دکتر تقی زاده داوری، رییس موسسه شیعه شناسی قم در گفت وگو با جام جم:

ارزش های حسینی گستره جهانی پیدا کرده است

کد خبر: ۱۳۷۵۲۵۲
نویسنده نازلی مروت

ارزش های حسینی گستره جهانی پیدا کرده است

شکل گیری قیام امام حسین(ع) نتیجه تحولات جامعه پس از نبی خدا و تغییر شاخص های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه نبوی است. این تحولات در عصر امامت امام حسین(ع) به اوج خود رسید و جامعه اسلامی از مسیری که پیامبر در مدت رسالت خود ترسیم کرده بود، خارج و در دام فرهنگ جاهلیت افتاد. این رویه اموی بحران های فرهنگی و اجتماعی بسیاری پدید آورد و زمینه های نارضایتی امام، یاران و برخی دیگر از چهره های مطرح آن دوران بوجود آورد. عدم پذیرش بیعت امام با یزید و تصمیم به هجرت شاخص ترین اعتراض جامعه عصر حسین بن علی است. هجرتی که به قیام عاشورا و شهادت امام ختم شد. 

حجت الاسلام محمود دکتر تقی زاده داوری، استاد دانشگاه و رییس موسسه شیعه شناسی با رویکرد جامعه شناختی به تحلیل چرایی شکل گیری قیام عاشورا پرداخته و از نقش حسین(ع)در نحولات تاریخی می گوید. 

 تقی‌زاده داوری از شاگردان آیات مرحوم محمد فاضل لنکرانی و هاشم آملی بوده و دکتری جامعه شناسی و فوق دکتری فلسفه را در دانشگاه منچستر انگلیس به اتمام رسانده است. تصویر حضرت محمد(ص) و حضرت زهرا(س) در دایرةالمعارف اسلام (ترجمه و نقد)، تصویر شیعه در دائرةالمعارف امریکانا (ترجمه و نقد مقالات شیعی دائرةالمعارف امریکانا) و سنت عزاداری و منقبت خوانی در تاریخ شیعه امامیه به همراه 13 عنوان کتاب دیگر و ده ها مقاله علمی در حوزه جامعه شناسی مسلمانان از آثار وی  است.

 

 *عصر امام حسين (ع) داراي چه بحران‌هاي فرهنگي و اجتماعي بود که واقعه عاشورا را رقم زد؟

وقتي مي گوييم بحران فرهنگي، بايد دنبال بحران در عقايد، باورها، ارزش‌ها، هنجارها،آداب و رسوم، شعائر و مناسک و نمادها باشيم. چون اين عناصر مؤلفه‌هاي تشکيل دهنده فرهنگ است، و وقتي بحران فرهنگي داريم بدين معناست که نوعي آشفتگي و جابجائي در اجزاي سازنده فرهنگ آن جامعه وجود دارد. در دوره امام حسين، کژي و نادرستي در فرهنگي که بر مبناي سنت و سيره رسول خدا(ص) بنا شده بود، مشاهده مي‌کنيم. اما مقصود از بحران اجتماعي، آشفتگي در عرصه روابط جامعه اعم از روابط مالي، اقتصادي، حقوقي و ارتباطي است. وجود نابرابري در تقسيم اموال بيت المال، نابرابري در بهره‌مندي از اموال عمومي تبعيض و اعطاي مزاياي ناحق به افراد و دسته‌اي و... نمونه اي از آسيب‌ها و انحراف اجتماعي است. البته اين مشکلات جداي از انحراف و بحران سياسي نيست زيرا آسيب‌ها و بحران‌هاي اجتماعي و فرهنگي، نتيجه عملکرد دستگاه حاکم و هيأت حاکمه جامعه است.

وقتي از بحران هاي اجتماعي و فرهنگي در عصر سيدالشهدا صحبت مي‌کنيم، نبايد تنها به ظاهر امور اکتفا کنيم بلکه ريشه‌يابي آن مشکلات و بحران ها مهم است؛ چطور شد که با توجه به مجاهدت‌هاي پيامبر(ص) و صحابه بزرگوار آن حضرت، اين آسيب‌ها، کژي‌ها و کاستي‌ها در  جامعه او پديد آمد؟ و نتيجه مورد انتظار از زحمات ايشان حاصل نشد و سرانجام به عاشورا منتهي شد.

ريشه‌هاي‌ اين امر را بايد از حوادث بعد از ارتحال رسول خدا جست‌وجو کرد. اولين کژي اين است که پس از رحلت پيامبر(ص) به خواست ايشان در جانشيني ايشان توجه نشد. طبق خواست اکثريت، ساختاري شکل گرفت که اقليت را از حقوق اجتماعي‌اش محروم کرد. اولين نتيجه‌اش فشاري بود که بر علي بن ابيطالب جانشين و وصّي او و اصحاب او که اقليت آن جامعه بودند، وارد شد. دومين کژي، به زور بيعت گرفتن و رأي گرفتن از وصي پيامبر بود. سومين کار خلاف، در غصب فدک رخ داد. فدک باغي بود که نبي خدا مصلحت ديد که به اهل بيت خود ببخشد، چون آنها محل رجوع مردم بودند، و آن بيت هزينه داشت، طبعاً پيامبر به فکر تأمين مخارج مردم بودند، اما متأسفانه بعد از رحلت پيامبر(ص) اين غصب ناروا اتفاق افتاد. سپس کژي‌هاي مکرّر اتفاق افتاد، عدم رعايت مساوات در تقسيم بيت‌المال، تبعيض‌ها بين مسلمانان عرب و عجم، مهاجر و انصار و نيز بين صحابي و تابعي يعني آنهايي که پيامبر(ص) را درک کرده بودند و آنهايي که ايشان را درک نکرده بودند و از اين قبيل امور روي داد که به تدريج فزوني گرفت، اينها، ريشه‌هاي بحران اجتماعي آن عصر بود. بنابراين در جامعه پس از پيامبر(ص) تبعيض، غصب، محروميت، ناديده گرفتن و منع کردن بخشي از افراد جامعه از حقوق حقه خود را شاهد هستيم. در حاليکه اين کژي‌ها و انحراف‌ها در جامعه پيامبر(ص) وجود نداشت و بعد از پيامبر به تدريج ظهور و نمود اجتماعي پيدا کرد و در زمان معاويه و يزيد بن معاويه به اوج خود رسيد. سپس تحريف‌ها به تدريج در جامعه اسلامي نوپا رواج پيدا کرد، سنتها و روش‌هاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي نادرستي جايگزين سنت و سيره‌اي شد که پيامبر آنها را بنا گذاشته بود. جاهليت عربي کور و پادشاهي منسوخ‌شده مجدداً بازگشت. حال، زماني که حاکم خودخوانده، خواست از حضرت سيدالشهدا تاييد رسمي و بيعت بگيرد، حضرت راه و رسم بناگذاشته شده توسط بني اميه را نپذيرفت و اين چنين بود که نهضت حسيني رقم خورد و نام نامي حضرت سيدالشهدا جاويدان باقي ماند.

* پيروان امام در آن دوره جزو نخبگان فرهنگي بودند يا از عامه مردم؟ آيا اختلاف نظر و سليقه آنان با طبقه سياسي حاکم به شکل گيري رويداد عاشورا منتهي شد؟

طبقه‌بندي‌اي که شما مطرح کرده ايد، از نوع طبقه‌بندي‌هاي جديد است که در علوم سياسي معاصر مطرح است که در آن مفاهيم طبقه و نخبه و عامه و امثال آن کاملاً تعريف شده است که نخبه فرهنگي به فردي گفته‌ مي‌شود که در عرصه‌هايي چون علوم، ادبيات، هنر، ورزش، و امثال آن ويژگي چشمگير و برتر دارد. به نظرم بايد از اين نوع دسته بندي خارج شويم و ياران امام را گروه مومنان بناميم که پيروان علي(ع) و فرزندان او بودند که در ميان آنان برخي صحابي پيامبر وجود داشتند، برخي تابعين فرهيخته وجود داشتند. در مجموع، گروه مومنان هوادار حضرت علي(ع)، انسان‌هاي باشخصيت و بافضيلت و کرامت و با فرهنگ بودند، زيرا علي بن ابيطالب آنها را به خوبي پرورش و رشد داده بود. در مقابل آنها هواداران معاويه و يزيد بودند که ويژگي هايي مثل گرفتن پست و مقام، مستمري‌هاي ماهانه، سالانه و گرفتن درآمدهاي مالي و چاپلوس و متملّق و حزب باد بودند، پيروان امام حسين کساني بودند که شبيه و منعکس‌کننده شخصيت حضرت سيدالشهدا و خاندان علوي بودند‌. آنها دنبال مناصب و امتيازات مادي و مالي و اين جهاني نبودند.

بنابراين اگر اينگونه طبقه‌بندي را بپذيريم، پيروان امام حسین(ع) در آن دوره جزء وارستگان و معنويت‌جويان بودند که عصاره آنها همان ۷۲ نفري بودند که شهيد شدند. براساس اين تعريف، پيروان سيدالشهدا(ع) جامعه طاغوتي و منحرف از سنّت و سيره ناب نبوي را قبول نداشتند و معتقد بودند اين زمامدار و اين طبقه حاکم، گروهي نيست که شايسته باشد جانشين پيامبر باشد. البته افراد ديگري چون عبدالله بن عمر (فرزند خليفه دوم) و عبدالله بن زبير (فرزند زبير بن عوام) و محمد بن حنفيه برادر حضرت سيدالشهدا هم بودند که نسبت به شرايط موجود آن زمان معترض بودند و تا حدي هم با حضرت هم رأي بودند اما در عمل با سيدالشهدا همراه و هم مسير نگشتند. در مجموع مي توان گفت برخي از زعما و بزرگان و افراد سرشناس اجتماعي، حيثيت خود را از طريق مجاهدت در راه اسلام و همراهي با امام علي(ع) کسب کرده بودند و برخي هم از راه کسب مناصب حکومتي، ولي سرانجام آنچه در تاريخ ماند آن کساني بودند که به راه و رسم درست حضرت سيدالشهدا ايمان داشتند و ماندند و جان خود را فدا کردند. عاشورا يک امتحان بود براي روسفيدي کساني که به ارزش‌هاي والاي جامعه نبوي و جامعه علوي وفادار ماندند، و به راه‌هاي کژ و انحراف و نادرستي نرفتند.

 

* امام حسين(ع) و گروه پيرو ايشان، با گروه پيرو خاندان اموي در دو مسير و دو شيوه فکري و عملي بودند؟

به هر تقدير، اين اختلاف‌مشي‌ها، دلايل متعددي داشت، اختلاف نظر در تقسيم اموال عمومي، نسبت به تبعيض گسترده، اختلاف نظر در نصب افراد در مناصب سياسي، اعتراض نسبت به بي احترامي به خاندان پيامبر(ص) و وصي او که همه اين موارد زمينه اختلاف بود. اما در اين ميان، اختلاف اساسي بر سر اين بود کسي که جاي پيامبر نشسته است از شايستگي‌ها و اوصاف و کمالات معنوي لازم براي زمامداري و اداره جامعه نبوي(ص) برخوردار نيست. اختلاف اساسي اين امر بود. پيامبر جامعه‌اي نو بنا نهاده بود که ارزش‌هاي جاهلي را دور ريخته بود و ارزش‌هاي الهي و انساني را جايگزين آن کرده بود. اما پس از رسول الله(ص) در عرصه‌هاي مختلف مانند ساختار سياسي و قدرت، توزيع درآمد و ثروت جامعه، کسب جايگاه و منزلت اجتماعي، آنچه اتفاق افتاد بازگشت به سنت اعراب جاهلي بود.

معاويه حکومت اسلامي را به پادشاهي تبديل کرد. او اين سبک زندگي را به بهانه اينکه ما در همسايگي روم شرقي زندگي مي کنيم و بايد به همان سبک زندگي و کشور را اداره کنيم برگزيد و سپس خلافت را به پسرش يزيد سپرد که نه شناختي از کتاب خدا و سنت رسول خدا  داشت و نه علم حکمراني بلد بود و به جز خوشگذراني هيچ دغدغه‌اي نسبت به حقوق مردم نداشت.

حضرت سيدالشهدا مي‌ديد کسي زمامدار جامعه گشته که هيچ يک از ويژگي‌‌هاي حاکم اسلامي جانشين پيامبر(ص) و امام علي(ع) را ندارد و به تعبير امروزي فقط يک ژن خوب است. ژني که از يک پدر طغيان‌گر، به او ارث رسيده است، همانند نظام‌هاي سلطنتي امروز که آقاي شاهزاده فقط بخاطر اينکه از يک ژن شناخته‌شده متولد شده، تمام امتيازهاي اجتماعي را بدون هيچ تلاشي به ارث مي‌برد. سيدالشهداء اين روش را قبول نداشت و نادرست مي‌دانست، زيرا همه مجاهدت‌هاي پيامبر(ص) و اصحاب باوفايش را ناديده مي‌گرفت و خرج لذايذ و عياشي مي‌کرد، زمام‌دار اسلامي مشروب خوار و سگ باز و عياش فرسنگ‌ها با دغدغه‌هاي اجتماعي فاصله داشت. اين اختلاف نظرها، اختلاف نظرهاي اساسي بود.

اطرافيان يزيد افراد فرهيخته‌اي نبودند، بلکه متملّق و چاپلوس و بله‌قربان‌گو بودند. اکثراً رييس قبيله و طايفه بودند و بدنبال امتيازات مالي و اقتصادي و حقوقي خود بودند، مثلاً مي‌خواستند اداره منطقه اي به آنها واگذار شود و يا جمع‌‌آوري ماليات منطقه‌اي به آنها داده شود و يا ماليات کمتري بدهند و با توجه به شرايط اجتماعي آن دوره، معمولا هرچه رييس قبيله مي گفت و هر مسيري را که انتخاب مي‌کرد، مردم قبيله او هم مي‌پذيرفتند. اما اصحاب سيدالشهدا(ع) افرادي بودند که راه و مسيرشان را از روي اختيار و تأمل و تدبر و آگاهي انتخاب کرده بودند و به اين نتيجه رسيده بودند که آنچه حضرت مي‌فرمايند درست است و شايسته جامعه رسول امين است، بنابراين اين اختلاف نظرهاي بنيادين، سرانجام به واقعه عاشورا ختم شد، که در واقع توسط گروه زشتکار و ظالم و آدمکش پديد آمد.

 

* قيام عاشورا چه تحولاتي در حوزه فرهنگ جهان اسلام ايجاد کرد؟  

تأثير قيام عاشورا در طول تاريخ گسترده است و علاوه بر جامعه بزرگ شيعي، تاثير آن را حتي در جامعه اهل سنت، و بلکه فراتر از آن، در سطح جامعه جهاني هم مي‌توان مشاهده کرد. بنابراين آن اتفاقي که ۱۴۰۰ سال پيش روي داد، اثرات و نتايج آن تا به امروز ادامه يافته اين امر، نشان مي‌دهد که اين قيام همچنان زنده است و به اهداف خود دست يافته است. بلافاصله بعد از شهادت حضرت سيدالشهدا در همان سال ۶۱ قمري، سير تحولات فرهنگي آغاز شد. از همان روزهاي اوليه پس از عاشورا، وقتي که اسرا را به شام بردند، تحولات آغاز شد، تا جايي که يزيد گفت من راضي به اين کار نبودم و خدا لعنت کند ابن زياد را که اين کار را انجام داد! و سپس از خانواده حضرت سيدالشهداء، دلجويي کرد.

از جمله نتايج قيام عاشورا اين بود که پيروان امام حسين (ع) گسترده شدند. مخالفان و دشمنان مي‌خواستند پيروان خاندان علي(ع) نباشند، اما ما امروزه مي‌بينيم پيروان اهل‌بيت پيامبر‌(ص) در سراسر عالم حضور دارند. نه تنها پيروان اهل بيت به عنوان يک گروه کاملاً مجزا به نام شيعيان، بلکه ما حتي عناويني چون اهل سنت دوازده امامي داريم! افراد اهل سنتي که مي‌گويند ما دوازده امامي هستيم و آنها را دوست داريم، يا افراد مسيحي داريم که امام حسين بن علي(ع) و علي بن ابي‌طالب(ع) را دوست دارند. و يا هندوهائي که مي‌گويند ما پيرو علي و حسين هستيم و راه و رسم آزادگي را از آنها آموختيم. خوب، روشن است که محبت، دوست داشتن و دوست نداشتن يک امر فرهنگي است.

يا نمونه ديگر آنکه معاويه مي‌خواست لعن بر امام علي بن ابي‌طالب را در مناطق تحت سلطه خود رواج دهد در حالي که محبت علي بن ابي‌طالب و خاندانش امروزه در جهان گسترش پيدا کرده و اين تحول ناشي از قيام عاشوراست. در مجموع تلاش‌هاي خاندان اموي براي خنثي کردن تأثيرگذاري قيام امام حسين بر جامعه بي‌نتيجه ماند و هر روز حقانيت حضرت سيدالشهدا و آرمان‌هاي انساني آن حضرت براي جامعه بشري بيشتر روشن شد. به طور مثال بشر به تدريج متوجه شد که رئيس و رهبر جامعه اسلامي بايد نسبتي با رسول خدا(ص)، به عنوان بنيانگذار جامعه اسلامي داشته باشد، بايد به ارزش‌هائي چون توجه به مساوات و عدالت در عرصه‌هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و حقوقي، اهتمام داشته باشد و اين البته از اثرات و از نتايج قيام امام حسين(ع) است که تربيت يافته امام عادلين، امام علي بن ابي‌‌طالب(ع) است. 

چند روز پيش فيلمي را از امير شارجه مي‌ديدم که خبرنگار از او مي‌پرسد که تحت تأثير کدام شخصيت اسلامي و تاريخي قرار داشته است؟ او پاسخ داد علي بن ابي‌طالب. در عرصه فرهنگ، علي باسوادترين، عالم‌ترين، دانشمندترين صحابه پيامبر اکرم بود، و بيشترين اثر را در خطابه و سخنوري، نوشتن و کتابت و به تعبير او ثقافه (فرهنگ) از خودش به جاي گذاشته است. دعاها و خطبه ها، نوشته‌ها، پندها و اندرزها، تحليل‌ها و تفسيرهاي او را ببينيد، به لحاظ فرهنگي او نمونه و يکتا و بي‌نظير است. عهدنامه مالک اشتر را تدريس کنيم تا به بشريت بياموزيم چگونه سياست‌ورزي و حکمراني کنند و اهداف فرهنگي و اجتماعي شايسته را پي‌گيري کنند، همه اين دغدغه‌ها و تعليمات را در خطبه‌هاي حضرت سيدالشهداء در جاي جاي سفرش از مدينه به مکه و بعد به عراق و کربلا مشاهده مي‌کنيم.

 *با توجه به شخصيت انساني امام حسين(ع)، آيا سنت‌هاي امام براي جهان امروز قابل بهره‌برداري است؟

امروزه خوشبختانه همه ايده‌هاي حضرت سيدالشهداء(ع) در گستره جهاني، خواستار فراواني يافته است. در عرصه سياست و حکومت، استقرار حاکمي شايسته جانشيني پيامبر(ص)، عادل، مؤمن، عالم، آگاه، منصف، مردم‌دوست، دوستدار حق، حامي بي‌بضاعت‌ها، و در عرصه اقتصاد و مال، احترام به اموال مسلمين، احترام به تلاش و دسترنج مردم، مساوات و برابري در عطايا و بخشش‌هاي دولت، عدم تبعيض در بذل و بخشش‌ها، عدم تبعيض در اخذ و عدم اخذ ماليات، و ارزش‌هاي اجتماعي‌اي امثال اينها، جاذبه و گيرائي فراگير دارد، اين خواستن‌ها خيلي ارزشمند است. علي‌(ع) اين ارزش‌ها را در حکومتش به پا کرد و حضرت سيدالشهدا(ع) آنها را ماندگار کرد. اگر قيام امام حسين نبود همه ارزش‌هاي علوي(ع) محو مي‌شد. اين ارزش‌ها نه تنها ميراث جامعه شيعي که ميراث بشريت است و قابل بهره‌برداي و اقتباس براي همگان است. ميراثي که زمامدار و حکمران (امام علي(ع)) همانند احدي از آحاد مردم زندگي مي‌کرده، مانند آنها مي‌خورده، مانند آنها مي‌پوشيده و راه مي‌رفته و در مجامع عمومي ظاهر مي‌شده، اين ميراث، الگويي باقيمانده از حضرت امام علي بن ابي‌طالب است که فرزندش مي‌خواست آنها را احيا کند و رواج دهد و در اين راه، توسط مخالفان اين طريق و راه و سلوک، به شهادت رسيد. اما ما اکنون بايد براي محو فقر و محروميت که دغدغه حضرت علي و امام حسين(ع)  بود، تلاش کنيم. احقاق حقوق زنان بايد دغدغه ما باشد همانگونه که دغدغه و سيره پيامبر و علي(ع) بود. رفع بي‌سوادي و جهل جامعه، رفع کژي‌ها و مفاسد از جامعه، بهبود وضعيت معيشت مردم و ارتقاي زندگي آنها بايد تلاش ما در راستاي تلاش‌هاي امامان والامقام ما باشد.

کوتاه سخن از بحث ما درباره عاشورا آن  است که حضرت سيدالشهدا راه و رسم و سيره نبوي را در دوره حکومت ۵ ساله پدر خود ديد و تلاش داشت آنها را براي مردم جامعه بازگو و احيا کند، ما نيز بايد تلاش کنيم تا خواسته‌ها و مجاهدت‌هاي حضرت سيدالشهداء در حياي فرهنگ، جامعه و سياست فاضله که پدرش، مولاي موحدان، از پيامبر(ص) تعليم گرفته و  در حکومت خود تجسم بخشيد دنبال کنیم.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها