به مناسبت سالروز وفات علامه طباطبایی؛

عدالت اجتماعی در فلسفه سیاسی علامه طباطبایی

دو موضوع اصلی فلسفه سیاسی عبارت‌اند از «حکومت» و «قانون» و دیگر موضوعات فلسفه سیاسی ازجمله عدالت اجتماعی نیز به همین دو موضوع مربوط است. عدالت اجتماعی مفهوم نسبتاً جدیدی است که درگذشته به این صورت مطرح نبوده و مفهوم عدالت که در فلسفه سیاسی کلاسیک و اندیشه سقراط و افلاطون و ارسطو مطرح‌شده بود تفاوت دارد. علامه طباطبایی اندیشمندی مهم در حوزه فلسفه اسلامی در دوره معاصر است و می‌توان مفهوم عدالت اجتماعی را در فلسفه سیاسی علامه طباطبایی بررسی کرد.
کد خبر: ۱۱۷۶۲۹۷
عدالت اجتماعی در فلسفه سیاسی علامه طباطبایی

الف) درباره مفهوم عدالت اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی و با ارجاع به مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم با عنوان ادراکات اعتباری؛ گاه این‌طور گمان شده که عدالت اجتماعی مفهومی اعتباری است زیرا علامه طباطبایی در این مقاله عدالت اجتماعی را ازجمله اعتبارات عمومی برمی‌شمارد. این برداشت نادرست است زیرا آن چیزی که علامه طباطبایی در مقاله ادراکات اعتباری در جلد دوم اصول فلسفه و روش رئالیسم درباره آن توضیح می‌دهد، اعتبار حسن عدالت اجتماعی است و نه اعتبار عدالت اجتماعی و این دو باهم تفاوت دارند.

عدالت اجتماعی همان‌طور که از دیدگاه علامه طباطبایی برمی‌آید، مفهومی حقیقی در برابر مفاهیم اعتباری است؛ به‌بیان‌دیگر عدالت اجتماعی مفهومی است که از ارتباط میان اشیاء در واقعیت خارجی گزارش می‌کند. عدالت اجتماعی از روابط میان انسان‌ها در زندگی اجتماعی، خبر می‌دهد و این روابط از آن حیث که در خارج وجود دارند، حقیقی هستند .

ب) با مراجعه به کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و تفسیر المیزان، مشخص می‌شود، علامه طباطبایی چند تعریف در رابطه با عدالت ارائه کرده است که این تعاریف در رابطه با توصیف عدالت اجتماعی نیز به کار گرفته‌شده‌اند.

مفهوم عدالت اجتماعی به معنی تحقق عدالت در اجتماع، توسط علامه طباطبایی بارها به‌کاررفته و می‌توان برای این مفهوم از سه تعریف در گفتار علامه طباطبایی یادکرد:

  • حق هرکس به او داده شود(اعطاء کل ذی‌حق حقه)
  • هر چیز جای خود قرار گیرد (وضعشی فی موضعه)
  • انصاف یا سهم برابر

در نگاه اول به این سه تعریف، شاید این‌طور به نظر آید که ایشان چیزی بیشتر ازآنچه در فلسفه کلاسیک و یا فلسفه معاصر در رابطه با عدالت گفته‌شده، نگفته است ولی با توضیحاتی که می‌آید موضوع روشن خواهد شد. تعریف دوم قابل‌برگشت به تعریف اول است و در تعریف اول بایستی نخست «حق» مشخص شود که کدام است.

علامه طباطبایی چند جا به خاستگاه حق اشاره کردند؛ اول؛ یکی از آنها، درجایی است که از حقوق تکوینی انسان یاد می‌کند. انسان ساختار وجودی، غرایز و نیازهایی دارد که می‌تواند منشاء حق موردنظر در تعریف عدالت اجتماعی باشند.

دوم؛ انسان‌ها چون موجوداتی هستند که نیازهای خود را به‌صورت فردی نمی‌توانند برطرف کنند نیازمند زندگی اجتماعی هستند وزندگی اجتماعی آنها مبتنی بر آن است که هر کس به دیگران بهره و استفاده برسانند و به‌تناسب از دیگران استفاده کند. ازاین‌رو زندگی اجتماعی و حضور در اجتماع، حقوقی را برای فرد ایجاد می‌کند که این حقوق باید بر پایه عدالت اجتماعی، به او داده شود.

سوم؛ مورد سومی که علامه طباطبایی در این خصوص مطرح کرده‌اند، حقوق ناشی از قراردادهای فی‌مابین است که شامل قراردادهای دوجانبه، چندجانبه و اجتماعی و عمومی می‌شود که می‌توان برای مثال به قوانین اساسی و قوانینی که همه افراد را شامل می‌شود اشاره کرد؛ بنابراین دادن حق شخصی، شامل طیف گسترده از حقوق می‌شود که از حقوق طبیعی، تکوینی و از زندگی اجتماعی، قراردادهای عمومی و میان افراد، ناشی می‌شود.

تعریف سومی که علامه طباطبایی برای عدالت اجتماعی ارائه داده است، عدالت به معنای انصاف بنا به فرمایش امام علی(ع)، است. بر این اساس انسان در زندگی اجتماعی از باب عدالت اجتماعی، باید از سهم مشترک از دستاوردهای اجتماعی، حقوق اجتماعی و فرصت‌های برابر اجتماعی و استفاده برابر از مزایای اجتماعی بهره‌مند شود.

ج) فلسفه سیاسی کلاسیک بر این است که انسان، عدالتی که در جهان وجود دارد را کشف کرده و در زندگی اجتماعی نیز پیاده می‌کند درحالی‌که در آخرین دیدگاه‌های فلسفه سیاسی، گفته‌شده که عدالت کشف نمی‌شود بلکه جعل می‌شود و ماهیتش با گفتگو در حوزه عمومی مشخص می‌شود. در این مفهوم تفکر اجتماعی که علامه طباطبایی مطرح می‌کند، قابل‌توجه است بر پایه این مفهوم لازم است انسان‌ها به‌عنوان موجودات اجتماعی، زندگی اجتماعی خود را با اندیشیدن و تفکر مشترک و اجتماعی و گفتگوهای اجتماعی اداره کنند و برای زندگی اجتماعی به‌طور اجتماعی تصمیم بگیرند. تفکر اجتماعی می‌تواند در تشخیص مصادیق عدالت اجتماعی نیز به کار آید. بنابراین مصادیق عدالت اجتماعی با تفکر اجتماعی مشخص و معین می‌شود، و وضع و جعل نیست، بلکه کشفی است که متناسب با شرایط متنوع و پویای اجتماعی است.

*حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمدرضا یزدانی مقدم، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها