شهری که قبل از وقوع جنگ از رونق زیادی برخوردار بود و در آغاز جنگ تحمیلی با مقاومت 34 روزهاش به نمادی مثالزدنی از مقاومت و ایستادگی تبدیل شد.
قریب به 20 ماه طول کشید که دوباره خرمشهر آزاد شد. برای آزادی این قطعه به یادماندنی از جغرافیای ایرانزمین، خونهای زیادی ریخته شد و به همین خاطر تا مدتها آن را خونین شهر مینامیدند.
سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی، فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) و یکی از فرماندهان عملیات بیتالمقدس در گفتوگو با جامجم به بیان شرایط سخت و دشوار روزهای اشغال خرمشهر و مقاومت جانانه رزمندگان و بازپسگیری مجدد آن پرداخت.
تا قبل از وقوع حماسه فتح خرمشهر به لحاظ رزمی و تدارکاتی در سطوح فرماندهی و عملیاتی چه تلاشهایی برای زمینهسازی این حرکت بزرگ صورت گرفته بود؟
از روز اول، آزادسازی خرمشهر آرزوی همه رزمندگان اسلام بود اما برای رسیدن به نگین عملیات بیتالمقدس، دهها عملیات تا پیش از این صورت گرفته بود تا زمینه و بستر مناسب برای آزادسازی فراهم شود. عملیات روح خدا فرمانده کل قوا در منطقه دارخوین، عملیات یا مهدی در سوسنگرد، عملیات بازیدراز در دوم اردیبهشت 60 نیز از جمله این موارد بود. در این میان عملیات ثامنالائمه و شکست حصر آبادان از اهمیت ویژهای برخوردار است. عملیات طریقالقدس، فتح بستان و در ادامه فتحالمبین که فتح نمایان و روشنی بود نشان داد که رفتهرفته رزمندگان اسلام به بلوغ لازم نظامی برای فتح خرمشهر رسیدند. زمانی که عملیات یامهدی را انجام دادیم سازماندهی سنگینی نداشتیم و این سازماندهی در حد گروهان بود. اما در عملیات ثامنالائمه به گردان ارتقا پیدا کردیم و به شرایطی رسیدیم که نفرات بیشتری را در سازماندهی بهکار بگیریم. در عملیات طریقالقدس ما در سپاه و بسیج به سازوکار تشکیل تیپ رسیدیم و در عملیات فتحالمبین ما توانستیم قریب ده تیپ برای عملیات سازماندهی کنیم و به قرارگاه لشگری رسیدیم که تا آن موقع سابقه نداشت. ما در عملیات فتحالمبین با تشکیل تیپها، با ارتش مقتدر جمهوری اسلامی قرارگاه لشگری ایجاد کردیم. همکاری نیروهای ژاندارمری، شهربانی، کمیتههای انقلاب اسلامی، مهندسی رزمی جهاد، ارتش، بسیج و سپاه از این پس در این فعالیتهای مشترک عملیاتی مشهود بود. بعد از عملیات فتحالمبین که حدود 1700کیلومتر مربع از ایران اسلامی آزاد شد رزمندگان اسلام زمینه را برای عملیات بزرگ بیتالمقدس مهیا کردند که 5700 کیلومتر مربع را شامل میشد.
با توجه به بزرگی و وسعت عملیات بیت المقدس تصمیمگیریها در عرصه فرماندهی به چه شکل بود و چگونه این هماهنگی میان ارتش و سپاه انجام شد؟
درباره انجام این عملیات دو دیدگاه وجود داشت؛ برخی این دیدگاه را داشتند که در ابتدا از نقطه قوت عملیات یعنی فتح خرمشهر شروع کنیم و بعد به سراغ نواحی دیگر براساس برنامه عملیاتی برویم و البته اگر با این برنامه پیش میرفتیم شاید در انجام عملیات کامیاب نبودیم چون نقاط قوت دشمن فراوان بود. گروهی دیگر نیز معتقد بودند که باید از جغرافیای پیرامون منطقه عملیات بیتالمقدس شروع کنیم تا در نهایت نقطه قوت دشمن را که خرمشهر است به نقطه ضعف تبدیل کنیم و پس از آن وارد شهر شویم. بعد از بحث و بررسی نگاه دوم صائب شد و در دستور کار قرار گرفت. ما چهارقرارگاه مهم لشگری شامل نصر، فتح، قدس و فجر داشتیم که مشترک میان ارتش و سپاه بود. یک قرارگاه مرکزی داشتیم به نام کربلا که تحت فرماندهی برادر محسن رضایی، فرمانده وقت کل سپاه و برادر شهیدم امیر دلها صیاد شیرازی قرار داشت. در عملیات بیتالمقدس سه مرحله تا آزادسازی خرمشهر پیشبینی شده بود، اما در حین اجرا یک مرحله دیگر به آن اضافه شد. نقاط شناسایی شده دشمن حاکی از آن بود که ارتش بعثی در مناطق سوقالجیشی خرمشهر، بصره و اهواز در تلاش است که با چهار مانع اصلی در برابر رزمندگان اسلام مقاومت کند. رودخانههای کارون، کرخه، اروند، هورالعظیم و هورالهویزه موانع اصلیای بودند که دشمن در تلاش بود با بهرهگیری از آنها مانع ورود نیروهای ایرانی شود. بنابراین بنا شد که یک عملیات پشتیبانی برای توفیق و پیروزی عملیات بیتالمقدس انجام شود. منطقه فکه برای این عملیات انتخاب شد. این منطقه کاملا رملی است و ویژگیهای خاص خود را دارد. در منطقه اصلی، دشمن بیش از هفت لشکر گسترش داده بود و قریب به 50درصد از ادوات، توپخانه و تجهیزات و زرهپوشهای دشمن در منطقه اصلی عملیات وقوف داشتند. سرزمین عملیاتی بیتالمقدس تنوع فراوانی از جمله عبور از رودخانه، جنگ در دشت و صحرا، جنگ در نخلستان، جنگ در رملهای فکه داشت. از سویی دیگر خرمشهر هم به عنوان یک منطقه عملیات ازسوی دشمن در نظر گرفته شده بود. پیرامون این شهر از سوی بعثیها به صورت میدان مین و موانع مصنوعی مثل سیم خاردار درآمد. حتی در خیابانها و اطراف و اکناف شهر بشکههای 20 لیتری تعبیه شده بود و خودروهای مردم در وسط خیابانها گذاشته شد تا حتی امکان فرود چتربازان هم در منطقه ویژه خرمشهر میسر نباشد. با چنین شرایطی حماسه بزرگ فتح خرمشهر از شب دهم اردیبهشت 61 آغاز و عصاره و عطر آن در سوم خرداد به مشام رسید.
طراح عملیات بیتالمقدس چه فرد یا افرادی بودند؟
طراحی عملیات کار مشترک ارتش و سپاه است. اما ایده دومی که قبلا توضیح داده شده بود براساس نظرات سردار سرلشکر پاسدار شهید حسن باقری بود.
چه اهدافی را در عملیات داشتید و آیا این اهداف براساس زمانبندیهای مورد نظر پیش رفت؟ اساسا چه موانعی وجود داشت که در صورت وقوع آن عملیات ناکام میماند؟
محور اصلی عملیات عبور از رودخانه کارون است. سه قرارگاه در این منطقه مهیا شدند و قرار شد که بعد از عبور ارتش و سپاه از رودخانه کارون و در مرحله اول عملیات به جاده اهواز به خرمشهر برسند. بیش از 110 کیلومتر از این جاده در اشغال دشمن قرار داشت. طبق برنامه قرارگاه فجر باید در منطقه فکه عملیات انجام میداد. شهید مجید بقایی از سپاه و سرهنگ عظیم ازگمی، فرمانده لشکر 77 خراسان فرماندهی این قرارگاه را به عهده داشتند. آن روز من توفیق خدمت در تیپ 33 المهدی(عج) به عنوان فرمانده تیپ را داشتم. به تیپ 33 المهدی در منطقه فکه و در عملیات بیتالمقدس خط و حد واگذار شد. ما در فکه باید از تپههای رملی 181، 182، رمل 1، رمل 2، رمل 3، رمل4، رمل 5، جاده تک درخت، جاده نفت، پاسگاه فکه و رودخانه دویرج عبور میکردیم که در حدود 20 کیلومتر میشد. عرض واگذار شده به ما حدود 13 کیلومتر بود. حتما به بقیه یگانها عرض و عمق بیشتری واگذار شد. طبق برنامهریزی ما طی سه شب باید خود را به رودخانه دویرج میرساندیم. چون ما یک یگان صددرصد پیاده بودیم و هیچ امکان زرهپوشی در اختیار نداشتیم و در مقابل ما لشکر زرهی 17 ارتش عراق قرار داشت که با زرهپوش براحتی میتوانست در رمل تردد کند. بهعبارت دیگر مقابله پوست و گوشت و استخوان در برابر انبوهی از زرهپوشها بود. عبور از میادین مین، سیمهای خاردار و کمینها یکی از مراحل بود و باید خطوط اول و دوم دشمن را تصرف میکردیم. همزمان در شب اول عملیات مصادف با دهم اردیبهشت رزمندگان اسلام باید بعد از عبور از رود کارون به جاده اهواز به خرمشهر میرسیدند که کمترین عمق آن 14کیلومتر و بیشترین عمق 28 کیلومتر بود. ما مرحله اول را همراه با نیروهای قرارگاه فجر آغاز کردیم. با عنایت خدا تپههای رملی 181 و 182 به تصرف درآمد. ما برای ستونکشی، نیمی از تاریکی شب را صرف رسیدن به پای کار میکردیم. چرا چون در فکه شیب بگونهای است که اگر در روشنایی حرکت کنیم قابل رویت از سوی دشمن هستیم. پس باید از زمان شروع تاریکی، از فاصلهای دورتر از ستونها چراغ خاموش حرکت کرده و با طی مسافتی 15 یا 16 کیلومتری پیادهروی کنند تا به دشمن برسند و دشمن هم قادر به شنود نیروها نشده باشد. در چنین شرایطی بود که در آغاز روشنایی روز، تپههای رملی 181 و 182 فتح شد. هوا که روشن شد دشمن پاتکهای خود را آغاز کرد که همه ناکام ماند. فردای آن روز شهید مجید بقایی در جلسهای عنوان کرد که عراقیها هنگام عبور نیروهای ایران از کارون و رسیدن آنها به جاده اهواز به خرمشهر سخت مقاومت کردند و هنوز امکان رسیدن یک سنگر از پشت جاده میسر نیست. بنابراین قرار شد که مرحله دوم عملیات در شب 11 اردیبهشت آغاز شود. در مرحله دوم عملیات رمل1، رمل 2، رمل 3 و بخشی از رمل 4 به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. از سوی شهید بقایی دوباره خبر رسید که عراقیها پشت جاده اهواز به خرمشهر سخت مقاومت میکنند و باید مرحله بعدی عملیات در شب سوم انجام شود. در شب اول و دوم برای ستونکشی باید از نیمی از تاریکی شب استفاده میکردیم و نیمی دیگر را برای جنگیدن در اختیار داشتیم اما در شب سوم براساس برنامهریزی هیاترئیسه تیپ 33 المهدی، باید از تمامی فرصت شب برای انجام عملیات استفاده میکردیم تا به رودخانه دویرج میرسیدیم. با این وصف باید ریسک بزرگی را میپذیرفتیم و در روز، ستونکشی را انجام میدادیم و احتمال زیاد داشت که عراقیها ستونهای ما را ببینند و عملیات لو برود. عصر روزی که شب آن باید عملیات را انجام میدادیم مرحوم سید علی متقی کاشانی، امام جمعه گچساران همراه پدران چند شهید به اردوگاه رزمی ما آمدند و در حین سرکشی از ایشان درخواست دعا در حق رزمندگان شد. ایشان در انتهای صحبتی که برای رزمندگان داشت دست به محاسنش برد و دعا کرد. هنوز خاتمه دعا به آمین بچهها نرسیده بود که به یکباره مه سیاهی همه جغرافیای فکه را فرا گرفت. ما حیرتزده به همدیگر زل زدیم و با نگاههایمان با هم حرف میزدیم. من همان لحظه به همرزمانم گفتم که در سایه اخلاص بچهها مددهای غیبی خدا به ما رسید. بلافاصله باران رحمت الهی باریدن گرفت و شدت آن به حدی زیاد شد که در گرمای 50 درجه آن منطقه کسی احساس گرما نمیکرد. بارش باران باعث شد که پوستهای رملهای آن منطقه را فرا بگیرد و دیگر موقع راه رفتن روی رملها، پای رزمندگان فرو نمیرفت. با این اتفاق بچهها توانستند در روز ستونکشی کنند و دیگر مثل شبهای قبل خسته نشدند. دشمن هم دیگر قادر به رصد ما نبود. بعد از اقامه نماز مغرب و عشا رمز مقدس عملیات بیتالمقدس اعلام و دستور پیشروی صادر شد. درنهایت به شب 31 اردیبهشت رسیدیم. در این شب باید برای قطع ارتباط خرمشهر از بصره به جاده شلمچه و ساحل رودخانه اروند میرسیدیم که به این اهدف دست یافتیم. مسیری که از رودخانه اروند به جزیره امالرصاص میرسید تنها عقبهای بود که برای تردد نیروهای عراقی باقی مانده بود. صبح روز سوم خرداد برای جلسه خدمت سردار غلامعلی رشید رسیدم. فرماندهی آن روز عملیات برای فتح خرمشهر به عهده ایشان بود. در آن جلسه شهید حاج حسین خرازی فرمانده تیپ امام حسین و شهید حاج احمد کاظمی، فرمانده تیپ 8 نجف اشرف نیز حضور داشتند. در این جلسه وظایف هر کدام از تیپها تشریح شد و تیپ 33 المهدی جناح چپ عملیات، تیپ 8 نجف اشرف و تیپ امام حسین هم در جناح وسط و راست باید وظایف خود را انجام میدادند. ما در مراحل قبلی عملیات شب با دشمن درگیر بودیم و این بار درگیری به روز کشیده شد. شمال کمربندی خرمشهر محل استقرار پادگان عراقیها بود. در شمال این پادگان، دژ مستحکمی همراه با موانع متعددی بود که عراقیها تعبیه کرده بودند و آنها میتوانستند با امکاناتی که در نظر گرفته بودند دیواری از آتش را در مقابل نیروهای ما قرار بدهند که البته با تدبیری که بکار گرفته شد این موانع مرتفع شد. از هر گردانی خبر میرسید که از یکی از خیابانها و محلههای شهر در حال پیشروی است و لحظاتی نگذشت که اعلام شد رزمندگان اسلام بعد از حدود 19 ماه از اشغال خرمشهر، بار دیگر پرچم مقدس و پرافتخار جمهوری اسلامی ایران را بر بالای مناره مسجد جامع خرمشهر به اهتزاز درآوردند و این شهر به دست باکفایت فرزندان امام آزاد شد.
رازهای یک حماسه ماندگار
یکی از وجوه دفاع مقدس نگاه آرمانی مبتنی بر عمل به قرآن و احکام ا... بود که در سراسر این دوران موج میزند.
تصور باطل دشمن در اوایل جنگ این بود که با آماده نبودن نیروی دفاعی ایران بعد از پیروزی انقلاب آنها ظرف یک هفته یا به تهران میرسند یا اینکه بخش قابل توجهی از خاک ایران را به اشغال خود درمیآورند.
در چنین موقعیتی با فرمان امام مبنی بر حضور افراد در جبهه، مقاومت در برابر یورش دشمن شکل گرفت. یکی از مصادیق ایستادگی که تبدیل به یک حماسه شد، 34 روز جنگ نابرابر مدافعان خرمشهر در برابر ارتش بعثی بود؛ حماسهای که یادآور خاطرات شهید بزرگوار علمالهدی و دیگر رادمردانی است که برای دفاع به این شهر آمدند.
دشمن هر روز در این منطقه با یگانهای زرهی و مسلح پیشروی میکرد و مدافعان، شبهنگام آنها را به عقب میراندند.
نکته قابل تامل اینکه امکانات دو سوی میدان نبرد مشابه نبود و ما با امکانات حداقلی با دشمن بعثی میجنگیدیم. 17 کیلومتر فاصله میان شلمچه تا خرمشهر است.
دشمن به طور میانگین روزی 500 متر در طول 34روز پیشروی میکرد. علت این کندی پیشرفت دشمن خلق حماسه ازسوی تکلیفمداران امت است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی میرزابیگی، در گفت و گو با «روزنامه جامجم»: