سینما، عامل افتراق یا وحدت ملی؟!

همین ابتدا تصریح کنم که گرایش غالب سینمای پس از انقلاب در حوزه‌های مختلف، قابل‌دفاع و حتی افتخارآفرین بوده است.
کد خبر: ۱۴۰۵۱۳۳
نویسنده محمدتقی فهیم - منتقد سینما

خصوصا سینمای حماسی و دفاع‌ مقدس که علی‌رغم ضعف‌های مبتلابه آن ولی درخشش‌های غیرقابل‌انکاری داشته است به‌طوری‌که اگر پیگیر مولفه‌های سینمای ملی باشیم، در این گونه، قابل شناسایی است.

بنابراین جنبه‌های ارزشمند مضمونی، رشد، توسعه تکنیکی و بالندگی هنری در بطن و متن فیلم‌های پس از انقلاب چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. در حالی سینمای این دوره با وجود برخی محدودیت‌های عموما سلیقه‌ای توانسته (با اتکا به مفاهیم انسانی) به حیاتش ادامه دهد که جریان اصلی سینمای جهان غالبا با درهم‌آمیختگی خشونت و بی‌پروایی جنسی و ... نمایشی می‌شود. خب، این توفیق کمی نیست لذا این دستاورد سر جای خودش بماند.

اما همین سینما نه‌تنها در نسبت با آرمان‌های انقلاب و برآورده کردن انتظارات تماشاگران انبوه ناکام ظاهر شده است که در برخی گرایش‌های مهم و استراتژیک درجا زده و حتی در دوره‌هایی ناامیدکننده ظاهر شده است. مثلا با نگاهی به پشت‌سر و مروری گذرا بر دهه‌های سپری‌شده، چیزی جز افسوس به‌ بار نمی‌آورد. برای مثال در یک نمونه بارز و به‌شدت بااهمیت مانند وحدت ملی، انسجام اجتماعی و نزدیکی اقوام کمترین نقش را ایفا کرده است. آن‌هم در شرایطی که می‌دانیم و تجربه جهانی هم ثابت کرده است که سینما قدرتمندترین مدیوم موثر در همگرایی توده‌های مردم است. سینما در صورت قرار داشتن در مسیر درستش می‌تواند تنش‌های اجتماعی را کاهش دهد و مسیر وحدت ملی را تسهیل کند. خصوصا که سینما فقط وظیفه کارکرد هنری ــ فرهنگی به‌منظور نهادینه‌کردن پدیده‌های مختلف را بر ‌دوش ندارد، بلکه در جایگاه رسانه نیز، جدی‌ترین بازدهی را دارد، همچنان‌که به‌عنوان صنعت، گردش سرمایه و اشتغال‌زایی در ذات آن است اما وجهی از آن که مطمح نظر ما است، همانا گرایش هنری در راستای یکپارچگی ملت است.

نباید این واقعیت را منکر شد که سینمای پیش از این مردم را خسته کرده است. ذوق و شوق سینمارفتن مردم جای خود را به افسردگی و نهایتا دوری از سالن‌ها داده است. مردم(خانواده‌ها) هر وقت به دیدن فیلمی رفته‌اند، بدحال‌تر از قبل سالن را ترک کرده‌اند چراکه فیلم‌ها در قصه و مضمون کمتر با نیازها، تمایلات، دغدغه‌ها و کلا نزدیکی همه‌جوره به آنها ساخته و پرداخته می‌شده است. آحاد یک ملت در کلیت زیست خود دارای نیازها و مصائب و مشکلات واحدی هستند. در این صورت اگر سینما در چارچوب دغدغه‌های مردمی حرکت کند، باعث وفاق و یکپارچگی می‌شود اما وقتی که فیلم‌ها در بستری سیاسی و با اهداف غیرمردمی اینجا ساخته می‌شود، شقه‌شقه شدن توده‌ها حداقل خروجی آن است. در نظر بگیرید مردم مشکلاتی مانند گرانی و تورم و نقض عدالت اجتماعی و اقتصادی و ... دارند. سینماگران ما مساله‌شان مهاجرت بوده است که طبیعی است کمیت بالای فیلم با موضوع مهاجرت(که اساسا با رویکرد محتوایی به‌شدت تلخ همراه است) نسبتی با طبقه پرجمعیت کشور نداشته است لذا تولید انبوه این فیلم‌ها، تشتت فکری بازتولید کرده، تقابل طبقاتی را تشدید و تزریق التهاب حداقل کارکرد آن است. ازهمین‌رو جامعه همواره آبستن برون‌دهی است تا با ضعیف‌ترین بحران‌های اجتماعی، قطب‌بندی و چنددستگی مردم نضج بگیرد و تشدید شود.

نتیجه مدیریت جدید در سینما(که خروجی آن در جشنواره چهل‌ویکم تبلور داشت) نشان‌دهنده این بود که خطر فیلم‌های واگراکننده مردم رصد شده است. فیلم‌های به‌منصه‌رسیده اگرچه به لحاظ کیفیت هنری فاقد مولفه‌های قدرتمند بودند اما کاملا هدفمند به تولید رسیده بودند. این سیاست‌گذاری چنانچه با سعه‌صدر بیشتری در زمینه نقد سیستم بروکراتیک و مفاسد اجتماعی ادامه پیدا کند و سالانه شاهد تعدادی فیلم بالای متوسط باشیم، باید در انتظار اتفاق‌های خوبی هم در سینمای ملی ایران بود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها