چرا تقلید سینمایی در ایران با چشم و گوش بسته انجام می شود؟

کپی برابر اصل نیست

در فضای رسانه ای و مجازی و دانشگاهی و هرآن کاری که با رایانه سروکار دارد، کپی و پیست کردن، امری لاجرم به نظر می رسد. این کپی پیست کردن در شبکه‌های مجازی، شکل بی پرواتر و غیرمسؤولانه تری به خود می گیرد و روزانه شاهد بازنشر کلی عکس و یادداشت در صفحات شخصی و استوری‌ها هستیم که بدون اجازه از جای دیگری برداشت و منتشر شده است و مخاطبان ناآگاه را به اشتباه می اندازد که انگار آن مطلب به اشتراک گذاشته بکر و دست اول و هنر اوست. در بلبشوی نبود قانون حق مولف، طبیعتا این رفتار شایع و بدون ذکر منبع هم بسیار وجود دارد. اما گاهی این کپی کاری و تقلب، تنها به یک اظهارفضل در شبکه‌های مجازی محدود و منحصر نمی شود و در هنر- صنعت پولسازی چون سینما، به ترفندی برای کسب درآمد میلیاردی تبدیل می شود، بدون این‌که آب از آب تکان بخورد و دست صاحب واقعی اثر هم به جایی بند باشد. سینمای ایران از زمان پیدایش و آغاز فعالیت تا امروز، تقریبا پر از کپی کاری و تقلیدهای سینمایی بدون اجازه بوده و تا توانسته از نمد سینمایی کشورهای دیگر، کلاهی برای خود بافته است. فیلم جدید فرزاد موتمن،آخرین نمونه این کپی کاری است.
کد خبر: ۱۲۴۰۶۲۸

کپی کاری تنها محدود به سینمای ایران نیست و حتی سینمای ما کپی کاری را هم از سینمای کشورهای دیگر کپی کرده است! احتمالا تابلوترین کپی‌های سینمایی را هندی‌ها در بالیوود انجام می دهند، بالاخره اگر قرار باشد سالانه حدود هزار فیلم تولید شود، حتما حجمی از کارها کپی و تقلیدی است. سینمای هند گاهی چنان فیلم اصلی و آمریکایی و اروپایی را مو به مو کپی می کند که حیرت انگیز است.
آمریکایی‌ها معمولا جنبه موجهی به کپی می دهند و در قالب بازسازی سراغ فیلم‌های اصلی می روند؛ این بازسازی‌ها هم دو دسته است. یکی بازسازی‌هایی همچون دوباره سازی فیلم‌های کلاسیک و قدیمی شان است که در سال‌های اخیر می توان به نمونه‌هایی چون بن هور و پاپیون اشاره کرد. هدف این بازسازی‌ها بیشتر بازخوانی دوباره فیلم‌های قدیمی با ابزار تکنیکی بیشتر برای خوشایند تماشاگران جوان‌تر سینماست.
اما تا به حال نمونه ای نداشتیم که بازسازی موفق یا به عبارت بهتر محبوب‌تری باشد و تماشاگران سینما به‌خصوص آن مخاطبان نسل قدیم ترجیح می دهند همچنان پای آن نسخه‌های اصلی و قدیمی باشند و به هیچ وجه روی خوش به بازسازی‌ها نشان نمی دهند. فیلم‌های قدیمی و اصلی که به محبوبیت و موفقیت رسیده اند به بهترین شکل ممکن و باتوجه به اقتضائات و فناوری‌های زمان خودشان ساخته شده اند و به قدری خوبند که ضرورت بازسازی را زیرسوال می برند.
نوع دیگری از بازسازی‌ها در سینمای آمریکا، دوباره سازی فیلم‌های مهم و موفق سینمای اروپا و دیگر نقاط جهان است. مثلا فیلم‌هایی چون بازی‌های مسخره و دختری با خالکوبی اژدها ابتدا در اروپا ساخته شدند و به موفقیت چشمگیری رسیدند، اما دوباره در‌هالیوود هم ساخته شدند و امکان عرضه بیشتر و بهتری پیدا کردند. هرچند حتی در این دوباره سازی‌ها و بازسازی‌های موفق هم، مخاطبان جدی تر سینما ترجیح می دهند باز سراغ نسخه‌های اصلی بروند و به اصالت یک اثر رای دهند و نه به کپی و تقلیدی بودن آن.


دلایل کپی کاری سینمای ایران
باتوجه به وجود نمونه‌های موفق در کپی کاری و تقلید سینمایی در کشورهایی چون آمریکا و هند، شاید آن چیزی که باعث شود مخاطبان جدی سینمایی از کپی کاری‌های سینمای ایران دل خوشی نداشته و همیشه منتظر مچ گرفتن از فیلمسازان ما باشند، تقلید ضعیف و ناشیانه باشد و اگر واقعا فیلمی خوب کپی و بازسازی شود و فیلمنامه نویس و کارگردان هم با خلاقیت خود، چیزهایی جذاب به اثر کپی شده اضافه کنند، آن وقت شاید این میزان از نقد و مخالفت هم درکار نباشد. هرچند باز البته نفس ناپسند کپی‌کاری به قوت خود باقی است، اما دست کم مخاطبان اهل فیلم، خیلی مته به خشخاش نمی گذارند و جانب انصاف را در نقد و مخالفت رعایت می کنند.
اما چرا سینمای ایران به سمت کپی کاری می رود؟ این کپی و تقلیدهای سینمایی که بیشتر در سینمای بدنه و تجاری اتفاق می افتد، دلایل مختلفی دارد؛ از جمله کمبود فیلمنامه نویس خلاق. فیلمنامه نوشتن کار بسیار سختی است و بار اصلی موفقیت یا شکست یک فیلم در وهله اول، روی دوش فیلمنامه نویس است. در شتاب تولید و عرضه فیلم‌های بدنه و تجاری و برای پاسخگویی به نیازها و تقاضاهای مخاطبان عام، لاجرم باید فیلمنامه نویسان خلاق و سریع القلمی هم وجود داشته باشند، اما در سینمای ایران چنین توانایی و ظرفیتی وجود ندارد و به‌ندرت پیش می آید فیلمنامه‌های خوبی در این زمینه نوشته شود. برای همین هم حتی با نگاهی اجمالی به فیلم‌های به اصطلاح کمدی و پرفروش و سرگرم کننده سینمای ایران، درمی‌یابیم که چندان از فیلمنامه درست و درمان و واقعا جذاب و استاندارد خبری نیست. بیشتر فیلمنامه‌های کمدی صرفا در حد یک ایده نصفه و نیمه بامزه باقی می مانند و برای جلب نظر تماشاگر هم، بیش از اندازه روی شوخی‌های جنسی و کنایه‌های روی سیاسی حساب باز می کنند.
بنابراین کمبود خلاقیت و فشار برخی تهیه کننده‌های کاسبکار به نویسنده‌ها و کارگردان‌ها برای نوشتن فیلمنامه‌هایی پرفروش، بعضی‌ها را به صرافت سرقت سینمایی و تقلید و کپی کاری از نمونه‌های خارجی می اندازد و این‌طوری همه چیز در کمترین زمان و با کمترین تلاش پیش می رود و دوباره سفره ای برای سود مالی پهن می شود و این قصه تقریبا همیشه ادامه دارد.


چشم شورای پروانه ساخت روشن
خب در این سال‌ها اعضای محترم و متغیر شورای پروانه ساخت در سازمان سینمایی و وزارت ارشاد که بیشتر تمرکزشان را روی رعایت خطوط قرمز گذاشته اند و گاه بیش از حد معمول هم حساسیت به خرج می دهند، نشان داده اند چندان فیلم بین نیستند و فیلم خارجی نمی بینند. چون اگر خوب فیلم می دیدند- اساسا یکی از کارهای این عزیزان باید همین باشد که فیلم‌های بد و خوب خارجی را هم ببینند- حتما کپی کاری‌ها و تقلیدهای سینمایی ضعیف را تشخیص می دادند و فکری به حال آن می کردند، اما نبود شناخت و فیلم بین نبودن برخی دوستان در شورای پروانه ساخت و شاید هم نگاه با اغماض آنها نسبت به فیلمنامه‌های کپی، مقادیری فیلم این‌چنینی سر از تولید و درنهایت اکران درآوردند.


باور کنید امروز، دیروز نیست
بعضی از آثار سینمای پیش از انقلاب و برخی فیلمفارسی‌ها که معمولا کپی‌هایی دست چندم از فیلم‌های ترکیه ای، مصری، هندی و آمریکایی و اروپایی بودند و چون منابع مطالعاتی و مشاهداتی فراوانی هم موجود نبود، تماشاگران عام هم اطلاعی از کپی کاری و سرقت‌های سینمایی فیلمسازان و تهیه کنندگان و فیلمنامه نویسان نداشتند. این بی اطلاعی مخاطبان در دهه‌های بعد هم کم و بیش ادامه پیدا کرد و برخی فیلمسازان، چنان بی پروا و بدون ترس از لو رفتن کپی می کردند که بیا و ببین! اما در سال‌های اخیر و با دسترسی آسان مخاطبان به تقریبا همه فیلم‌های روز و قدیمی سینمای جهان، خیلی جرات و جسارت می خواهد که سینمایی‌ها سراغ کپی کاری بروند. با وجود این مثل این‌که همچنان جگر تقلید سینمایی به وفور وجود دارد و ابایی هم از کپی کاری نیست. ممکن است حتی تماشاگران عام سینما که شناخت سینمایی ندارند و آن فیلم‌های اصلی را ندیده باشند، به فیلم‌های کپی شده اقبالی هم نشان دهند و سازندگان این آثار به نان و نوای خوبی هم در گیشه برسند، اما قطعا مخاطبان جدی تر و فیلم بین تر سینما، خوب متوجه این کپی کاری‌ها می شوند.


کمی هم ذوق داشته باشید
آن دوستان سینمایی که سراغ کپی کاری می روند، دست کم بهتر است بعضی نکات را رعایت کنند. حالا که به هر دلیل از جمله نبود کپی رایت و مثلا عدم دسترسی به صاحبان آثار اصلی برای کسب اجازه و البته کمبود خلاقیت و فشار برخی تهیه کننده‌های کاسبکار، راهی به جز کپی ندارید، دست کم به لحاظ معنوی به صاحب اثر احترام بگذارید و نام منبع اصلی این کپی کاری را در تیتراژ اول (نه آخر و با فونت کوچک در لابه‌لای اسامی فراوان) و در جای مناسب ذکر کنید تا مخاطبان متوجه این موضوع باشند. نکته بعدی این‌که حالا که زحمت اصلی را نویسنده ای دیگر کشیده، دست کم در کپی کاری‌ها کمی ذوق و خلاقیت داشته باشید و وجدانا خودتان هم چیزی به آن اصلی اضافه کنید تا اگر اسمتان به عنوان فیلمنامه نویس و فیلمساز و تهیه کننده در تیتراژ می آید و قراردادی منعقد می کنید و دستمزد احتمالا بالایی هم دریافت می کنید، حلال باشد.


تازه ترین کپی
فیلم چشم و گوش بسته به کارگردانی فرزاد موتمن، تازه ترین کپی سینمای ایران است که آخرین روزهای اکران را سپری می کند؛ یک فیلم کمدی با بازی امین حیایی و بهرام افشاری که با اقبال مخاطبان هم مواجه شده و تااینجا بیش از چهار میلیارد تومان در گیشه فروخته است. فروش و اقبالی که پایه اصلی آن روی فیلمنامه و فیلمی آمریکایی به نام See No Evil Hear No Evil شر نبین، شر نشنو (ساخته آرتور هیلر و با بازی جین وایلدر و ریچارد پرایور، محصول 1989) بنا گذاشته شده است. البته سازندگان فیلم حقوق معنوی اثر اصلی را رعایت کرده اند و در تیتراژ پایانی به آن فیلم اشاره کردند، اما خود فیلم ایرانی هم در مجموع از روی دست آن فیلم آمریکایی نوشته و جلو رفته اند، هرچند فیلم موتمن در جاهایی از نسخه اصلی هم بهتر عمل می کند، اما به هرحال با یک کپی سینمایی دیگر سروکار داریم.

کپی‌های موفق و ناموفق
سینمای ایران کپی‌ها و تقلیدهای سینمایی خوبی هم دارد که البته تعدادشان به نسبت کپی‌های بد و تقلیدهای ضعیف و ناشیانه بسیار ناچیز است. فیلم‌هایی که با ذوق و خلاقیت نویسندگان و کارگردانان، فراتر از کپی و دوباره سازی هستند و موفق شدند با تماشاگران جدی و فیلم‌بین سینما و حتی برخی منتقدان سختگیر ارتباط خوبی برقرار کنند. کافه ستاره (کوچه میداک) و مارمولک (دو نسخه ما فرشته نیستیم، )، دو نفر و نصفی (سه مرد و یک سبد) از جمله این آثار هستند، اما فهرست کپی‌های ضعیف بیشتر از اینهاست: دو خواهر (دو تا زیاده)، چپ دست (پنجاه قرار اول)، زن بدلی (مرد خانواده)، همه چی آرومه (خماری)، تو و من (خواستگاری)، شوخی (قهرمان)، تکیه بر باد (مکانی در آفتاب)، کلاغ پر (معتاد عشق)، جیب بر خیابان جنوبی (دزدان) و. ..

علی رستگار
سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها