مطلب حاضر در شرایطی نوشتهشده که پس از انتشار سووشون، سکوی نماوا به طور کلی از دسترس خارج شده است. طبق اخبار رسمی منتشر شده، مرکز قوه قضاییه اعلام کرد سریال سووشون به دلیل نداشتن مجوز قانونی و تمکین نکردن از مراجع ذیربط توقیف شد. این اتفاق و توقیف یک سریال کمی پیش از این برای سریال «تاسیان» هم پیش آمده بود اما با توقیف سووشون دو تفاوت عمده داشت. اول اینکه تاسیان پس از سه قسمت توقیف شد و علیرغم همه شروطی که برای رفع توقیف آن گذاشته شده بود، پس از یک هفته دوباره بدون تغییر خاصی منتشر شد. دوم اینکه در مورد تاسیان، سکوی فیلیمو مورد اتهام نبود و به فعالیت خود ادامه داد.
بعضی از مخاطبین این سکوها اعم از کارشناسان و بینندگان معمولی مدعیاند این نوع اتهامها، توقیفها و بعد آزادسازیها بهخاطر تبلیغ اثری سینمایی یا سریالی مورد بحث و افتادن آن بر سر زبانها است. هرچند اعلام رسمی توقیف این دو سریال از سوی نهادی مهم و جدی مثل مرکز قوه قضاییه این ظن را از بین میبرد که هماهنگی از پیش انجام شدهای برای بالاکشیدن نام آثار نمایشی انجام شده باشد؛ اما چرا این اتفاقها در حوزه آثار نمایشی به رویهای رایج و ثابت تبدیل شده است؟
فرصتی به نام سکوی نمایش خانگی
ساخت سریالهای اختصاصی برای سکوهای ایرانی، اتفاق نوظهوری نیست. یکی از پرمخاطبترین سریالها، «خاتون» (تینا پاکروان) بود که با دستمایه قراردادن شرایط سیاسی و اجتماعی شهریور ۱۳۲۰ توانست به بهانه روایت داستانی عاشقانه، سختیها و حقارتهای تحمیلشده بر مردم ایران در آن دوران را نشان دهد. تبلیغات بجا و هوشمندانه عوامل سریال در فضای مجازی به خصوص اینستاگرام هم در دیدهشدن این سریال تأثیر بهسزایی داشت. آنچه در اینستاگرام از این سریال بازتاب داده میشد، برای سلایق مختلف آنقدر جذاب بود که هر کس از ظن خود یار آن شود. خاتون دعوتنامهای بود به مرور تاریخ نهچندان دوردست این سرزمین و دیدن سختیهای وطنپرستان برای حفظ آن.
نابودی زن و زندگی و آزادگی به اسم آزادی
پس از اغتشاشات ۱۴۰۱ از یک سو عدهای با (سوء)استفاده از بلاتکلیفی بهوجودآمده در جو فرهنگی کشور دست به تولید محصولاتی زدند که تا به حال در هیچ بستر رسانهای ایرانی سابقه نداشت. یکی از بارزترین آنها فصل دوم جوکر بود که با شوخیهای زننده شرکتکنندگان باعث اعتراض بسیاری از کاربران سکوها و اعلام نارضایتی آنها نسبت به حرمتشکنیهایی آشکارتر از فصل قبل بود. این بار علاوه بر پردهدریهایی از نوع شوخیهای خودمانی مردانه، مفاهیم ال.جی.بی.تی هم در کلام و سناریوهای این برنامه دیده میشد.
در برابر این سوءاستفاده، نهادهایی که با عنوان نهادهای نظارتی قرار است مانع افسارگسیختگی در حوزه رسانه و نمایش باشند، در رهاسازی وضعیت به سر میبرند. هنوز هیچ سازوکار و ضابطه مشخصی در مورد تولید آثار نمایشی ارائه ندادهاند و اگر هم مواردی مطرح شده، ضمانت اجرایی ندارد. اینگونه است که تا به حال چند سریال بدون دریافت تاییدیه و مجوز از نهادهای مربوطه ساخته شده و به مرحله انتشار هم رسیده است. تازه در این مرحله است که پس از تبلیغ خود سازندهها و افشای بخشی از محتوای خود، نهادهای قضایی طبق وظیفه محوله به میدان میآیند، چند صباحی توقیف میکنند و پس از مدتی سریالها از توقیف خارج و بدون جرح و تعدیلی به نمایش خود ادامه میدهند.
