معاون دریایی اداره کل بنادر و دریانوردی هرمزگان

نجات صیادان یک فروند قایق صیادی در آب‌های کیش

گفتگو با یكی از صیادان ایرانی آزاد شده از زندان تانزانیا

فقط به مرگ فكر می‌كردیم

پرونده آزادسازی صیادان اسیر در كشورهای مختلف همچنان باز است و این بار نوبت هشت صیاد دیگر بود كه از یكی از زندان‌های مخوف‌ كشور تانزانیا آزاد شوند و به وطن برگردند.
کد خبر: ۱۲۸۷۸۱۱

نعیم بهاتكی، یكی از هشت صیادی است كه شب 25 آبان وارد كشور شد. جوان 29 ساله‌ای كه سه سال و نیم پیش همراه با 9 صیاد دیگر از بندر بریس در حوالی چابهار به قصد صید ماهی به سمت آب‌های آزاد حركت كردند، اما به خواب‌شان هم نمی‌دیدند به جای صید ماهی، خود به اسارت ارتش‌ كشور تانزانیا درآیند و سه سال و نیم از عمرشان را در زندانی مخوف بگذرانند.

او و هفت صیاد دیگر در شرایطی به وطن برگشتند كه هنوز ناخدا و یك نفر دیگر از صیادان در اسارت دولت تانزانیا هستند. گفت‌وگوی جام‌جم با صیاد آزادشده را در ادامه می‌خوانید.

باور می‌كنید آزاد شده‌اید؟
فقط خواست خدا بود که به ما رحم‌كرد. كمك او نبود، هیچ‌وقت آزاد نمی‌شدیم.

یعنی شرایط آن‌قدر بد بود كه فكر می‌كردید، به ته‌خط رسیده‌اید؟
از ته خط هم بدتر بود. آنجا، جایی نیست كه آدم به زنده ماندن و برگشتن فكر كند. بودن در زندان تانزانیا هیچ فرقی با مرگ نداشت. بلاتكلیفی در آنجا آدم را می‌كشد، نابود می‌كند.

مگر در زندان چه اتفاقاتی می‌افتاد كه می‌گویید فرقی با مرگ نداشت؟
من و دوستانم تا به حال نه چنین زندانی دیده و نه حتی وصفش را شنیده بودیم. ظرفیت زندانی كه ما در آن بودیم، 1200 نفر بود، اما اتاقی كه من در آن بودم، یك اتاق شش در چهار بود كه 70 تا 80 نفر در آن نگهداری می‌شدیم. جا خیلی تنگ بود و روی یك تشك یك‌نفره، سه نفر می‌خوابیدند.

قبل از توضیح در مورد شرایط زندان، در مورد نحوه دستگیری‌تان توسط ارتش تانزانیا توضیح دهید.
اواخر سال 96 بود كه همراه 9 صیاد دیگر به سمت آب‌های آزاد حركت كردیم. شب، لنج ما و موتورش به خاطر طوفانی شدن دریا خراب شد. چون لنج شكسته بود و وضعیت نامناسبی داشت، ناخدا تصمیم‌ گرفت آن را به سمت سواحل نزدیك‌ترین كشور هدایت كند كه بعد متوجه شدیم، تانزانیا نزدیك‌ترین كشور به ما بوده است. مدتی بعد، دو ناو ارتش تانزانیا به ما نزدیك شدند و ما را دستگیر و به شهر دارالسلام بردند. در اسكله، لنج را گشتند، اما چیزی پیدا نكردند. البته قبل از دستگیری توسط ارتش تانزانیا، یك ناو استرالیایی ما را گرفت. در بازرسی‌ها چیزی پیدا نكردند و پس از انگشت‌نگاری و عكسبرداری از ما، رهایمان كردند.

چرا در آب‌های آزاد كه صیادی هیچ مشكلی ندارد، ناو استرالیا یا هر ناو دیگری به خود اجازه داد كشتی شما را بازرسی‌كند؟
تا جایی‌كه من می‌دانم، ماهیگیری در آب‌های آزاد مشكلی ندارد و ما هم در اقیانوس هند بودیم. ناوهای دیگر مثل همان ناو استرالیا فكر می‌كردند ما دزد دریایی هستیم و مواد مخدر و اسلحه جابه‌جا می‌كنیم. برای همین لنج ما را گشتند و چون چیزی پیدا نكردند، رهایمان كردند كه بعد گیر ناو ارتش تانزانیا افتادیم. ما در لنج چیزی نداشتیم، اما گفتند در لنج‌تان مواد مخدر پیدا كرده‌ایم که البته این‌طور نبود. بعد هم ما را به زندان بردند و در یك اتاق جا دادند.

حرف حساب‌شان برای آزاد كردن شما چه بود؟ پول می‌خواستند؟
نه بحث آنها پول نبود. ما را در زندان نگه می‌داشتند و سر 15 روز به دادگاه می‌بردند. تا دو سال‌كارمان همین بود و می‌گفتند پرونده شما هنوز آماده نیست. بعد از دو سال گفتند پرونده تكمیل شده و بعد به طور قانونی آزاد شدیم.

در دادگاه از شما چه چیزی می‌پرسیدند؟
ما هیچ حرفی نمی‌زدیم و اجازه حرف زدن هم نداشتیم. كارشان این بود كه سر 15 روز ما را به دادگاه ببرند تا خانم قاضی مطمئن شود كه ما زنده هستیم. در این مدت، دولت تانزانیا به دنبال جمع‌آوری مدارك برای آزادی ما بود.

داشتید از شرایط زندان می‌گفتید. بعد از اسارت هر ده نفرتان در یك اتاق بودید؟
نه، طبق قانون آنجا، هم‌جرم‌ها در یك اتاق نگهداری نمی‌شوند و پخش می‌شوند.

غذا چه چیزی به شما می‌دادند؟ چند وعده می‌خوردید؟
فقط یك وعده ناهار می‌خوردیم و دیگر نه از شام خبری بود و نه از صبحانه. آنها غذایی بنام «اگالی» به ما می‌دادند كه از آرد ذرت و لوبیای پخته درست شده بود. یك بشقاب بود و اصلا سیرمان هم نمی‌كرد.

حمام داشتید؟
استفاده از حمام به تعداد سال زندانی بودن بستگی داشت. زندانی‌های قدیمی می‌توانستند از حمام داخل اتاق استفاده كنند. آنها حتی با ماموران دوست بودند و هرچه دستور می‌دادند، ما باید انجام می‌دادیم. ماهایی كه زندانی جدید بودیم، باید از حمام داخل حیاط استفاده می‌كردیم كه آبگرم هم نداشت و سرد بود. آنجا چیزی به‌نام كولر و پنكه و آبگرمكن وجود ندارد. در زمستان می‌لرزیدیم و در تابستان شرشر عرق می‌ریختیم.

شما را كتك هم می‌زدند؟
در اتاقی كه من بودم، زندانیانی از ملیت‌های دیگر هم بودند. بعضی‌های‌شان عقده‌ای بودند و برای همین یكدفعه سر هرچیزی دعوا راه می‌انداختند. این‌جور وقت‌ها زندانبانان با استفاده از یك چیزی شبیه یك باتوم چوبی، شروع به كتك زدن می‌كردند و با آن باتوم به استخوان‌های دست و پا ضربه می‌زدند. طوری می‌زدند كه انگار نه انگار آدم هستیم و انگار به دیوار ضربه می‌زنند. رحم در دل‌شان نبود. به‌خاطر همین ضربه‌ها، دست و پای بعضی‌ها می‌شكست. من كاری به كسی نداشتم و در دعواها شركت نمی‌كردم، برای همین‌كتك نخوردم. در زندان، داشتن تلفن و سیگار ممنوع بود و اگر پیدا می‌كردند، كتك می‌زدند.

به دكتر دسترسی داشتید؟
آنجا قانون خودشان را داشتند. با این‌كه در زندان دكتر بود، اما هر مریضی‌ كه داشتیم، نهایتا یك استامینوفن می‌دادند و تمام. مگر این‌كه حال‌مان آن‌قدر وخیم می‌شد كه به حال مرگ می‌افتادیم، آن‌موقع شاید رسیدگی پزشكی به ما می‌كردند.

چند بار در روز به دستشویی می‌رفتید؟
دستشویی رفتن اختیاری نبود و تا به وضع اضطرار نمی‌رسیدیم، اجازه نداشتیم به دستشویی برویم.

وضعیت بهداشت چطور بود؟ مایع دستشویی یا صابون داشتید؟
نه نداشتیم. زندانیان هیچ بهداشتی رعایت نمی‌كردند. دستشویی‌های‌شان حتی در نداشت.

زندانبانان با زندانیان ایرانی چه رفتاری داشتند؟
از ما ایرانی‌ها خوش‌شان نمی‌آمد و عقده داشتند. چون تازه 15-10 سال است كه كشور مستقلی شده‌اند و تا قبل از آن مستعمره سایر كشورها بودند. از این ناراحت بودند كه ما كشور آزادی هستیم، اما آنها تا مدت‌ها برده كشورهای دیگر بوده‌اند. برای همین به ایرانی‌ها توهین می‌كردند تا عقده‌شان را خالی‌كنند.

در طول اسارت زبان تانزانیایی هم یاد گرفتید؟ از شما در مورد چه چیزهایی سوال می‌كردند؟
بله كمی یاد گرفتم و می‌توانستم صحبت كنم. به‌طور مثال در مورد وضعیت ایران و زندان‌های ایران می‌پرسیدند كه وقتی می‌گفتیم در ایران به زندانی سه وعده غذا می‌دهند، با تعجب نگاه‌مان می‌كردند و می‌گفتند اینجا از این خبرها نیست.

چه زمانی به شما گفتند كه قرار است آزاد شوید؟
ششم نوامبر2020 یعنی ده روز قبل بود كه خانم قاضی در دادگاه حكم آزادی‌مان را داد.

چطور متوجه شدید؟
اواخر دیگر مترجم داشتیم.

مترجم‌تان تانزانیایی بود یا ایرانی؟
اهل خود تانزانیا بود كه كمی هم فارسی بلد بود. او گفت كه آزاد شده‌ایم.

ناخدای لنج هم جزو آزادشدگان است؟
خیر، به او تهمت زدند كه مواد مخدر در لنج داشته و او را به 30 سال زندان محكوم كرده‌اند.

اسم ناخدا و صیاد دیگری كه اسیر هستند، چیست؟
ناخدا نبی‌بخش بی‌برده و آن صیاد هم نامش محمد حنیف درزاده است.

غیر از شما ده نفر، باز هم زندانی و صیاد ایرانی دیگری هم در زندان وجود دارد؟
بله، فكر كنم حدود 20 نفر ایرانی هنوز زندانی باشند. بعضی‌های‌شان حتی هفت سال از زندانی بودن‌شان می‌گذرد و هنوز وضعیت‌شان مشخص نیست كه آزاد می‌شوند یا همان‌جا می‌مانند.

پس خیلی خوش‌شانس بودید كه آزاد شدید؟
بله، واقعا شانس با ما یار بود.

الان چه حسی دارید؟
من هنوز هم حس می‌كنم خواب می‌بینم و باور نمی‌كنم قاضی حكم آزادی‌ام را داده باشد. دعای خیر پدر و مادر و كمك دولت ایران باعث شد تا من دوباره به وطن برگردم.

برای انتقال زندانیان 160 میلیون تومان گرفتند

دایی نعیم هنوز هم باورش نمی‌شود خواهرزاده‌اش پس از سه سال و اندی، از اسارت دولت تانزانیا آزاد شده باشد، اما همین كه او سالم به وطن برگشته، خوشحال است: «پنج، شش روز پیش، از سفارت با ما تماس گرفتند و گفتند قرار است هشت صیاد آزاد شوند و هركدام از آنها برای برگشتن به ایران، تهیه بلیت و مخارج سفر، به 20 میلیون تومان پول نیاز دارند.

خودتان می‌دانید در شرایط اقتصادی فعلی، جمع‌آوری 20 میلیون تومان از طرف هر یك از خانواده صیادان كار بسیار دشواری است.

برای خانواده‌ای كه از طریق صیادی و ماهیگیری روزگار می‌گذراند، تهیه این پول سخت است. بعضی از خانواده‌ها با قرض و قوله از دیگران توانستند این پول را فراهم كنند.

برخی خانواده‌ها، حتی غذایی برای خوردن هم ندارند و به سختی از یكی صد هزار و از دیگری 200هزار تومان قرض گرفتند تا این‌که 20 میلیون تومان جمع شد. پس از فراهم كردن پول، صیادان از تانزانیا به قطر و سپس به تهران و بعد هم چابهار آمدند.

صیادان آزادشده به دلیل تحمل شرایط دشوار زندان و اسارت، از لحاظ فكری و روحی وضعیت چندان مناسبی ندارند، اما همین كه برگشتند، خدا را شاكر هستیم.»

لیلا حسین زاده - حوادث / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها