گفتگو با ارسلان امیری، نویسنده و کارگردان فیلم «زالاوا»

دلهره جاذبه گمشده سینمای ایران

سینما را مجموعه‌ای از ژانر‌ها می‌سازند که هر‌کدام برآمده از احساسات، ترس‌ها و اندیشه‌های انسانی است و یکی از این احساسات، ترس و دلهره است. سینما از دیرباز با ایجاد ترس و دلهره به یکی از هنر‌های جذاب برای انسان‌های امروز بدل شده است.
کد خبر: ۱۳۷۴۲۰۷
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر
به گزارش جام جم آنلاین، در این میان، سینمای ایران که همواره از فقر در تنوع ژانری آسیب‌دیده است، چنته چندان پری در این حوزه ندارد. برخی از فیلم‌ها قبل و بعد از انقلاب، البته از این موضوع مستثنی هستند و توانسته‌اند به‌خوبی دلهره‌آفرینی کنند. در این گزارش سعی کرده‌ایم با مروری بر فیلم‌های شاخص ژانر وحشت، درباره لزوم توجه به ساخت آثاری در ژانر‌های مختلف سینمایی صحبت کنیم.

فراتر از ترس

«زالاوا» فیلمی است در مایه‌های پاس‌های فریبنده رونالدینیو که به یک طرف نگاه و حرکت می‌کرد، اما توپ را به سمت دیگری پاس می‌داد. البته این تشابه و همسانی به معنای فریب مخاطب نیست بلکه فیلم با پرسه‌زدن در محیط آغشته به ترس و پیش‌کشیدن بحث جن و پدیده‌های نادیده و ناشناخته و بهره‌گیری از عناصر کنجکاوی‌برانگیز، مهیج و ملتهبش و تکیه بر عقبه ذهنی تماشاگران، به راه خود می‌رود و ترس و وحشتی ملموس‌تر و عینی‌تر را می‌آفریند؛ ترس از جهل، وحشت سوءاستفاده از باورها، خوف درک نکردن یکدیگر و توهین و بی‌احترامی به اعتقادات دیگران، هراس از بن‌بست‌های گفتمانی، پروای طردشدن. آیا دهشتناکی جهان آدمیان به همین اندازه کفایت نمی‌کند و حتما باید صحبت از جن و جن‌گیری باشد تا قالب تهی کنیم؟

تا پیش از استوار مسعود احمدی زالاوا، مهم‌ترین شش‌انگشتی که می‌شناختیم، مفتش «هزاردستان» با بازی داوود رشیدی و صدای ایرج ناظریان بود. برخلاف هزاردستان اینجا با کاراکتری مثبت طرفیم که سعی می‌کند رفتار درست و معقولی داشته باشد، اما باوجود برطرف‌شدن نقص جسمانی، انگار از آن گذشته خلاصی ندارد و طردشدگی‌اش به شکل دیگری ادامه پیدا می‌کند.

منشأ فرد شش‌انگشتی به دوران مدرسه و کلاس اول دبستان برمی‌گردد که ما یک همکلاسی شش‌انگشتی داشتیم. حسی که ما به آن بچه داشتیم، باعث شده بود او را طرد کنیم. درعین حال من عذاب وجدان داشتم که نمی‌توانم انگشت ششم او را بپذیرم. این حس از کودکی با من بود، بنابراین وقتی قرار شد قهرمان فیلم ما ویژگی متفاوتی پیدا کند، ناخودآگاه باعث شد به قصه شش‌انگشتی بودن او در گذشته برسیم. درواقع با این اشاره و با یک دلیل منطقی، احساس یک آدم جداافتاده در یک جامعه کوچک را در کانسپت و موضوع فیلم قرار دادیم. شاید همین طردشدگی قهرمان، شخصیت متفاوت‌تری از او ساخت. او با این‌که می‌توانست تبدیل به یک بدمن شود، اما به جای رفتن به سمت شر، جنبه مثبت و خیر این شخصیت را می‌بینیم. استوار می‌خواهد اصلاحی در جامعه پیرامونش ایجاد کند، ولی، چون ناخودآگاه نقاط ضعفی در شیوه برخوردش دارد به تراژدی ختم می‌شود. مهم این بود که قهرمانان آگاه، لزوما ممکن است راه و روش درستی برای مقابله با پدیده‌های ناشناخته به کار نگیرند.

نکته مهم این‌که فیلم شما انگار بدمن ندارد و با این‌که طرف مردم روستا هم نیستیم و همان‌ها هستند که مثل خلج، سهم مهمی در ایجاد تراژدی دارند، اما از دست آن‌ها ناراحت نمی‌شویم. به‌نظر آنتاگونیست غایب است و شاید دست بالا نقش منفی قصه همان پدیده‌های ناشناخته باشند. به‌نظر می‌رسد اصلا نخواستید در این روایت، بدمنی داشته باشید.

دقیقا درست است، حتی می‌خواستم یک سادگی دوست‌داشتنی را هم در مردم روستا ببینیم. این‌که خودشان با پای خودشان می‌آیند و تلاش می‌کنند چه با نیروی آمردان (جن‌گیر) و چه با نیروی علم، مشکلاتشان را حل کنند. در وجود آن‌ها به صورت توامان، یک سادگی و شیرینی را درنظر گرفتیم که جهل موجود باعث نشود تمام تقصیر، تنها روی دوش روستاییان و خواست و اراده معطوف به شر آن‌ها باشد، بلکه نشان دادیم این‌ها در یک جبر جغرافیایی و فرهنگی گرفتار هستند و به همین علت دچار این نوع رفتار اجتماعی شده‌اند. به همین دلیل در این قصه و در زندگی زمینی، تقریبا به هیچ بد مطلق و خیر مطلقی معتقد نیستم.

با این‌که تاکید شما روی سوءاستفاده از باورهاست، اما باتوجه به اشارات و مباحث مطرح شده در فیلم، ذهن کنجکاو و بازیگوش مخاطب دوست دارد سمت این موضوع برود که آیا در زالاوا جن وجود دارد یا نه؟ شاید توقع جواب قطعی این سوال، کمی باعث سرخوردگی مخاطب در پایان هم بشود، چون با وجود قصه ملتهب و تعلیق ایجاد شده، شما مسیر متفاوتی را انتخاب می‌کنید.

برای خود من واقعا مهم نیست کسی باور داشته باشد جن وجود دارد یا نه. فارغ از باور مخاطب، ما در جامعه‌ای انسانی زندگی می‌کنیم و باید یاد بگیریم چطور به باور‌های همدیگر احترام بگذاریم یا اگر قرار است باور غلطی را اصلاح کنیم، از چه شیوه‌ای استفاده کنیم. شیوه امر به معروف ما باید چگونه باشد؟ آیا استوار احمدی باید به همین شیوه برخورد مستقیم با اهالی زالاوا در قصه رو بیاورد؟ آیا آمردان باید به این شیوه با استوار برخورد کند؟ آیا راه‌حل دیگری وجود ندارد که داستان به تراژدی ختم نشود؟ به همین دلیل واقعا و عمدا نمی‌خواستم به وجود یا وجود نداشتن جن در این قصه بپردازم. بحثم این بود که فارغ از هر باوری، ما انسان‌ها چطور با هم رفتار کنیم.

اما از آنجا که فیلم به شکل ظاهری در فضای ژانر وحشت روایت می‌شود و یک سری نشانه‌های این گونه سینمایی را تداعی می‌کند، در ترکیب با پیشینه ذهنی مخاطبان، توقعاتی به‌وجود می‌آورد.

بله، اگر فیلم و قصه آن به صورت کامل در مختصات ژانر روایت می‌شد، طبیعتا انتظار به‌جایی بود که جواب سرراستی در پایان داشته باشیم، اما چون فیلم زالاوا، بین ژانری است و از عناصر ژانری برای روایتش استفاده می‌کند، باید به همین مسیری می‌رفتیم که در فیلم می‌بینید. در فیلم به این شکل نیست که ما یک یا چند ژانر را شروع کنیم و با هم به پایان برسانیم، بلکه برحسب اقتضائات روایت و داستانی، از ژانر‌های مختلف بهره می‌بریم. از اوایل فیلم از یک ماجرا و معما به ژانر ترسناک می‌رسیم، بعد به یک تریلر و بعد هم به یک تم عاشقانه. یعنی در طول سفری که قصه از آغاز تا پایان دارد، از ژانر‌های مختلف برای روایت استفاده می‌کنیم. هدف اصلی این نبود که ما یک قصه ژانری بگوییم، بلکه هدف این بود که از ژانر‌هایی برای گفتن قصه استفاده کنیم.

شاید به دلیل همین رفت‌وآمد و بینامتنیت ژانری باشد که زالاوا در پایان، جواب قطعی به مخاطب نمی‌دهد که آمردان واقعا حسن نیت دارد و به فکر مردم است یا کلاهبردار.

چون مسأله فراتر از این می‌رود و با آن قطعیت پاسخ در ژانر مواجه نیستیم.

جمله‌ای از شما در نشست جشنواره فیلم فجر نقل شده با این مضمون که: «همسرتان منتقد جدی این فیلم است!» واقعا این جمله را گفتید؟

من هم یکی دو بار این نقل قول را شنیدم، اما چنین چیزی نگفتم.

من هم از همین تعجب می‌کنم، چون خانم آیدا پناهنده خودش یکی از نویسندگان فیلمنامه است و بعید می‌دانم منتقد و مخالف فیلم باشد.

بله، من هم حرفم همین است و چنین چیزی نیست. اتفاقا خانم پناهنده خیلی ایده داد و همراه و در کنار فیلم بود و آن را دوست دارد.

ضمن این‌که در اتفاقی نادر و احتمالا بی‌سابقه در تاریخ جشنواره فیلم فجر، در همان دوره سی و نهم دو فیلم از یک زوج هنرمند حضور داشت و یک زن و شوهر رقیب هم در بخش مسابقه بودند؛ «تی‌تی» به کارگردانی آیدا پناهنده و «زالاوا» به کارگردانی شما.

(می‌خندد) جالب است که به شکل کاملا شانسی و تصادفی، در اکران هم هر دو فیلم در یک زمان به نمایش درآمده‌اند.


طلسم
کارگردان: داریوش فرهنگ
سال ساخت: ۱۳۶۵
بازیگران: جمشید مشایخی، سوسن تسلیمی، پرویز پورحسینی، آتیلا پسیانی، سوگند رحمانی و آتش تقی‌پور
«قلعه کولاک» بهرام بیضایی مبنای کار داریوش فرهنگ برای نگارش فیلمنامه این فیلم تأثیرگذار است که هنوز هم اگر وقت کنید و آن را ببینید، دلهره‌آور است. یک فیلم ترسناک تماما ایرانی با بازی‌هایی حساب‌شده و صحنه‌پردازی امیر اثباتی، فیلمبرداری استادانه محمود زرین‌دست و موسیقی ماندگار بابک بیات.

شب بیست‌ونهم
کارگردان: حمید رخشانی
سال ساخت: ۱۳۶۸
بازیگران: حسین گیل، رضا رویگری، رضا رخشانی، ژیلا شاهانی، مرجانه گلچین و حمیده خیرآبادی.
این فیلم بی‌اغراق یکی از بهترین و روپاترین فیلم‌های ترسناکی است که در ایران ساخته شده و داستان فیلم آن بر پایه باور عامه درخصوص مرگ زنان باردار براثر حمله آل است و البته فیلم هم توانسته است از این ظرفیت برای ایجاد ترس در دل مخاطبانش به‌خوبی استفاده کند.

خوابگاه دختران
کارگردان: محمدحسین لطیفی
سال ساخت:۱۳۸۴
بازیگران: باران کوثری، مجید صالحی، صادق صفایی، نگار جواهریان، اسماعیل پوررضا، فرحناز منافی‌ظاهر و پروین میکده.
شما هم هروقت نام این فیلم را می‌شنوید، یاد آن سکانس مشهور می‌افتید که قاتل روان‌پریش (با بازی صادق صفایی) می‌خواست از طریق راه دودکش بخاری، دستش را به عروس جوان (با بازی باران کوثری) برساند و او را خفه کند؟ این فیلم هم ازجمله آثار موفق سینمای وحشت در ایران است که روایت یک قاتل دیوانه و عقده‌ای را بیان می‌کند.

پارک‌وی
کارگردان: فریدون جیرانی
سال ساخت: ۱۳۸۵
بازیگران: نیما شاهرخ‌شاهی، آناهیتا نعمتی، بیتا فرهی، محمدرضا شریفی‌نیا، نیوشا ضیغمی، مهدی احمدی، مائده طهماسبی، جمشید شاه‌محمدی و رعنا آزادی‌ور.
راستش را بخواهید، «پارک‌وی» فیلم خیلی خوبی نیست به‌خصوص اگر آن را در مقایسه با آثار دیگر کارگردانش مانند «قرمز»، «شام‌آخر» و «خفه‌گی» اثر ضعیف‌تری محسوب می‌شود، اما به‌هرحال در کمبود فیلم‌های قابل طرح در ژانر دلهره‌آور، نام خود را وارد فهرست می‌کند.

پستچی سه بار در نمی‌زند
کارگردان: حسن فتحی
سال ساخت: ۱۳۸۷
بازیگران: علی نصیریان، محمدرضا فروتن، باران کوثری، امیر جعفری، پانته‌آ بهرام، رویا تیموریان و لیلا زارع.
یک فیلم همزمان هم ملودرام ترسناک است و هم گوشه‌چشمی به تاریخ دارد که مورد علاقه و دلمشغولی فتحی است. یک فیلم اپیزودیک که به روایت داستان سه نسل می‌پردازد و رابطه آنان را در درون و بیرون خانواده زیر ذره‌بین می‌برد. البته تفاوت میان لحن سه بخش و عدم تناسب آن‌ها از منظر داستانی و سینمایی به فیلم ضربه زده است.

آن شب
کارگردان: کوروش آهاری
سال ساخت: ۱۳۹۷
بازیگران: شهاب حسینی، نیوشا جعفریان، لیا اوگانیان و جورج مگوایر.
یک زوج جوان ایرانی مجبورند شبی را در یک هتل آمریکایی به‌سر ببرند، اما این هتل، یک هتل معمولی نیست و آن‌ها ناخواسته وارد مخمصه‌ای شده‌اند که در پایان، دیگر آدم‌های سابق نیستند و دچار جادویی شده‌اند که این محل مرموز به آن‌ها تحمیل کرده است. «آن‌شب» درمجموع فیلم بدی نیست، اما در زمان پخش فیلم، با تبلیغات توقعات درباره فیلم بالا رفته بود.

پوست
کارگردان: بهمن ارک و بهرام ارک
سال ساخت: ۱۳۹۷
بازیگران: جواد قامتی، فاطمه مسعودی‌فر، محمود نظعلیان، ناصر هاشمی و هادی افتخار‌زاده.
«پوست» علاوه‌براین‌که در لحظات زیادی از داستان، القاگر ترس به دل مخاطبان است، سعی دارد درباره طلسم‌باوری و تأثیرات عشق و تصمیم به ساختن زندگی در برابر استیصال دربرابر خرافه‌باوری هم صحبت کند. فیلم، به باور‌های کهن عامیانه هم نظری دارد و از فیلم‌هایی است که مؤلفه‌های ژانر وحشت ایرانی را می‌شود در آن به‌خوبی دید.

منبع: روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها