آن روزها انسان موجودی بیدفاع بود که برای در امان ماندن از خرس و ببر و شیر، زندگی در میان درختان انبوه را برگزیده بود. اما آن روز که انسان دل به دریا زد و جنگل را به آرزوی یافتن دنیایی بهتر ترک گفت، مسیر طولانی تکاملش به سمت درهای تمدن و تاریخ را آغاز کرد.
یافتههای انسانشناسان از بشر اولیه که او را هومواراکتوس مینامند، نشان از آن دارد که این انسان سه قاره آسیا و آفریقا و شاید اروپا را زیر پا گذاشت. اما دیگر درختان ستبر جنگلهای استوایی در کار نبود تا حافظ جانش باشند؛ همین سبب شد تا او نیروی اعجابانگیز ذهنش را به کار اندازد؛ برای دفاع در برابر حیوانات شکارگر چوب و سنگ به دست گیرد و کمکم با این ابزارهایی که طبیعت در اختیارش گذاشته بود، خود به موجودی شکارگر تبدیل شود. اما بشر اولیه، فکر یک چیز را نکرده بود؛ هر چه از استوا دورتر میشد، به همان اندازه دمای هوا کاهش مییافت. همچنین شبها که خواب چشمهایش را سنگین میکرد از گزند جانوران در امان نمیماند. در این اثنا، بشر در دل کوه حفره بزرگی میبیند؛ کنجکاو میشود که چیست. پس از چندی آن را مأمنی برای خود مییابد تا به آوارگیاش در جهان پایان دهد و آن را غار مینامد.
همان انسانشناسان معتقدند که بشر تا همین اواخر نیز غار را محل امنی برای زندگی خود میدانست. حتی برای زندگی غارهایی در دل کوه ایجاد میکرد که نامش را دستکند گذاشتهاند. انسانهای نئاندرتال که بیش از صد هزار سال حاکم بلامنازع زمین بودند، غارها را به عنوان محل زندگی خود قرار دادند. انسانهای مدرن یا هوموساپین نیز آثار بسیاری از خود در غارها به جا گذاشتند.
سکونت انسان در غار
با این همه، قدیمیترین اثر کشفشده تاکنون که نشان از ارتباط انسان با غار داشته باشد به بیش از یک میلیون سال پیش بازمیگردد و عبارت است از فسیلهای انسان که در مجموعه غارهایی در آفریقایجنوبی یافت شدهاند. هرچند برخی از دانشمندان معتقدند این انسانها در غار نمیزیستهاند، بلکه برای فرار از دست حیوانات وحشی به غار پناه میآوردند، اما شواهدی که خبر از انتخاب غار به عنوان سکونتگاه ثابت از سوی انسان داشته باشد، به حدود 180 هزار سال پیش اختصاص دارد که در همان آفریقایجنوبی و نزدیک غارهای دریایی قرار گرفته است. نقطه پیناکل (Pinnacle Point) در آفریقایجنوبی شواهدی از این دست را در دل خود جای داده است. دانشمندان برآنند که انسانهای مدرن با بهرهگیری از دریا حدود 50 هزار سال پیش توانستهاند به دورترین نقاط دنیا نظیر استرالیا نیز سفر کنند.
در ایران نیز حضور انسان در غار قدمتی دویست هزار ساله دارد. غارهای «دربند رشی» که در جنوب روستای رشی شهرستان رودبار قرار دارند، چنین میگویند. این غارها که به ثبت ملی نیز رسیده، نخستین بار از سوی دکتر ولی جهانی، باستانشناس، در سال ۱۳۸۴ شناسایی و بررسی شد که طی آن بقایای استخوان جانوران و انسان و همچنین تعدادی قطعات سفال که مربوط به هزاره اول قبل از میلاد است گردآوری شد. در بررسیهای بعدی بقایای سنگوارهای جانوران (از جمله خرس غار)، تعدادی ابزار سنگی شامل یک ساطور، تراشه روتوششده، سنگ مادر و ضایعات تراش سنگ از سطح رسوبات گردآوری شد. باستانشناسان معتقدند این غارها پیش از ۲۰۰ هزار سال پیش مسکن شکارچیان عصر سنگ بوده است و قدیمیترین سکونتگاه کشفشده انسان در ایران محسوب میشوند.
هنر و غار
زندگی در غارها به ترویج هنر صخرهای (Rock Art) انجامید که نمونه اولیه آن در منطقهای به نام قلعه غولها (Giant's Castle) در آفریقایجنوبی به چشم میخورد. در سال 2002 دانشمندان در غار بلومبوس (Blombos) در سواحل آفریقایجنوبی به نقشهای هاشوری و شبکهای قلمزده روی سنگها برخوردند که قدمتشان را به 70 هزار سال پیش نسبت میدهند. برخی از باستانشناسان از این نقشها به عنوان هنر ابتدایی بشر که در خود رگههایی از انتزاع دارد، یاد میکنند.
اما بیشترین بحثها پیرامون هنر انسانهای اولیه بر سر نقاشیهای باقیمانده بر دیوارههای برخی از غارها در گوشه و کنار جهان است. برخی نقاشیهای غارهای لاسکو و... در اروپا را نمونههای نخستین هنر به معنای امروزین آن عنوان میکنند. اما مدتی پیش پژوهشگران استرالیایی، شبحی از دست روی دیوار غاری در اندونزی کشف کردهاند که در حدود 40 هزار سال پیش خلق شده است.
پیش از این تصور میشد آثار نقاشی کشفشده در غارهای فرانسه و اسپانیا که شامل تصاویر حیواناتی چون گاو کوهاندار، گاو وحشی، گوزن و اسب است، قدیمیترین نمونههای هنر انتزاعی در جهان باشد. اما چرا چنین چیزی اهمیت دارد که انسانشناسان بر سر آن چالش دارند؟ در واقع، آنها هنر سنگی را به عنوان شاخصی از آغاز تفکر انتزاعی و توانایی بشر در اندیشیدن به ایدهها و حوادث به شمار میآورند. در مورد آثار کشف شده در اروپا باید گفت، محل این نقاشیها در عمق غارها، دور از نور طبیعی روز و در مکانی مجزا از مکان زیست انسانهای نخستین است. چنین مسألهای، این پرسش را به وجود آورده که چرا انسانها آثاری از این دست که جنبه تزئینی در زندگی روزمرهشان نداشته را در عمق غارها خلق میکردهاند؟ نظریات گوناگونی پیرامون این موضوع مطرح شده، اما به نظر میرسد این امر برای آنها جنبه آئینی داشته و آنها با رسم چنین نقاشیهایی در دل زمین که آن را مادر و زاینده همه چیز میدانستند، درخواست افزایش منابع تغذیهشان را داشتند که از شکار جانوران تأمین میشد.
در ایران نیز غار میرملاس که حدود 18کیلومتری شمال شرقی کوهدشت استان لرستان قرار دارد، نقاشیها و نگارههایی را در دل خود جای داده است. این آثار که بر دیوارههای جنوبی و شمالی این غار به یادگار گذاشته شده، بیشتر صحنههایی از رزم، شکار، انسان و حیوان را نشان میدهد. نقوش حیواناتی چون گوزن، گاو، سگ، روباه و بخصوص اسب و سوار در حال تیراندازی و شکار و موضوعات رزمی با رنگهای قرمز و سیاه بر دیواره این غار نقش بسته است. پیشینه این سنگنگارهها را به هزاره دهم قبل از میلاد نسبت میدهند.
غار در اساطیر و ادبیات
در اساطیر یونانی بارها از غار یاد شده است. در «اولیس» هومر که بازگشت اودوسئوس از جنگ تروا به خانه را روایت میکند نام غارهای افسانهای متعددی به میان میآید. برای نمونه، در سیسیل یکی از سیکلوپها، که غولهای یک چشم عظیمالجثه بودند به نام پولیفموس، اودوسئوس را در غار خود زندانی میکند.
پس از آن نیز در ادبیات، شاهد استفاده از واژه غار از سوی شاعران و ادیبان مختلف هستیم. در واقع، غار به معنی سوراخ و شکاف در کوه است که در فارسی پهلوی به آن اشکفت یا مغاک میگویند. «به پیش اندر آمد یکی غارتنگ/ سه جنگی پس اندر بسان پلنگ» همچنین آن را زمین پست و گود، چال یا جای نشیب در کوه معنا کردهاند. «همه غار و هامون پر از کشته بود/ سر دشمن از جنگ برگشته بود» (فردوسی). شاید یکی از معروفترین استفادهها از غار در تاریخ اندیشه و ادبیات، ثمثیل غار افلاطون باشد. این فیلسوف بزرگ یونانی برای بیان نظریه مثل خود از تمثیل غار استفاده میکند. در نگاه افلاطونی، هر آنچه در جهان مادی یا ظاهر به چشم میآید شبحی از نمونه ایدهآل خود در عالم مُثُل است. در نظر بگیرید که انسانی در غار در بند باشد که تنها توان دیدن دیوار روبهروی خود را که پشت به در غار است، دارد. این انسان تنها سایهای از اشیای بیرون از غار که بر دیوار میافتد را میبیند و به گمان افلاطون اشیای این جهان چون سایههای افتاده بر دیوار غار است.
ادیان
انسانها گرچه بیش از ده هزار سال است که از غار خارج شدهاند و خانههایی که به دست خود ساختند را مأمن خود قرار دادند، اما همچنان به دیده احترام به غار مینگریستند. این را میتوان آشکارا در مقدس شمردن غارها در ادیان و مذاهب گوناگون دید. در آئین بودا و هندو غار جایگاه رفیعی دارد و برخی از معابد بودایی در دل غارها ساخته شده است. پیروان سه آیین بودا، هندو و جین دو غار سنگی اجانتا و الورا را در هند مقدس برمیشمرند.
در ایران باستان نیز پیروان آیین میترا غارها را مکان مقدسی میدانستند. آنها معتقد بودند که خدای مهر یک بار به صورت انسان در یک غار ظهور کرد و شبانانی که در آن مکان به چرانیدن گوسفند مشغول بودند، به او ایمان آوردند. آنگاه خدای مهر، گاو نری را کشت و خون او را روی زمین افشاند. هر جا که قطرهای از خون او افتاد، سرسبز و بارور شد.
غارها برای تدفین نیز مورد استفاده قرار میگرفت. در دوره ساسانی شاهدیم که شاپور ساسانی در غاری که نامش بر آن گذاشته شده، به خاک سپرده میشود.
غارهای قرآنی
غار در دین مبین اسلام نیز نقش پررنگی دارد. پیامبر گرامی اسلام(ص) در غار حرا به مقام والای پیامبری مبعوث میشوند. غار ثور نیز به اذن خداوند حافظ جان رسول اکرم(ص) میشود. پناهگاه اصحاب کهف نیز یک غار است.
جاذبههای گردشگری غار
امروزه غارها یکی از جاذبههای مهم گردشگری به شمار میآیند که سالانه تعداد بیشماری از علاقهمندان به طبیعت و تاریخ را به سوی خود میکشانند.
در ایران غار علیصدر یکی از معروفترین جاذبههای طبیعی استان همدان به شمار میآید. غار کرفتو در استان کردستان نیز از جمله غارهای دستکند ایران است که انسانها تا صدها سال پیش در آن زندگی میکردند.
اکنون دولتها سعی دارند با سرمایهگذاری و ثبت ملی و جهانی غارهای طبیعی و غیرطبیعی خود و جذب گردشگران، بر درآمد کشور خود از طریق صنعت گردشگری بیفزایند.
کمیل انتظاری / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد