یک نوروسایکولوژیست می‌گوید صدا ‌درمانی با اثر روی کانال استخوانی مغز می‌تواند حافظه ضعیف برخی افراد را ارتقا دهد

بهبود توانمندی‌های مغزی با صدا درمانی

اگر از شما بخواهند خاطره‌ای از کل دوران زندگیتان تعریف کنید به احتمال زیاد آنچه بازگو می‌کنید بار منفی دارد و جزو اتفاقات بد زندگی شماست.
کد خبر: ۱۳۵۶۳۷۱

اگر این‌گونه نیست جزو معدود افرادی هستید که توانسته‌اید با سیم‌پیچی‌های جدید، مغز خود را تقویت کنید تا تمرکزش بر خاطرات خوشایند زندگی باشد.

اگر این کار را نکرده‌اید ناراحت نباشید، شما رفتاری طبیعی انجام داده‌اید زیرا مغز هیجان‌های منفی را بهتر می‌شناسد.

دانشمندان علوم اعصاب معتقدند هیجان‌های منفی در نیمکره راست مغز پردازش می‌شود و عموما این نیمکره در به یاد آوردن خاطرات غالب است؛ به همین دلیل هیجانات منفی در مغز پررنگ‌تر جلوه داده می‌شود اما برای این که یاد بگیریم چگونه به پرورش مغز برای استفاده از هیجان‌های مثبت بپردازیم، روشی در علم نوروسایکولوژی وجود دارد که با کمک فناوری و صدا‌درمانی زمان کمتری می‌طلبد تا افراد چنین مهارتی را کسب کنند و در کنار آن، توانمندی‌های دیگر را هم ارتقا دهند.

مغز 1.5 کیلوگرمی آدمی از آنچه تصور می‌کنیم شگفت‌انگیزتر است. دکتر مهناز استکی، نوروسایکولوژیست و عضو انجمن روان‌شناسی آمریکا که بنیانگذار یک آکادمی در حوزه مغزپژوهی است در گفت‌وگو با جام‌جم درباره دنیای شگفت‌انگیز مغز می‌گوید: «مغز مدار پیچیده‌ای دارد و فقط ۳۰‌تا‌۴۰‌درصد از مکانیزم‌های مغزی شناخته شده اما تجربه‌های زیادی در علوم اعصاب وجود دارد که به ماهیت عجیب و غریب آن اشاره دارد. برای مثال سال‌ها پیش کودکی در اثر ضربات سنگین نیمی از مغز خود را از دست داد اما پس از مدتی نیمه سالم مغزش توانست مسؤولیت‌های نیمه از دست‌رفته را برعهده بگیرد و به بازیابی وظایف آن بپردازد. تجربه دیگری هم وجود دارد که دانشمندان را مجاب کرد تا باور کنند انسان با ۳درصد توانمندی‌های مغزش می‌تواند زندگی عادی را تجربه کند. داستان از این قرار است که روزی فرد سالمندی پس از یک سکته شدید مغزی، تمام فرآیندهای زیستی مغزش را از دست داد و به تجویز پزشکان باید در بیمارستان منتظر مرگ می‌ماند اما فرزند او به نام باچی ریتا که روان‌شناس بود، پدر را از بیمارستان به خانه آورد. او با تقویت توانمندی‌های باقیمانده مغز پدرش، وی را به شرایط یک انسان عادی ‌رساند. پدر باچی ریتا توانست ده سال مانند یک انسان عادی زندگی کند که درنهایت بر اثر سکته قلبی جان خود را از دست داد. باچی ریتا با کالبدشکافی مغز پدر فهمید، نزدیک به ۹۷درصد از بافت مغز او در اثر سکته از بین رفته و فقط ۳درصد مغزش سالم مانده بود که با همان میزان باقیمانده توانست به شرایط عادی برگردد.»

آهنگ زندگی در مغز نواخته می‌شود

شاید این تجربه مشترک همه ما باشد که گاهی توانمندی بالاتری در انجام کاری را داریم و در برخی مواقع میزان همان توانمندی به‌طرز چشمگیری کاهش پیدا می‌کند، دکتر استکی می‌گوید: «در گذشته‌های دور انسان برای تبیین این نوع کنش‌های غیرمادی در سیر زندگی خود، دلیل منطقی نمی‌یافت اما ناگریز بود جوابی برای پرسش‌های خود پیدا کند تا اینکه پایه‌های علم روان‌شناسی بنیان نهاده شد و محققان تلاش کردند با ارتباطات سیناپسی رفتار انسان را در یک روال منطقی شرح دهند اما باز هم موفق نبودند زیرا هنوز دانش علوم اعصاب پیشرفت زیادی نکرده بود. با گذشت زمان دانشمندان متوجه شدند برخی رفتارها ریشه در مبناهای زیستی مغز دارد. در واقع با توسعه کرونوسایکولوژی بود که دانشمندان برای نخستین‌بار عبارت ریتم زیستی یا آهنگ زندگی را به کار بردند.»

این پژوهشگر با اشاره به اینکه با تحریکات محیطی و روش‌های جدید مبتنی بر دانش و فناوری می‌توانیم از توانمندی‌های نهفته مغز استفاده بیشتری کنیم، می‌افزاید: «در علم نوروسایکولوژی از داده‌های علوم اعصاب در روان‌شناسی بهره‌گرفته می‌شود. هرم یادگیری در مغز از سیستم‌های گوناگونی تشکیل شده است. اصلی‌ترین ورودی اطلاعات بر عهده بخش‌های لمس، عمق و سیستم دهلیزی است که مربوط به گوش داخلی است و به عنوان مادر ورودی حس‌های بدن شناخته می‌شود. نزدیک به ۷۰تا۹۰درصد اطلاعات ما از ناحیه گوش داخلی وارد مغز می‌شود؛ بنابراین کوچک‌ترین اختلال در عملکرد گوش داخلی باعث می‌شود در دریافت اطلاعات با مشکلات جدی روبه‌رو شویم. خوشبختانه امروزه می‌توانیم در ایران با روش‌های نوین فناورانه نظیر صدادرمانی به تقویت سیستم دهلیزی بپردازیم.»

هفت حس اصلی

توماتیس، شنوایی‌شناسی بود که متوجه شد جنین انسان از ۴تا۵ماهگی از طریق کانال‌های استخوانی مغز متوجه لرزش‌های صدا در رحم مادر می‌شود و شنوایی دارد؛ درست مانند فردی که گوش خود را گرفته و حرف می‌زند اما از آنجا که سیستم دهلیزی مسوولیت تعادل و حرکت را هم بر عهده دارد، توماتیس فهمید با برقراری تعادل و حرکت، این سیستم تحریک می‌شود. بر همین اساس دانشمندان به جای حواس پنجگانه از حواس هفتگانه یاد کردند.(بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه، عمقی و درنهایت وستیبولار یا همان دهلیزی) گفتنی است روان‌شناسانی مانند کپارت و دلاکاتو در‌این‌باره پژوهش‌های مهمی انجام داده‌اند. آنها معتقد بودند حرکت، پایه یادگیری و سازنده ادراک آدمی است. نوار حسی و حرکتی در مغز باعث تکمیل وظایف یکدیگر می‌شود و به همین دلیل است که می‌توانیم گاهی چیزی را حس و گاهی آن را درک کنیم. در کل برای اینکه به ادراک و حس دقیق از جهان بیرون برسیم، این دو نوار باید در تعامل درست با یکدیگر در مغز باشد.

دکتر استکی در تشریح این فرآیند می‌گوید: «اگر در اثر جابه‌جایی این تعامل برقرار نشود، اطلاعات ورودی در مغز این افراد نسبت به انسان‌های دیگر چند برابر می‌شود که موجب بروز علائم اوتیسم در افراد است و باید توجه داشت به واقع آنها به اختلال اوتیسم مبتلا نیستند و فقط علائم آن را دارند. معمولا در کودکان به اشتباه تشخیص اختلال اوتیسم داده می‌شود، در‌حالی‌که وضعیت قرارگیری این دو نوار در مغز جابه‌جا شده است. در اینجا با استفاده از دستگاه‌های صدادرمانی و با ایجاد تحرکاتی که بر اثر انتشار صدا در مغز زیر‌نظر متخصصان این امر ایجاد می‌شود، می‌توانیم نوارها را سر جای خود برگردانیم.»

شرح یک راهکار جادویی با کمک صدا

افزایش توانمندی‌های مغز با استفاده از صدادرمانی در زمره درمان‌های غیردارویی است که می‌تواند انتخاب مطمئن‌تری برای درمان برخی اختلالات مغزی باشد. دکتر استکی می‌گوید؛ «حرکات مبتنی بر فیزیولوژی می‌تواند بسیاری از مسیرهای مغزی را باز کند. برای مثال به‌منظور تاثیر بیشتر گفتاردرمانی در کودکان ۳تا۴ساله‌ای که صحبت نمی‌کنند، پیاده‌روی رو به بالا از سطح شیبدار توصیه می‌شود زیرا همانطور که اشاره شد این عمل سیستم دهلیزی را تحریک می‌کند و موجب تقویت فرآیند گفتار و صحبت‌کردن می‌شود.»

وی در تشریح فرآیند صدادرمانی می‌گوید: «صدا ‌درمانی با استفاده از هدست‌هایی انجام می‌شود که روی کانال استخوانی مغز اثر می‌گذارد و سرعت انتقال اطلاعات را بسیار بالا می‌برد. برای مثال اگر فردی حافظه ضعیفی داشته باشد، می‌تواند با استفاده از این هدست‌ها آن را بهبود ببخشد. گویا یک محتوای صوتی را ۵۶بار تکرار کرده و ممکن است ما خوب بشنویم اما شنونده خوبی نباشیم و از آنجا که اطلاعات باید در مغز معنا پیدا کند اگر اخلالی در این بخش به وجود بیاید، صدادرمانی این نقطه را اصلاح می‌کند و باعث افزایش توانمندی‌ها می‌شود.»

به گفته دکتر استکی، بیش از صد برنامه برای صدادرمانی وجود دارد که می‌تواند موجب ارتقای توانمندی‌های مغزی در افرادی شود که اطلاعات در مغز آنها دیر وارد می‌شود و واکنش‌هایشان با تاخیر همراه است.

وی در ادامه می‌گوید: «تقویت عضلات مغز با صدادرمانی همان مولفه‌ای است که باعث می‌شود افراد زمان زیادی را صرف تقویت تمرکز و یادگیری نکنند. این روش نه‌تنها برای افرادی که از یک اختلال شناختی رنج می‌برند روش درمانی سریع و کارآمدتری است بلکه برای افرادی که خواهان تقویت توانمندی‌ها و افزایش تمرکز و دیگر کارکردهای شناختی و اجرایی مغز هم هستند می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد. در این روش می‌شود با ذکر مثال بگویم به نوعی سیم‌کشی‌های جدیدی در مغز ایجاد می‌شود اما چون در بدو ایجاد به نوعی نازک و ضعیف است و قدرت کافی برای نفوذ در فرآیندهای مغز را ندارد، سیم‌پیچی‌های قبلی همچنان قدرت بیشتری در اعمال فرآیندها دارد. به همین دلیل قدرت‌بخشی به سیم‌پیچی‌های جدید زمان می‌برد و معتقدیم به محض ایجاد توانمندی در مغز اگر به کار گرفته نشود درنهایت از بین می‌رود. در صدا‌درمانی این توانمندی‌ها تقویت و به کار گرفته می‌شود.»

بیشتر روی گوش راست خود حساب کنید

گفتنی است اغلب ما تجربه‌های ناخوشایندی را که ناشی از دریافت غلط از یک موضوع بوده است، داشته‌ایم. این امر به نحوه دریافت اطلاعات در مغز ما بستگی دارد؛ برای مثال اگر بار بیشتر دریافت یک محتوای صوتی بر عهده گوش چپ باشد، این اطلاعات به‌طور مستقیم وارد نیمکره‌راست مغز می‌شود و چون پردازش هیجان‌های منفی بر عهده این بخش از مغز است، احتمال اینکه دریافت منفی از یک موضوع را داشته باشیم بیشتر است. به همین دلیل اغلب روان‌شناسان معتقدند در شنوایی بهتر است گوش سمت راست غلبه داشته باشد زیرا معمولا اطلاعات را در نیمکره‌چپ می‌آورد که به پردازش مثبت منجر می‌شود.

سیم‌پیچی‌های جادویی

به نظر می‌رسد اگر تا جای ممکن از مغز خود کار بکشیم و با عادت‌های روزانه به تقویت سیم‌پیچی‌های عصبی جدید بپردازیم، می‌توانیم مغزی پویا را در جمجمه خود پرورش دهیم. این را هم باید بدانیم که هیچ خاطره‌ای در مغز از بین نمی‌رود بنابراین هیچ‌گاه نمی‌توانیم خاطرات‌مان را پاک کنیم اما می‌توانیم نوع پرداختن به آن را در مغز تغییر بدهیم. با توجه به موارد یادشده از شگفتی‌های مغز امروزه دانشمندان توانسته‌اند با بهره‌گیری از امکاناتی که مغز و ویژگی‌هایش در اختیار آنان قرار می‌دهد به درمان بسیاری از اختلالات بپردازند؛ این نه‌تنها برای افرادی که از اختلالات مغزی رنج می‌برند بسیار مؤثر است‌ بلکه برای کسانی که اختلالی هم ندارند می‌تواند ثمربخش باشد؛ شاید وقت آن رسیده که بدانیم اگر روزی فردی نیمه‌ای از مغز خود را از دست داد یا در اثر سکته‌مغزی فقط ۳درصد مغزش سالم باقی مانده باز هم می‌تواند مانند انسانی عادی زندگی کند زیرا برخلاف دیگر اعضای بدنش، بخش‌های سالم این عضو اسرارآمیز می‌تواند وظایف بخش‌های از بین رفته‌ را بر عهده بگیرد؛ گفتنی است صدادرمانی و تکنیک‌های پیشرفته آن که درمان غیردارویی هستند می‌تواند در این زمینه راه‌حل درمانی میانبری باشد تا افراد را زودتر به ارتقای توانمندی‌ها در مغزشان برساند؛ اینجاست که باید گفت در هر سَری، دنیایی شگفت‌انگیز و سیم‌پیچی‌های عصبی بی‌شماری وجود دارد که دانشمندان فقط بخشی از آنها را رمزگشایی کرده‌اند.

مهتاب دمیرچی - سلامت / روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها