
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
چنین پرسش بنیادینی وقتی به شکل جدیتر مطرح میشود که موضوع بحث به حوزه سیاست خارجی معطوف میشود. همان حوزه حساسیتبرانگیزی که قرار است با استفاده از ابزار دیپلماسی، مدیریت روابط کشورها را دنبال کند، اما بهراستی نقش مردم در تبیین مناسبات کشورها چیست و آیا میتوان سیاستخارجی را در فقدان حضور موثر مردم بهعنوان تودههای ذینفع در روابط بینالمللی، تصور کرد؟ آیا تاریخ کشورها، نشانی از نقشآفرینی مردم فراتر از تصمیمگیریهای دولتی در حوزه دیپلماتیک ندارد؟
گذار از دیپلماسی سنتی در قرن بیستویکم
برای پاسخ به این پرسش که مردم چگونه بر سیاستگذاری دیپلماتیک دولتها اثر گذاشته و روابط بینالمللی را تحت تاثیر قرار میدهند، دو نگرش کلی را میتوان مورد توجه قرار داد؛ اولین نگرش، قائل به تعریف مردم بهعنوان «تودههای منفعل» است که نه فقط قدرت اثرگذاری بر بازی پیچیده و دشوار سیاست خارجی را ندارند، بلکه اصولا افکارشان محصول سیستم تبلیغاتی دولت یا دولتهایی است که برای جلب توجهشان تلاش میکنند. بدیهی است در این مدل فکری، مردم و بازیگران غیردولتی معادلات دیپلماتیک، فاقد هرگونه توانی برای پیشبرد سیاستخارجی بوده و حداکثر نقش حمایتی در دفاع از سیاستهای رسمی دولت ایفا میکنند.
نتیجه چنین نگاهی به جایگاه مردم در سیاست خارجی، پیگیری نوعی دیپلماسی سنتی است. یعنی نوعی سازوکار سیاستگذاری که بر مبنای تشخیص و تصمیمگیری دولتها بوده و فاقد هرگونه مداخله غیردولتی است. براساس این طرز تلقی، دولتها در عرصه مناسبات بینالمللی همچون توپ بیلیارد، پوسته سخت و نفوذناپذیری دارند که در مواجهه با یکدیگر، مسیر دیپلماسی خود را شکل داده و حرکتشان ناشی از هیچ نیروی درونی و پیشبرنده داخلی نیست.
در مقابل این نگاه، اندیشهای دیگر وجود دارد که نه تنها نقش مردم در سیاست خارجی کشورها را منفعلانه و بیاهمیت نمیشمارد، بلکه با اشاره به مصادیق تاریخی بسیار، توضیح میدهد در جهان امروز، بازیگران غیردولتی حتی گاهی بیش از دولتها در تعریف و تدوین خطمشیها دخیل بوده و راهبردهای روابط بینالمللی را تبیین میکنند. در این چارچوب، دیپلماسی شامل دو بخش متفاوت اما همگراست که یکی «دولتمحور» و زاییده تصمیمات رسمی دولتهاست و دیگری «مردممحور» و برخاسته از عزم و اراده عمومی.
هر چند دیپلماسی دولتی میتواند پنهان یا آشکار بوده و «فن دفاع از منافع ملی و تنظیم روابط بینالمللی با استفاده از روشهای مسالمتآمیز» دانسته میشود، ولی دیپلماسی مردمی ماهیتی علنی، صریح و گاه بیرون از چارچوبها و تعهدات بینالمللی دارد و همین امر پیامدهای آن را پیشبینیناپذیر میکند.
بدیهی است دولتهایی که فاقد مشروعیت سیاسی داخلی بوده و محبوبیت پایینی در داخل کشور دارند، بیتوجه به ظرفیتهای دیپلماسی مردمی، تمام تخممرغهای دیپلماتیک خود را در سبد دیپلماسی دولتی میچینند. این در حالی است که در کشورهای دموکراتیک آن هم در عصر جهانیشدن، دیپلماسی مردمی یا عمومی به یکی از مهمترین پایههای دیپلماسی کشورها تبدیل شده است.
نقش بازیگران غیردولتی در تقویت قدرت نرم
اگرچه براساس تعاریف رایج دیپلماسی در کتب کلاسیک علم سیاست، تصمیمات دولتها در عرصه روابط بینالمللی نیازمند پشتوانه قدرت سخت کشورها در حوزههایی چون «اقتصاد»، «جغرافیا»، «توانمندی نظامی» و «قدرت سیاسی» است، اما در تعاریف تازه دیپلماسی، آنچه دیپلماسی عمومی را میسازد، نه فقط قدرت سخت که قدرت نرم یا هوشمند کشورهای مختلف و بویژه قدرت الهامبخشی کشورهاست.
در همین زمینه بازیگران غیردولتی در عرصه مناسبات بینالمللی بر مبنای قدرت ایدئولوژیک، توانمندی فرهنگی و نفوذ ارتباطی، نه فقط بر سیاستهای دیپلماتیک اتخاذشده دولت خود اثر میگذارند، بلکه سیاستهای اخذ شده از جانب دیگر کشورها را نیز نقد کرده و گاه آن دولتها را وادار به تغییر رویکرد میکنند. بنابراین امروزه دیگر نمیتوان دولتها را یگانه بازیگران مختار به تصمیمگیری در ساحت روابط بینالملل دانست و باید این نکته را مدنظر قرار داد که آنچه فراتر از تصمیمات دولتی سیاست خارجی کشورها را شکل میدهد، تصویری است که افکار عمومی و بازیگران غیردولتی آن کشور از مختصات مناسبات دیپلماتیک دارند. درکی مستقل که ممکن است الزاما با آنچه دولتها در نظر دارند، یکسان نباشد.
دیپلماسی مردممحور، نیازمند نمادسازی ملی
اگرچه در تعاریف سنتی از دیپلماسی، تکلیف برنامهریزی برای پیشبرد دوری یا نزدیکی کشورها به دلیل مشخصبودن ترکیب هیأت حاکمه و سلسله مراتبی بودن ماهیت دولتها روشن است، ولی یکی از پرسشهای اساسی برای فهم مکانیسم کارکرد دیپلماسی عمومی این است که چگونه میتوان قدرت و تأثیر قدرت نرم کشورها را در سپهر دیپلماسی سنجید و از چارچوب نظرات افکار عمومی درباره مناسبات بینالمللی باخبر شد؟
ابزارهای جاسوسی که معمولا نخبگان هر کشور را هدف قرار میدهد، حتی امروز هم روشی کارآمد برای اثرگذاری بر دیپلماسی سنتی است. برخی سفارتخانهها، رسما راهبرد جاسوسی از کشور میزبان را پیگیری کرده و از این طریق تلاش میکنند دست برتر در عرصه مذاکرات یا رویاروییهای دیپلماتیک را داشته باشند. با وجود این، آیا میتوان از این روش برای درک ماهیت فکری تودههای جامعه استفاده کرد؟ آیا شنود گسترده تماسهای تلفنی یا اظهارنظرهای کاربران شبکههای اجتماعی میتواند بازگوکننده تمایلات مردم در جوامع مختلف باشد؟
براساس نظریات موجود در سرفصل «دیپلماسی عمومی»، آنچه بخوبی نشاندهنده جهتگیری افکارعمومی در کشورهاست، بروز و ظهور این دیدگاهها در مناسبتهایی است که بهعنوان نمادملی مشارکت تودهای در عرصه دیپلماسی شناخته میشود. بنابراین هر کشوری برای آن که بتواند قدرت نرم خود را به رخ حریف کشانده و فضا را برای طرح دیدگاه مردم درباره مناسبات بینالمللی باز کند، نیازمند نوعی نمادسازی ملی است. نمادهایی که بتواند فرصتی برای مشارکت مردم در دیپلماسی و فهم دیدگاه مردم را پدید آورد.
استبداد، محدودکننده دیپلماسی مردمی
ایران به سبب تاریخ تمدن کهن و قدرت بالای الهامبخشی از معدود کشورهایی در جهان امروز است که میتواند از ظرفیت قدرت نرم خود در عرصه دیپلماسی استفاده کند. با این همه، استقرار حکومتهای استبدادی در برهههای مختلف تاریخی، مانع از آن شده این ظرفیت بخوبی شکوفا شده و افکارعمومی چنان که سال 1965، «الموند گولیون» برای اولین بار توصیف کرد، بتواند پیشران دیپلماسی رسمی کشور باشد.
با وجود این که در مقاطع تاریخی مهمی چون مبارزه با اشغالگری روسها، مبارزه با استعمار پرتغالیها و انگلیسیها در خلیج فارس، جنبش تنباکو، نهضت مشروطه، اعتراضات دانشجویی 16 آذر 32، نهضت ملیشدن صنعت نفت، قیام 15خرداد 42 و... مردم معمولا جلوتر از دولت وقت برای دفاع از منافع ملی کشور پیشقدم شده و گاه پیروزیهای چشمگیری را با وجود ضعف دیپلماسی رسمی بهدست آوردند، اما حکومتهای استبدادی در تاریخ معاصر کشورمان معمولا دخالت مردم در این عرصهها را جز برای تقویت سیاست رسمی و اعلام پشتیبانی برنمیتابیدند.
13 آبان، نماد قدرت نرم ایران
با این حال پیروزی انقلاب 57 فصلی تازه را در استفاده از ظرفیت مردم در پیشبرد سیاست خارجی گشود و نظام برخاسته از این انقلاب، نه فقط فرصت اعلام نظر تودههای مردم درباره مناسبات بینالمللی را بهوجود آورد، بلکه تلاش کرد تا نقش الگو برای دیگر ملتهای منطقه و جهان را نیز داشته باشد و فرصت نقشآفرینی دیپلماتیک را به این کشورها نیز بدهد.
چنین بود که پس از پیروزی انقلاب، برگزاری راهپیماییهای میلیونی به مناسبتهای مختلف و مشارکت فعالانه تودههای مردم در حوزه تصمیمگیری، نهتنها قدرت نرم کشورمان را افزایش داد، بلکه موجب رشد و تقویت دیپلماسی رسمی کشور نیز شد. اوج این حضور معنادار مردمی، در واقعهای قابل تحلیل است که به «انقلاب دوم» مشهور شد. انقلابی در دل یک انقلاب که نمونه روشنی است از چگونگی پیشقدم شدن بازیگران غیردولتی در اصلاح یا تجدیدنظر در یک راهبرد رسمی دیپلماتیک.
تسخیر سفارت آمریکا در ایران در 13 آبان 1358 هرچند به دلیل ماهیت مردمیاش، همخوان با برخی تعهدات بینالمللی نبود، اما نمادی شد برای آن که نشان بدهد فراتر از دولت، ملت ایران بسادگی دشمنیهای واشنگتن علیه کشورمان را فراموش نمیکند. پیام این واقعه را بیش از هر طیف دیگری در جهان، استراتژیستهای سیاسی در کاخ سفید دریافتند و سه دهه پس از این روز نمادین، هنوز تلاش میکنند تا با روشهای مختلف نرم و سخت، دیدگاه افکارعمومی ایران را نسبت به ایالات متحده تغییر دهند. تلاشی که البته بازخورد آن در شعارهای هر ساله سالروز 13 آبان قابل تحلیل و بررسی است.
با نگاهی به نقش مثالزدنی دانشجویان در سال 58 برای تبیین خطمشی دولت انقلابی، میتوان دریافت که امروز هم میتوان با تکیه بر نقش گروههای مرجع اجتماعی در عرصههای مختلف، از ظرفیت تشکلهای مردمنهاد برای دنبال کردن منافع ملی در سیاست خارجی استفاده کرد.
تقویت نقشآفرینی رسانههای داخلی در عرصههای منطقهای و جهانی در عصری که حتی سخن از «دیپلماسی دیجیتالی» میرود، کمک به افزایش اعتبار بینالمللی NGOهای داخلی، افزایش آگاهیهای عمومی بهمنظور جهتگیری آگاهانه و همراستا با منافع ملی کشور در عرصه دیپلماسی، نزدیککردن دیپلماسی دولتی با دیدگاه افکار عمومی درباره سرفصلهای مهم سیاست خارجی و استفاده از ظرفیت حضور مردم در خیابان برای اعلامنظر درباره مسائل مهم دیپلماتیک، همه و همه میتواند موجبات تقویت دیپلماسی عمومی برای قرار گرفتن در کنار دیپلماسی دولتی را فراهم آورد.
از یاد نباید برد که نحوه بروز و ظهور دیپلماسی مردمی در هر مقطع تاریخی متفاوت از مقطع دیگر است و اگر در دورهای قتل سفیرمختار روس، نماد این نوع دیپلماسی بوده و در دوره دیگر، تسخیر یک سفارتخانه، قدرت بازیگران غیردولتی را نمایان ساخته، دلیلی بر این نیست که امروز هم الزاما با تکرار همان شیوهها، مردم پیشبرنده سیاستهای مقتضی برای دفاع از منافع ملی کشور باشند. بنابراین آنچه ورای روشهای مانور قدرت «دمو دیپلماسی» یا همان دیپلماسی مردمی حائز اهمیت است، نفس دخیل دانستن مردم در تصمیمگیریهای حوزه سیاست خارجی از سوی دولت و درک درست شرایط زمانی و منافع ملی توسط فعالان مدنی و بازیگران غیردولتی است که اگر این دو شرط محقق شود، 35 سال پس از 13 آبان 58 همچنان میتوان به اثربخشی دیپلماسی مردمی در برابر زیادهخواهیهای بینالمللی امیدوار بود.
مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد