در این باره با «سیاوش صفاریانپور» مجری شناختهشده تلویزیون گفتوگو کردهایم. او سال گذشته درسومین جشنواره بینالمللی جامجم به همراه برادر دوقلویش یکی از جوایز بخش برنامههای گفتوگومحور را برای برنامه علمی «آسمان شب» دریافت کرد.
برنامههای گفتوگومحور معمولا بر لبه باریکی حرکت میکند که ممکن است آن گونه که پیشبینی میشود موفق از کار درنیاید. از نظر شما آثار گفتوگومحور باید چگونه باشد تا هم جاذبه داشته باشد و هم اعتماد مخاطب را جلب کند؟
ایجاد فضای مناسب گفتوگو در موفقیت برنامه بسیار اثرگذار است. فراهم شدن این فضا هم برآمده از «پرسشگر» و «پرسششونده» است. از همه مهمتر در وضع فعلی تلویزیون ما فارغ از فضای سبک برنامهسازی و فرم ارائه مطلب، بیشتر از همه، نوع پرسشگری است که میتواند به رازگشایی یا مکاشفه یک موضوع منجر شود. اصل و اساس یک گفتوگو بر پایه پرسشهایی است که مطرح میشود و این پرسشها میتواند تکلیف یک گفتوگو را روشن کند و آن را پیش ببرد.
هر برنامهای ممکن است آفتهایی داشته باشد. چه آفتهایی یک برنامه گفتوگومحور را تهدید میکند؟
دور شدن از فضایی که محور اصلی یا هدفگذاری مصاحبه است یا این که افراد مصاحبهشونده مسیر گفتوگو را به جایی که مورد نظر خود هست میبرند. البته برنامههای گفتوگومحور متفاوتی داریم که یک سبک آن تاکشوهایی است که جنبه شوی تلویزیونی دارند. در این تاکشو قرار نیست اتفاق عجیبی رخ دهد و بیشتر برنامه برپایه یک گپ و بحث دوستانه پیش میرود. ولی شما دارید در یک برنامه گفتوگومحور با یک مقام مسئول صحبت میکنید. ترجیح مصاحبهشونده بر این است که مسیر مصاحبه به سمت مورد نظر او برود. آفتی که برنامههای گفتوگومحور ما را در بر میگیرد یا تهدید میکند، پیشرفت گفتوگو در مسیر مورد علاقه مصاحبهشونده بوده و همان نقطهای است که سبب پرسشهای کلیشهای میشود و نتیجه هم مشخص است و بیننده خیلی مایل به دنبال کردن گفتوگو نیست چون در برنامه رازی گشوده نمیشود.
با این تعریف شما چه برنامههایی به عنوان تاکشو شناخته میشود؟
همان گونه که اشاره کردم اصل و اساس برنامههای گفتوگومحور در دنیا بر پایه تاکشوهای تلویزیونی است. این همان چیزی است که در ایران خیلی از برنامهها را تاکشو قلمداد میکنیم، اما تاکشو نیستند چون قرار است در تاکشو یک خاصیت دیگری اتفاق بیفتد.
بیایید کمی مصداقی صحبت کنیم. از میان این گونه آثار تلویزیونی که اکنون پخش میشود کدام اثر را میتوان یک تاکشوی موفق تلویزیون نامید؟
تاکشوی موفقی که میتوانم به عنوان مثال به آن اشاره کنم برنامه «خندوانه» رامبد جوان است که واقعا تمام مراتب یک شوی تلویزیونی گفتوگومحور را دارد. شاید در برنامههای دیگر این میل وجود دارد یا این ادعا اتفاق میافتد و باید خاصیت شو و تصویری خود را داشته باشد. ما داریم درباره یک کالای وارداتی به نام تلویزیون صحبت میکنیم و برنامهسازی در تلویزیون هم بر پایه قواعد وارداتی محسوب میشود. باید نگاه کنیم افرادی که مبدع این وسیله در فرم و محتوا بودند چه مسیری را طی کردهاند و ما هم با همان ابزار و از آن طریق پیش برویم یعنی یک برنامه مندرآوردی و جدید نسازیم. این سخن به این معنا نیست که ما صرفا کالایی را برداریم و همان گونه که به ما میدهند استفاده کنیم، «تطبیق فرهنگ دادن» قصه دیگری است، ولی خیلی اوقات ما از یک پدیده، پدیده دیگری میسازیم. به طور مثال از یک موضوعی مانند عابر بانک در دنیا چگونه استفاده میشود و در ایران چه استفادهای میشود. ما خیلی اوقات فناوری را به سبک خودمان استفاده میکنیم و از آن چیزی بیرون میآوریم که در واقع خاصیت اصلی خودش را ندارد. این جریان را میتوانیم در شیوه خودروسازیمان هم ببینیم. در تلویزیون و رادیو هم همین وجود دارد. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم یک سر تلویزیون، رادیو و رسانهها، مصاحبه است و برنامههای گفتوگومحور شیوهای از برنامههایی است که به مصاحبه میانجامد. البته قاعدتا به گفتوگوهای خبری نمیتوان نام برنامه گفتوگومحور را اطلاق کرد، چون بر پایه خبر کار خود را پیش میبرند. تصور میکنم نمیتوانیم سبکهای این نوع برنامهسازی را از سبکهای رایج دنیا جدا کرده و چیز جدیدی خلق کنیم.
در سخنانتان اشاره به برنامه موفق خندوانه کردید؛ بفرمایید چه معیارهایی سبب ماندگاری یک برنامه گفتوگومحور میشود؟
توانایی گفتوگوکننده در ایجاد فضای صمیمی و اعتماد بین خود و مصاحبهشونده سبب ماندگاری یک اثر میشود که البته این برآمده از اعتبار«رامبد جوان» مصاحبهکننده در برنامه خندوانه دارد. ممکن است در واقع شیوه پرسشگری این برنامه مورد اعتماد استادان رسانه باشد که بگویند میتوانند سوالهای بهتری در برنامه پرسیده شود و این یک حقیقت است. ما از شخصیت مصاحبهکننده انتظار نداریم پرسشهای اساسی و خیلی عجیب و غریبی بپرسد. درست است که باید این را از یک مصاحبهگر حرفهای انتظار داشته باشیم، اما رامبد جوان در برنامهاش توانسته فضایی صمیمی ایجاد کند که درآن فضا مهمانها خود را آزاد حس میکنند و متفاوت با دیگر برنامههایی که تاکنون حضور یافتهاند، دیده میشوند. معتقدم این یک نوع شیوه گفتوگوگری است که توانسته نظر مخاطب را به خود جلب کند.
همیشه یک سر تیزی قصه در برنامههای گفتوگومحور همان گونه که اشاره کردم اعتماد مصاحبهشونده نسبت به مصاحبهکننده است. از علتهای رایج در شکست مصاحبههای گفتوگومحور پرسشهای ابتدایی و کمارزشی درباره سابقه مهمان است یعنی خالی از ذهن بودن مصاحبهکننده سبب میشود همان ابتدا دستش برای مصاحبهشونده رو شود و وقتی مصاحبهشونده میبیند مصاحبهکننده جدی نیست یا در واقع دامنه اطلاعاتش ضعیف است یا اطلاعاتش در حول و حوش گفتوگو نیست، سعی میکند از آن بگذرد و آن را به عنوان یک تجربه نهچندان موفق در نظر بگیرد. به این ترتیب معتقدم اصل و اساس آفت برنامههای گفتوگومحور مصاحبهکننده است که یا نتوانسته اعتماد مصاحبهشونده را جلب کند یا پرسشهای دامنهدار و ناقصی پرسیده و نتوانسته است داخل موضوع شود. آن چیزی که همیشه در شیوه مصاحبهگری تلویزیون در ایران کمتر به آن دقت میشود یا ضعیف است، پرسشهای ثانویه است، این پرسشها برآمده از گفتوگویی است که اتفاق میافتد و برآمده از مسیری است که خواسته و ناخواسته طی یک گفتوگو پیش میآید.
خیلی اوقات ما بر مجموعه سوالاتی که در ابتدا مطرح کردیم تکیه میکنیم، اما خیلی اوقات شما در دل گفتوگو با کشف سر نخی مواجه میشوید که میتواند از دلش پرسشهای ثانویه به وجود آید که همه گفتوگوی شما را دگرگون کند. آن چیزی که اتفاق نمیافتد این است که ما همیشه به سوالات اولیه که برای خود از قبل آماده و طراحی کردیم اکتفا کرده و خیلی به سوالاتی که از دل کلام مصاحبهشونده بیرون میآید تکیه نمیکنیم.
خیلیها انتظار دارند یک برنامه گفتوگومحور، چالشی هم باشد.شما برای چالشی شدن گفتوگو چه راهکاری را پیشنهاد میدهید؟
پرسش نخست این است که آیا نیازی هست که بحث چالشی شود یا خیر؟ خیلی اوقات گفتوگوی ما تبدیل به یک گفتوگوی چالشی جعلی میشود به این دلیل که باید پرسید آیا از این گفتوگو میتوان انتظار چالشی شدن را داشت یا خیر؟ این ارزیابی در انتخاب یک مهمان و هدفگذاری یک برنامه تلویزیونی به دست میآید. هیچ ضرورتی ندارد که هر برنامه تلویزیونی گفتوگومحور چالشی باشد. چالش برای جایگاه خودش و با شخصیت خودش میتواند اتفاق بیفتد. خیلی از شخصیتها پتانسیل چالشی را ندارند.
پس میتوان از سخنان شما به این نتیجه رسید که در اجرای یک برنامه، سیاستگذاری و اهدافی که در اتاق فکر برای برنامه تعیین و ریلگذاری شده مسیر را تعریف میکند؟
دقیقا همین طور است. میخواهم دوباره به برنامه خندوانه اشاره کنم که از ابتدای طراحی تصمیم ما بر این بود که برنامه قرار نیست چالشی را به وجود بیاورد، بنابراین مسیرش را به گونهای دیگر انتخاب کرد و پیش رفت.
البته برخی اوقات مصاحبههایی را که میبینیم در برنامههای گفتوگومحور به مصلحتاندیشی دچار میشوند.
خیلی اوقات. اگر قرار است مصاحبهای چالشی باشد نیازمند مصاحبهگر فنی، تکنیکی و حرفهای است. یعنی باید مصاحبهگر بداند چطور پیش برود تا بتواند به دریافت یک موضوع یا رسیدن به یک چالش بینجامد. ما خیلی وقتها گفتهایم برنامه چالشی است، اما به چالش نمیرسیم، علت اصلیاش این است که مصاحبهگر کارش را به درستی انجام نمیدهد؛ شیوه پرسش او درست نیست، تسلیم شدن در برابر مصاحبهشونده هم شیوه درستی نیست.
خیلی اوقات ما در حین گفتوگو به دلیل خالی از ذهن بودن یا اشاره غلطی که میکنیم دستمان رو میشود که دامنه اطلاعاتمان ضعیف است یا این که مسیر را به سمتی میبریم که مصاحبهشونده میخواهد. دامنه اطلاعات مصاحبهکننده از توانایی و هوشمندیاش برای دریافت ریز اطلاعات از مصاحبهشونده به او کمک میکند مسیر درستی را پیش ببرد حتی اگر تناقض یا گرهی را میبیند، بتواند آن را باز کند و اینجاست که میتواند آن چالش به وجود آید.
به عبارتی اطلاعات مصاحبهگر میتواند شکل کلی یک مصاحبه را تغییر دهد؟
مجری باید اطلاعات اختصاصی شخصیتی و تخصصی درباره توانایی شخصی که گفتوگو میکند داشته باشد. به طور مثال اگر با وزیر بهداشت درباره تاثیر روغن پالم در سلامت عمومی صحبت میکند، باید خود اطلاعاتی درباره روغن پالم داشته باشد و علاوه بر آن هم باید اطلاعاتی نیز درباره خود وزیر داشته باشد.
شما بیشتر اجرای برنامههای علمی را بر عهده داشتید. خودتان برای هر اجرایتان چقدر تحقیق و مطالعه داشتید؟
برای اجرای هر کار دیگری شاید بتوان با اطلاعاتی نسبی وارد موضوع شویم، اما برنامه علمی مخاطبش خاص است و آن را انتخاب کرده است، بنابراین با دقت زیادی به برنامههای علمی نگاه میشود و البته ممکن است بیننده کمی هم داشته باشد، اما دقت همین مخاطب کم، زیاد است؛ در این صورت حفظ آبروی گفتوگوکننده و مجری در برنامه علمی به یک تار مویی بند است یعنی اگر یکجا بخواهد کوچکترین اظهارنظر غلطی کند یا ورود غلطی به ماجرا داشته باشد خیلی سریع رسوا و بیآبرو میشود. به همین دلیل کار و اجرای برنامه علمی خیلی سخت است.
ولی شما که به عنوان گفتوگوکننده هستید اگر خود را به جای استاد در مقام شاگرد در برنامه علمی قرار دهید خیلی وقتها بسیاری از مشکلاتتان حل میشود. یکی از اشکالات ما در اجرای برنامه علمی این است که مجری میخواهد همراستای مهمانی که استاد است پیش برود و بیننده هم خیلی دلش نمیخواهد دو استاد را در کنار هم ببیند در واقع بیشتر دوست دارد یک نفر باشد و از جانب او پرسشگری کند. در برنامههای علمی اغلب آنقدر موضوع پیچیده و سخت میشود که مخاطب خیلی لذت نمیبرد.
دوست داشتید جای کدام مجری برنامه گفتوگومحور بودید؟
به دلیل این که خودم برنامهسازی میکنم؛ یعنی تهیهکنندگی وکارگردانی برنامههایی را که اجرا میکنم بر عهده دارم، اغلب اوقات آن کاری را که دوست داشتم انجام دادهام بنابراین تمایلی به این که جای مجری دیگری باشم ندارم.
شخصیت کدام مجری گفتوگومحور را دوست دارید؟
معتقدم سه، چهار نفر مجری درجه یک هستند. از میان برنامههای علمی بدون تردید اسماعیل میرفخرایی را انتخاب میکنم. محمدرضا شهیدی فرد هم چهره شاخص و درجه یکی است. علیاکبر عبدالرشیدی هم جایگاه خاص خود را دارد.
مریم محمدی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد