بازی دو سر باخت سازش

پیمان اسلو نخستین موافقت‌نامه رودرروی اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین(ساف) بود که سال 1993 با میانجیگری آمریکا امضا شد و تلاش داشت یک چارچوب مشخص برای حل‌وفصل کامل اختلافات اسرائیل، فلسطین به دست دهد.
کد خبر: ۱۱۱۵۲۴۰

قرار بود که این پیمان فقط برای یک دوره پنج‌ساله اعتبار داشته باشد و سپس جای خود را به یک توافق دائمی بدهد.

پیمان اسلو به تشکیل حکومت خودگردان فلسطین به عنوان یک نهاد اداری موقت انجامید و مقرر کرد مسائلی چون وضعیت قدس، آوارگان فلسطینی، شهرک‌های اسرائیلی، مسائل امنیتی و تعیین مرزها در توافق دائمی حل‌وفصل شود؛ اما پس از موضع‌گیری رئیس‌جمهور آمریکا نسبت به انتقال سفارت این کشور به بیت المقدس، ‌مقامات فلسطینی اعلام کردند که پیمان اسلو را مورد بازنگری قرار خواهند داد و نسبت به لغو آن اقدام خواهند کرد.

علیرضا سلطانشاهی ،کارشناس فلسطین در گفت‌وگو با جام‌‌سیاست در این زمینه به سوالاتمان پاسخ داده که می‌خوانید.

تحلیل شما از احتمال لغو قرارداد توافق اسلو از طرف فلسطینیان چیست؟

قبل از این‌که ببینیم به چه دلیل قرارداد اسلو به این سرانجام دچار شد باید سابقه‌ای از پیدایی آن ارائه کنیم. پیمان اسلو جزئی از روند سازش بود که در موجودیت رژیم صهیونیستی پس از دوران افسانه‌سرایی که قبل از 1881 و دوران طرح تئوریک آن که از 1881 تا 1917 است و زمینه‌سازی تشکیل دولت صهیونیستی که از 1917 تا 1947 با طرح سازمان ملل و تشکیل دولت صهیونیستی در 1948 و تثبیت دولت صهیونیستی که از 1948 تا 1973 است با مشروعیت بخشیدن به آن از 1977 تا الان سیر کرد تا موجودیت رژیم صهیونیستی تا مرحله مشروعیت بخشیدن به تثبیت رژیم صهیونیستی صورت گیرد. رژیم صهیونیستی در این مسیر چندقدم برداشت، اولین قدم این بود که سر جبهه مقابل خود را که مصر بود از پیکره جدا کرد. در واقع در دوران تثبیت، رژیم صهیونیستی چهار جنگ مهم با اعراب داشت که یکی در 1948، دیگری1956، 1967 و 1970 بود که در تمام این جنگ‌ها محور اصلی و تمرکز اصلی اعراب در مقابله با صهیونیست‌ها،‌ کشور مصر بود، صهیونیست‌ها در مرحله مشروعیت‌بخشیدن به خود برای برداشتن اولین مانع سراغ قرارداد کمپ دیوید رفتند تا مسیر اصلی اعراب را جدا کنند. صهیونیست‌ها در مرحله دوم کنفرانسی در مادرید تشکیل دادند و مجموعه‌ای از اعراب که انسجام، رهبری و همت لازم را در برخورد با آنان نداشتند، در یک جا جمع کردند تا به اعراب قبولاندند که باید سر میز مذاکره با آنها حاضر شوند و قضیه ‌این بود که با اعراب به صورت جزء‌به‌جزء خواستند به توافق برسند. صهیونیست‌ها اولا فلسطینی‌ها را از سایر اعراب جدا کردند و با آنها طی توافق محرمانه‌ای که بعدا در 1973 با امضای پیمان اسلو افشا شد، به توافق رسیدند. بعد با سوریه مذاکرات جداگانه‌ای را پی ریزی کردند که تا الان به نتیجه نرسیده است، ‌سپس با اردنی‌ها یک سال بعد از قرارداد اسلو در 1994 به توافق رسیدند. در مرحله سوم که بحث مشروعیت بخشیدن به صهیونیست‌ها را دنبال می‌کردند، روی فلسطینی‌ها تمرکز کردند و پایه و محور آن را قرارداد اسلو پایه‌ریزی کردند، در قرارداد اسلو قرار شد طبق قطعنامه 242 سازمان ملل که بعد از 1967 صادر شد با هم توافق کنند و نه طرح تقسیم فلسطین که در سال 1947 توسط سازمان ملل به تصویب رسیده بود.

در قطعنامه 242 نزدیک 5000کیلومتر مربع از سرزمین فلسطین علاوه بر آنچه در طرح تقسیم از دست داده بودند از این کشور جدا شد؛یعنی کل اراضی فلسطینی که اسرائیلی‌ها اشغال کردند نزدیک 20هزار کیلومتر مربع شد که باز هم در قطعنامه 242 نزدیک به 5000 کیلومتر مربع فلسطینی‌ها ضرر کردند ولی در هر حال طبق توافق اسلو قرارشد که پنج یا 6000کیلومتر مربع باقی‌ مانده که شامل کرانه باختری و نوار غزه می‌شود را طی توافقی به فلسطینی‌ها واگذار کنند. از 1993 که توافق امضا شد، مذاکرات متعدد وکنفرانس‌های متعددی برگزار شد، اما به هیچ نتیجه‌ای نرسید. مهم‌ترین مشکلی که اسرائیلی‌ها با فلسطینی‌ها و بالعکس دارند در شش موضوع خلاصه می‌شود؛ محور اول شهرک‌های یهودی‌نشین است که بیش از 220 هزار شهرک‌نشین فقط در کرانه باختری وجود دارد که بخش زیادی از آنها هم در قدس و اطراف این شهر هستند که باید تکلیف اینها مشخص شود.در واقع تمامیت ارضی فلسطین که وعده داده شده، جزو یکی از محورهای مذاکرات است چون بیش از پنج میلیون آواره فلسطینی وجود دارد که باید تکلیفشان مشخص شود. یکی دیگر از مسائل مهم بحث آب است که فلسطینی‌ها از کلیت فلسطین چه سهمی از آب دارند. مساله دیگر بحث مرزها است و باید مشخص شود مرزهایی که باید تمامیت‌ارضی فلسطین را طبق توافق اسلو داشته باشد چه محدوده‌ای را در بر می‌گیرد و چه چارچوب و قاعده‌ای دارد. مورد بعدی مسائل امنیتی است و باید مشخص شود اسرائیل تا چه حد حاضر است برای مسائل نظامی و امنیتی فلسطینی‌ها جایگاهی قائل شود. آیا فلسطینی‌ها می‌خواهند از لحاظ ارتباطات خارجی با هر کشوری رابطه داشته باشند؟ آیا می‌توانند ارتش داشته باشند؟ یا می‌توانند در مسائل نظامی و امنیتی خود تصمیم‌گیری داشته باشند؟ و مهم‌ترین مساله‌ای که در مذاکرات مطرح است بحث قدس است. قدس طبق طرح تقسیم سازمان ملل، شهری بین‌المللی اعلام شده ولی اسرائیلی‌ها در سال 1967 آن را اشغال کردند و الان که نزدیک به 50 سال از اشغال این شهر می‌گذرد، اسرائیلی‌ها با ایجاد تاسیسات یهودی، شهرک‌های یهودی و با اسکان یهودیان و با تقسیماتی که از لحاظ سیاسی و اجتماعی ایجاد کردند به دنبال یهودی کردن این شهر هستند، ولی فلسطینی‌ها تا الان به هیچ وجه حاضر نشدند این امر را بپذیرند؛ لذا اگر همه مسائل، یعنی شهرک‌های یهودی‌نشین و مساله آوارگان فلسطینی حل شود (که تا به حال نشده یعنی پنج میلیون آواره فلسطینی در سراسر دنیا کماکان پراکنده باقی هستند) یا مساله آب و مساله مرزها و مساله امنیتی حل شود هنوز مهم‌ترین قضیه یعنی مساله قدس مطرح است چون نه فقط فلسطینی‌ها بلکه سایر کشورهای اسلامی به‌دلیل این‌که این شهر قبله اول مسلمانان است حاضر نیستند سر آن معامله کنند. در مجموع در پرونده روند صلح و سازش، این شش عامل اصلی و شش مانع در مذاکرات از 1993 تا الان وجود دارد و به هیچ نتیجه‌ای نرسیده و هیچ‌کدام از این محورها مورد توافق اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها نبوده است.

پس آن طور که می‌گویید، قراردادهایی که در مجامع بین‌المللی مصوب شده تاکنون سازشی به همراه نداشته است؟

بله و این پیش‌بینی جمهوری اسلامی از همان زمانی بود که فلسطینی‌ها وارد این قضیه شدند، چون ماهیتا هیچ کدام از مسائل قابل حل نیست. مهم‌ترین مساله قدس است. فلسطینی‌ها نمی‌توانند راجع به قدس تصمیم بگیرند چون این مساله مربوط به کل جهان اسلام است، در همین موضوع ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس دیدیم که این سخن چه بازتاب گسترده‌ای داشت و چه مخالفت‌هایی شکل گرفت که اگر منجر به انتفاضه بشود این دومین انتفاضه است که فقط در مورد قدس اتفاق افتاده است. در مورد قرارداد باید بگویم هر لحظه‌ دولت خودگردان از این توافقات با طرف مقابل کنار بکشد به نفعش است، چون تا الان هیچ‌چیز به دستش نرسیده و هیچ عایدی از توافق اسلو که قرار بود حداقل 6000 کیلومتر از 27 هزار کیلومتر به فلسطینی‌ها ا اختصاص بدهد را به دست نیاورده است. گروه‌های مقاومت خیلی پیشتر گفتند که روند سازشی وجود ندارد و کشورهای اسلامی مثل جمهوری اسلامی خیلی پیشتر از این اعلام کرده بودند که مساله فلسطین با مذاکرات، صلح و سازش حل نمی‌شود. لذا به‌نظر من این از عقلانیت طرف فلسطینی است که در هر زمان کل پروسه سازش را کنار بگذارد و به دامان مقاومت برگردد ضمن این‌که همین اواخر هم ترامپ با فشارهایی که برای فلسطینی‌ها ایجاد کرده بی‌طرفی خودش را کاملا از دست داده و کاملا طرف اسرائیل را گرفته است.

عربستان با توجه به این‌که طرف اسرائیلی‌ها را گرفته چه نقشی در این میانه دارد و چرا سکوت کرده؟

این سکوت نیست و عربستان طرف آمریکا و اسرائیل را گرفته و در خفا، به دولت خودگردان فشار می‌آورد که با دستورات آمریکا موافقت کند، از جمله در بحث قدس فشارهایی بر محمودعباس از سوی عربستان وارد شده که افشا شد و در واقع این موضعی است که خیلی پیشتر عربستانی‌ها گرفته بودند منتها الان آشکار شده است. هیچ وقت در تاریخ اشغال فلسطین از 1948 تا الان در هیچ مقطعی نداریم که عربستانی‌ها از فلسطینی‌ها پشتیبانی کنند چون آنها از همان ابتدا برای تثبیت حاکمیت خود بر شبه‌جزیره عرب با آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها بسته بودند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها