سریال گسل، داستانش را با یک بادیگارد کمهوش و دست و پا چلفتی به نام مبتنی آغاز کرد که در اولین ماموریت حرفهایاش، مسئولیت محافظت از دکتر اعتبار، معاون وزیر را بهعهدهاش گذاشتهاند و او هم از گرد راه نرسیده، عاشق دختر وزیر میشود تا ماجراهای او و معاون وزیر به سمت کشمکشهای مرسوم خانوادگی سوق پیدا کند.
درست وقتی تماشاگر با خودش میاندیشد که طنز سیاسی هم در تلویزیون میتواند به یک ملودرام خانوادگی تبدیل شود، ناگهان برگ برنده رو میشود! قصه به عقب برمیگردد و تماشاگری که احتمالا به برخی اتفاقات و مناسبات در طول سریال مشکوک شده، متوجه میشود که خواهر معاون وزیر زیر پوشش ساخت و سازهای انبوه در حال پولشویی برای یک باند بزرگ قاچاق مخدر است!
سریال گسل از قسمت 30 به بعد طعم و مزه دیگری پیدا کرده است؛ حالا مخاطب دلیل انتخاب یک بادیگارد کمهوش را برای معاون وزیر میداند و تمام ماجراها و اتفاقاتی را که تماشا کرده، باید یک بار دیگر در ذهنش مرور کند تا به سرنخها برسد.
غافلگیری در سریال «گمشدگان» اما جنس دیگری دارد. بعد از اوج و فرودهای پرتعلیق، لحظههای تلخ و نفسگیر و گرفتاریها و درماندگیهای پی در پی برای شخصیت اصلی و برادرش، درست وقتی تماشاگر همراه با ترنج به آینده امیدوار شده، شاهد اتفاقی است که میخکوبش میکند. در چند قسمت آخر «افشین» که شیشه میپزد و «اسی» که توزیع مواد را به عهده دارد به عنوان دو دوست قدیمی با همه خوب و بدشان به تماشاگر معرفی میشوند. قصه آنقدر به این دو شخصیت نزدیک میشود و آرزوها، امیدها، سرخوردگیها و دردهایشان را نمایش میدهد که میتوان هر آیندهای برای این دو متصور شد جز اینکه اسی دوست قدیمی خود افشین را به ضرب گلوله بکشد!
جدا از غافلگیری در فیلمنامه هر دو سریال، یک نکته ظریف وجود دارد که گمشدگان و گسل را واجد اعتبار میسازد و آن لحن و طعم ایرانی هر دو سریال است. قواعدی که فیلمنامه گسل یا گمشدگان بر آنها بنا شدهاند، قواعد کلاسیک فیلمنامهنویسی هستند که همیشه اجرای دقیق و زیبایی از این تکنیکها را در فیلمها و سریالهای خارجی دیدهایم،اما این بار همین تکنیکها را با طعم و مزه کاملا ایرانی شاهدیم، بدون اینکه باسمهای باشد یا شبیه یک کپی دست چندم! یکی از این دو سریال داستانش را در فضای سیاست روایت میکند و آدمهایش از رجال سیاسی کشورمان الگوبرداری شده و دیگری قصهاش را از متن جامعه وام گرفته و شخصیتهایش کاملا منطبق با شرایط امروز جامعه طراحی شدهاند. همچنین در هر دو سریال دیالوگها، کنشها و واکنشها کاملا منطبق با فرهنگ و روحیات ایرانیهاست.
برای تماشاگری که مدتها بود پایان بیشتر سریالها را حدس میزد و میدانست که سیر اتفاقات قرار است به کجا ختم شود و چه پیامی در بر داشته باشد، غافلگیری در دو سریال گسل و گمشدگان میتواند آنقدر لذتبخش باشد که برخی معایب و کاستیها را زیرسبیلی رد کند!
آذر مهاجر
رادیو و تلویزیون
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد