این رویه اما چنان پیش رفت که بسیاری ازاهل سیاست هم برای اینکه حرفشان را به گوش جامعه برسانند نه ازتریبون رسانههای رسمی که ترجیح میدادند از زبان سلبریتیها، این امر را اجرایی کنند. نتیجه این رویه چنین شد که درصد قابلتوجهی از جامعه اخبار و تحلیلها را از این طریق باور داشتند اما بزنگاههای بسیاری درچندسال گذشته نقاب ازرخ سلبریتیها انداخت. این موضوع اگر در جریان ناآرامیهای سال گذشته نمودی عینی داشت ومحدود به مسائل سیاسی بود، درادامه درحوزههای دیگرهم تکرار شد تاجامعه بیشتر به غیرقابل اعتماد بودن این افراد پی ببرد.موردعجیب تازه آن درجریان ماجرای کلاهبرداری کوروش کمپانی نمودی عینی یافت. البته نباید بار تقصیرات رابه تمامی روی مردمی انداخت که درجریان این این اتفاق به تشویق بیشمار سلبریتیها اعتماد کرده بودند بلکه باید به پوچ بودن نقش سلبریتیها در این اتفاقات تمرکزکرد،جایی که انگیزه این افراد تنها وتنها پرترشدن حساببانکیشان است وبس اما چرا جامعه به این افراد اعتماد کرد؟البته که این اعتمادحالا باتوالیمکرراین اتفاقات ریزشچشمگیری داشته است.برخی مصرفیشدن جامعه را ازشرایط تاثیرگذار برگرایش هواداران به دنبالکردن سلبریتیها دانستهاند. آنهامعتقدندکه فعالیت سلبریتیها درفضاهای مجازی هم عامل وهم معلول مصرفیشدن جامعه است.بهعبارتی مصرف متظاهرانه مصرفی است که برای تحتتأثیر قراردادن دیگران از طریق بهدست آوردن و نمایش چیزهای گرانقیمت تعریف میشود. سلبریتیزه شدن جامعه، فرآیندی است که در آن سلبریتی جایگاهی فراترازصرف جلبتوجه ومصرف پیداکرده وخودرا به عنوان یک «گروه منزلتی» درجامعه مطرح میکند.این گروهجدید بهعنوان نمای فرهنگی جامعهمدرن موردتوجه وتحسین قرارگرفته وبه جهتدهی ارزشهای فرهنگی میپردازد. همین مسأله موجب میشود که اشتیاق نسل جدید به خودبیانگری و مورد تحسین و توجه قرار گرفتن، افزایش یابد و جایگاه شهرت به عنوان یک ارزش غایی ومستقل برجستهتر ازهر زمان دیگری در تاریخ اجتماعی حیات انسان شود.