حضور اجتماعی خود، به جای ابراز ترس یا پشیمانی از هزینههای داده شده، بر «لزوم پرداخت هزینه برای استقلال و امنیت» تأکید کردند. این موضعگیری، محاسبات دشمن صهیونیستی راکه روی شکاف ملت-حاکمیت وخستگی مردم ازجنگ حساب باز کرده بود، برهم زد. همسران شهدای جنگ ۱۲ روزه، با درکی عمیق از شرایط حساس ژئوپلتیک، سوگواری خود را به یک کنش سیاسی علیه استکبار تبدیل کردند. آنها نشان دادند اگر امالبنین (س) چهار پسر خود را فدای حسین (ع) کرد، امروز نیز زنان ایرانی حاضرند برای حفظ «ایران قوی» و «اسلام ناب»، عزیزترینهای خود را به میدان نبرد مستقیم با صهیونیسم بفرستند. این ایستادگی، پشتوانه روانی نیروهای نظامی بود که با اطمینان از صلابت جبهه داخلی، ضربات مهلکی بر پیکره دشمن وارد کردند.
نکته قابل تأمل در واکاوی شخصیت این بانوان در تمامی این ادوار، از دفاعمقدس تا نبرد ۱۲ روزه، دوری از انفعال است. امالبنین (س) یک کنشگر فعال بود، نه یک عزادار منزوی. مادران و همسران شهدای ما امروز نیز در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی و اجتماعی حضور دارند و همانگونه که در مدیریت خانواده در غیاب شهید موفق بودهاند، در مدیریت جامعه نیز نقشآفرینی میکنند. آنها روایتگر تاریخ زندهای هستند که اجازه نمیدهد جای شهید و جلاد عوض شود یا ارزشهای دفاع در غبار زمان گم شود.
حیات طیبه
باید اذعان کرد که وفات حضرت امالبنین (س) تنها یادآوری یک مرگ نیست، بلکه بازخوانی یک «حیات طیبه» است؛ حیاتی که در آن، زن نه در حاشیه تاریخ، بلکه در متن حادثه و در قامت محور مقاومت حضور دارد.
تاریخ معاصر ایران گواهی میدهد که اگر سرداران در خط مقدم میجنگند، این مادران و همسران هستند که با صبر و رضایت خود، اسلحه را به دست آنان میدهند. از کوچههای مدینه تا سنگرهای شلمچه، از ویرانههای خانطومان تا پایگاههای موشکی در نبرد ۱۲ روزه، یک خط سرخ ممتد وجود دارد؛ خطی که با نام امالبنین (س) آغاز میشود و در قامت مادران و همسران شهدای امروز، استمرارمییابد.
این بانوان، مفسران عملی آیه «وَ بَشر الصابِرِین» هستند که با استواری خود، امنیت و اقتدار را برای ایران اسلامی به ارمغان آورده و ثابت کردهاند در مکتب فاطمی، زن بودن مانعی برای حماسهآفرینی نیست، بلکه سرچشمه آناست.