شیدایی برای مخاطبین
سکوی تازهتاسیس «شیدا» با تکیه بر تجربههای سکوهای قبلی و بهرهبرداری همهجانبه از این بلاتکلیفی کاملا آگاهانه وارد عرصه نمایش خانگی شد. این سکو با سریال اختصاصی «آبان» و تبلیغ کاملا حرفهای(!) آن در فضای مجازی توانست در ۷۲ ساعت نخست انتشار، رکورد بیش از ۷۰ هزار اکانت ثبت نام و اقدام به تهیه اشتراک را از آن خود کند. آماری که برای اولین محصول یک سکوی تازهتاسیس در ایران بیسابقه بود. البته منظور از تبلیغ کاملا حرفهای، انتشار داستان خارج از هنجار سریال و تاکید بر کپی ایده آن از یک سینمایی اروتیک آمریکایی است. این سبک کار حرفهای با وایرالکردن تکههایی از سریال در کانالها و صفحههای مجازی ادامه پیدا کرد. بسیاری از مخاطبان کاربلد حوزه نمایش به ضعیفبودن این اثر اذعان دارند اما آنچه برای صاحبین فرهنگدوست شیدا مهم است، نه کیفیت کار بلکه کمیت مشترکین و پول واریزی به سکو است. پس چرا وقتی میتوان با این روشها مشتری جمع کرد، برای ساخت سریال خوب هزینه و نقاط قوت آن را در تبلیغها پررنگ کنند؟
گویا این روش آنقدر جذاب بوده که کارگردان اثر موفقی مثل خاتون برای کار بعدی خود به این نتیجه برسد که چرا بخواهد برای نوشتن فیلمنامهای قوی و ساخت فیلمی درخشان خود را اذیت کند؟ در دورهای که رئیس سابق ساواک، پرویز ثابتی پس از سالها در خفا و بیصدا زندگیکردن، با افتخار چهره از سایه بیرون میآورد و با ژستی قهرمانگونه رخ مینماید، در زمانهای که حسرت دوران پهلوی را خوردن یکی از نشانههای روشنفکری و روزآمدی است، چرا باید دنبال نشاندادن دلیل شورشها و اعتراضها یا تبعات استعمار غیر و بیگانه بود؟ کافی است بهجای خجالتکشیدن از تولید اثری ضعیف و جهتدار، چند صحنه رقص و رابطه دختر و پسر را از فیلم پررنگتر کرد و در فضای مجازی در اختیار همه قرار داد تا مخاطبین جوان و حتی غیرجوان این جذابیتهای بصری را ببینند و سریال را تماشا کنند.
باتلاقی در ترکستان
البته بلای جبران ضعف اثر با جذابیتهای بصری و اروتیک مسأله جدیدی در بخش نمایش خانگی نیست. سریال «دفتر یادداشت» (کیارش اسدیزاده) هم مدتی پیش از نمایش با انتشار پوستری جنجالی خود را سر زبانها انداخت. این در حالی بود که سریال مذکور در نوع خود کاری بدیع و متفاوت بود که با کمی ملاحظات از جهت ردهسنی، میشد از دیدن آن لذت برد اما عوامل فیلم به جای تکیه بر نقاط قوت فیلم و داستان قابل قبول آن، ترجیح دادند بهخاطر جنبههای اروتیک معروف شوند. چیزی که اتفاقا در سریال هیچ اثری از آن نبود. به قول معروف «این ره که تو میروی به ترکستان است.» اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. اصرار فیلمسازان و هنرمندان ایرانی خوشسابقه و حرفهای به اشتباه رفتن به حدی است که نه تنها سر از ترکستان درمیآورند که با سر به باتلاقی فرو میروند که معلوم نیست بتوانند از آن بیرون بیایند.
این آفت به جان آثار کارگردانان بهنامی مثل حسن فتحی هم افتاده و گویا پس از ورود به فضای نمایش خانگی، اُفت هنرمندان سالهای دور هم شروع میشود. چیزی که در اثر ضعیف و پرحاشیه «جیران» بهوفور دیده شد. حال ظاهرا قرعه این آفت و اُفت به جان نرگس آبیار افتاده است. فیلمسازی که با نگاهی متفاوت به زنان و مسائلشان در برهههای مختلف، هر بار فیلمی درخشان یا قابل اعتنا بر پرده سینماها به نمایش درآورده، حال با اقتباسی از یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی به میدان آمده است. بهزعم نگارنده همراهی دو نام دانشور و آبیار در کنار هم به تنهایی کافی است تا هر اهل ادبیات یا سینمایی (که در بیشتر موارد همپوشانی هم دارند) از این اتفاق فرخنده سر ذوق بیایند و برای دیدن اثر حاصله روزشماری کنند.
در این شرایط چرا آبیار به جای اینکه جریانساز باشد، خود به قعر جریانی پر از کثافت میافتد که انتهایش باتلاقی از پیش امتحان پسداده است؟ آیا خود نام سووشون آنقدر وزن نداشت که اتاق فکر سریال برای تبلیغ، تکههایی از قسمت اول را در فضای مجازی منتشر و وایرال کردهاند با توضیحاتی مثل این که «چهعجب این صحنهها سانسور نشده!» مخاطبین سریال سووشون دو دسته هستند؛ یا کسانی که کتاب را خواندهاند و حالا میخواهند این غمگین زیبا را تماشا کنند یا کسانی که کتاب را نخواندهاند (احتمالا از بزرگبودن این اثر شنیدهاند) و الان فرصت این را دارند تا از آن دقیقتر مطلع شوند. با این حال، تیم تبلیغاتی سریال تصمیم گرفته همه بزرگی و وزانت اثر را با پررنگکردن چند صحنه محدود رقص زیر سؤال ببرد. در این شرایط، اقدام به توقیف آن هم فقط باعث جنجال و جوگیری ایجاد میشود نه اینکه مخاطب را آماده دیدن کاری مهم و کسب اطلاع از دورهای تاریخی نماید.
توقیف یا بیتفاوتی
قسمت اول سووشون چند ساعت پس از انتشار، باعث توقیف خود و سکوی نمایشیاش شد. این توقیف در حالی بود که نهادهای ناظر به مسئولان اثر و نماوا تذکر داده بودند که صحنههایی را تعدیل کنند اما سووشون بدون هیچ تعدیلی به نمایش درآمد و نهاد ناظر هم به وظیفه قانونی خود عمل کرد. این قسمت توقیفشده بلافاصله در شبکههای ماهوارهای و کانالهای تلگرامی و سایتها بارگذاری شد و هرکس نتوانست در نماوا ببیند، از بسترهای دیگر دید یا میتواند ببیند. شاید اگر بخواهیم خوشبینانه به ماجرا نگاه کنیم، سووشون و نماوا فقط خواسته بودند از فرصت تبلیغاتی رایگانی که بقیه پیش از این استفاده کرده بودند، مستفید شوند.
در این شرایط اگرچه انتقاد به وضعیت بلبشوی نحوه نظارت بر آثار تولیدی نمایشی کاملا بجاست اما ایکاش از خود تولیدکنندگان آثار نمایشی هم بازخواست شود که چرا به حرمت هنرشان از این باتلاق کثیف دوری نمیکنند؟ چرا آثاری تولید نمیکنند که خودش مُشکی باشد خوشبو، نه آنکه عطار به ضرب و زور عطری مصنوعی بخواهد آن را معطر نشان دهد؟ اگر قرار باشد از همان شبکه نمایش خانگی مثال بیاوریم از اثری که خود میبوید و برای ابراز خود نیازمند ایجاد حاشیه و تبلیغات اروتیک یا خارج از عرف نبوده، میتوان به سریال «شبکه مخفی زنان» (افشین هاشمی) و «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» (سروش صحت) و پوست شیر (جمشید محمودی) اشاره کرد. هر کدام از این سریالها در سبک و ژانر خود توانستند مخاطبینی وفادار اعم از موافق یا مخالف بهدست بیاورند.
توقیف آثار نمایشی مقوله بیسابقهای نیست. چه بسا فیلمهایی که هر یک به دلیلی موجه یا غیرموجه توقیف شدند و پس از چند سال که به نمایش درآمدند، یا دلیل توقیف دیگر تابو نبوده و اهمیتش از بین رفته یا از ابتدا بیشتر براساس سلیقه توقیف شده بوده تا ضابطه. در هر حال، آنچه تا به حال، پس از توقیفهای چندساله آثار سینمایی برای مخاطب مشخص شده این بوده که این توقیفها بیش از آنکه باعث تغییری در رویکرد فیلمسازان شود، به نوعی باعث سردرگمی نهادهای ناظر و توقیفکننده بوده است. علاوه بر این بیاعتبارشدن، بیجیره و مواجب و به طور کاملا رایگان برای اثر مذکور آگهی هم رفتهاند و آن را در سبد همه مخاطبین کنجکاو قرار دادهاند. الان وقت این است که بعد از چهار دهه بالاخره ضابطه و قانونی مدون و همهجانبه برای تولید آثار نمایشی تهیه شود تا همه بدانند که موظف به رعایت چه چیزی هستند و عدم رعایت آنچه عواقبی برایشان دارد؛ وگرنه حکایت فیلمسازی در این مملکت میشود حکایت آن گروه کارگری که یکی میکَند و دیگری پُر میکرد؛ پرسیدند چرا اینگونه هستید. گفتند ما سه گروهیم، یکی میکند، یکی لوله کار میگذارد و یکی پر میکند. لولهکشهایمان نیامدهاند اما دلیل نمیشود ما کار خودمان را نکنیم.